igolden love
 
 
چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:51 ::  نويسنده : mojtaba
فقط اوست که می داند

♥    فقط اوست که می تواند

♥     ♥ فقط اوست که می بیند

♥     ♥     ♥ فقط اوست که مشنود

♥     ♥    ♥    ♥ فقط اوست که می بخشد

♥     ♥    ♥    ♥    ♥ فقط اوست که مهربان است

♥     ♥    ♥    ♥    ♥    ♥ فقط اوست که بزرگ است

♥     ♥    ♥    ♥    ♥    ♥     ♥ فقط اوست که عزیز است

♥     ♥    ♥    ♥    ♥    ♥     ♥     ♥ فقط اوست که صبور است

♥     ♥    ♥    ♥    ♥    ♥     ♥     ♥     ♥ و فقط اوست که می ماند

♥ پس...

             ای نام تو بهترین سر آغاز                     چشمی به نیازِ ما بینداز



چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:51 ::  نويسنده : mojtaba

کاش قلبم درد پنهانی نداشت                                      چهره ام هرگز پریشانی نداشت

بـــرگهای آخـــر تـــقویم عشق                                      حرفی از یک روز بارانــی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را                                 بی خطر پیمودو قربانی نداشت



دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:جوک - اس ام اس بی ادبی- جوک خفن, :: 16:21 ::  نويسنده : mojtaba


به یارو گفتن چه وقتی خیلی ضایع شدی گفت:یه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بیا خونه خالیه!! منم خوشحال شدم رفتم. در و که باز کردم دیدم کسی نیست! دختر خالم گفت: من میرم تو اتاق تو هم 5 دقیقه دیگه بیا تو!! منم 5 دقیقه بعد رفتم تو دیدم همه میگن تولد نولد تولدت مبارک. بعد به طرف میگن خب چه ربطی داشت! میگه: اخه لخت رفته بودم تو



 
 

 

جک زشت - اس ام اس
شوهر یه زن بدکاره یک پول قلنبه میاد دستش، تصمیم میگیره یک کاسبی اساسی راه بندازه. خلاصه میره شــورت زنونه میخره، بار تریلی میکنه میبره تهرون، شروع میکنه فروختن، و بعد یک مدت کارش اساسی میگیره. بعد از دو سه ماه، زنگ میزنه به زنش میگه: خانم جان، پاشو بیا اینجا ببین من با اینهمه شــورت چه غوغایی کردم! زنش میگه: هنر کردی! تو پاشو بیا اینجا ببین من اینجا بدون شــورت چه غوفایی کردم

جوک بی ادبی - اس ام اس

زنه میره پرنده فروشی، میگه: من یک طوطی باهوش میخوام. یارو میبردش جلوی یک قفس، میگه: خانم این باهوش ترین طوطیه که من تاحالا دیدیم. زنه به طوطیه میگه: سلام طوطی. طوطیه میگه: سلام خانم! زنه میگه: من اگه تو رو بخرم و ببرم خونه، بعد فردا با یه آقایی بیام خونه، تو چی میگی؟! طوطیه میگه: میگم سلام جـنـ.ده خانم!! زنه بهش بر میخوره و میگه: واه! چه طوطیه بی ادبی! من اینو نمیخوام! یارو فروشندهه میگه: خانم شما اصلاً ناراحت نباشین. من دو هفته باهاش کار میکنم، اخلاقش درست میشه. خلاصه زنه دو هفته بعد میاد، به طوطیه میگه: سلام طوطی. طوطیه میگه: سلام خانم. زنه میگه: من اگه تو رو بخرم و ببرم خونه، بعد فردا با یه آقایی بیام خونه تو چی میگی؟! میگه: میگم سلا م خانم. خوش اومدین آقا! زنه میگه: اگه با دو تا آقا بیام چی؟! طوطیه میگه: سلام خانم،‌ خوش آمدین آقایون! زنه میگه: اگه با سه تا آقا بیام چی؟! باز طوطی همونو میگه. خلاصه همینجور تعداد آقایون زیاد میشه تا میرسن به شیش تا آقا. یهو طوطیه شاکی میشه، برمیگرده به فروشنده میگه: ببین محمود آقا! نگفتم خانم جــنــ.دست!!

جوک بی ادبی - اس ام اس

میگن اگه تو امریکا نیم ساعت برق بره از لحاظ تکنولوژی ژاپن به امریکا میرسه اگه تو عربستان نیم ساعت برق بره از لحاظ جمعیت به چین میرسه

جک - اس ام اس بی ادبی

یه زن اصفهانی داشته تو حیاط خونه با بچش بازی می‌کرده، هی مینداختتش بالا   «
میگرفتتش،‌ می‌گفته: این دو.دول چند تومنس؟! این دودول ده تومنس…این دو.دول صد تومنس!
در همین حین یک جاهله داشته از اونجاها رد میشده، از تو کوچه داد میزنه: آبجی شوما
که قیمت دستتونس، بیا یک نگاه به مال ما بکن ببین چند میارزه!!!

جوک - اس ام اس بی ادبی- جوک خفن

عشق ۶ مرحله داره :
۱: دیدار
۲: قرار
۳: بذار
۴: فشار
۵: درآر
۶: فرار ...

یك روز یه مرده به یه زنه میگه یه لب. بده تا با آتیش لبت سیگارمو روشن كنم،  میگه نمیدم تا اونت بسوزه تا با آتیش اونت سیگارتو روشن كنی

اول راستش می کنیم... بعد سرشو با تف خیس می کنیم... بعد می کنیم تو سوراخش! ما اینجوری سوزن نخ می کنیم شما چطور؟

به بنیامین میگن وقتی میروی دستشویی به چه فکر میکنی ؟ میگه چشمام روهم میزارم تورو بیادم می آرم

غضنفر یه دختره رو تو پارک می بینه و میره جلو ازش می پرسه: ببخشید خانوم اسم شما چیه؟
دختره با ناز و عشوه جواب میده: عطر گل یاس،اسمم ثریاس
بعد میگه اسم شما چیه؟
غضنفر فکر می کنه و میگه: بوی گوز خر،اسمم غضنفر!

 



دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : mojtaba
شیشه می شکند و زندگی می گذرد. نوروز می اید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنی است پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت. نوروز۹۱ مبارک

* * * * * * * اس ام اس تبریک عید* * * * * * *

جشن است که نوروز به پا خاسته است.شادی و سعادت جهان ان تو باد. از هر دو جهان فقط تو را می خواهم . . .

* * * * * * * اس ام اس تبریک عید* * * * * * *


دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : mojtaba
به حرمت باران سکوت میکنم تا بدانی که به عظمت باران برایم عزیزی

http://marshal-modern.ir/Archive/2012/3/2/26917108404633462640.gif

به حساب قلبت هزار بوسه واریز میکنم هر وقت یادم کردی برداشت کن...

نوشته های عاشقانه

تو پرستوی بهارانم باش ، از دلم کوچ مکن ، من به مهمانی چشمان تو عادت دارم.  



دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : mojtaba
اسکار

بخش جوایز اسکار روز گذشته در کداک تیه‌تر لس آنجلس اهدا شد که فیلم هوگو و آرتیست هر کدام با 5 اسکار بیشترین جوایز را از آن خود کردند. اصغر فرهادی نیز با فیلم «جدایی نادر از سیمین» اسکار بهرین فیلم خارجی زبان را کسب کرد تا تاریخ ساز باشد.
 
اسامی کامل برندگان اسکار به شرح زیر است:


دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : mojtaba
اگه قرار باشه یکی از خوابات تعبیر بشه
اونی که داشتی تو جزایرقناری تعطیلاتت رو سپری میکردی نیست.
اونیه که سوسک بالدار پریده و صاف نشسته وسط صورتت...


--- اس ام اس جدید ---

دقــت کـــردیــن وقتی‌ توی یه جمعی‌ یکی‌ میگه اون تلویزینو کمش کن
 یکی‌ دیگه از اونور میگه اصن خاموشش کن . . . !!!

--- اس ام اس ---


یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

 

تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم

شاید به جرم عشق ما متهم باشیم

باز در حضور تو آشفته خویشم

در سفره عشقت درویش درویشم. . .

.

.

.

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . .

.

.

.

واقعیت است جاذبه تو

از بس جذابی

می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم . . . !

 

.

.

.

دلم غرق تماشا بود، رفتی / میان اشک و آه و دود رفتی

کنار حسرتی دیرینه ماندم / بهار من، گل من، زود رفتی . . .

.

.

.

من و یاد تو و یک سینه تنگ

شبی تار و سه‌تاری خسته آهنگ

کمی با چشمهایم مهربان باش

مزن ای دوست بر آیینه‌ات سنگ . . .

.

.

.

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست

.

.

.

رفتـن کسـی کـه لایـق نیسـت … نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه . . .

.

.

.

گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ،

دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم . . .

.

.

.

بجز دستت ندارم یار دیگر / بجز آیینه بازی کار دیگر

چو بستی چشم را آیینه بشکست / نگاهم کن فقط یک بار دیگر . . .

.

.

.

خنده های تـــو

آرزوهـــای مـن انـد

بخــند

تا برآورده شوند  . . .

.

.

.

نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی . . .

 

 

.

.

.

اگر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم

شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . .

.

.

.

گفتم به گل زرد چرا رنگ منی ، افسرده و دلتنگ چرا مثل منی

من عاشق اویم که رنگم شده زرد ، تو عاشق کیستی که هم رنگ منی . . .

.

.

.

آب و هوای دلم آنقدر بارانیست

که رخت های دلتنگی ام را

مجالی برای خشک شدن نیست

اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است . . .

.

.

.

حـالا کـه میـخـواهـی بـروی  لطفــا قـدمـهـایـت را تنـدتـر بـردار  …

دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه . . .

.

.

.

مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم

مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . .

.

.

.

شب در خم گیسوی تو عابر میشد / با هر نفست بهار ظاهر میشد

ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم / با دیدن چشمان تو عاشق میشد . . .

.

.

.

من و باران، من و دریا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو

دوباره عاشقی را می‌سراییم / من و مجنون، من و لیلا، من و تو . . .

.

.

.

به بند دلت میاویز

رخت خاطره ام را

گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند . . .

.

.

.

دلم باغی پر از ریحان و گل بود / به روی رود عشقت مثل پل بود

نگاهم کردی و ویران شد این دل / مگر چشم تو از قوم مغول بود؟

.

.

.

همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است

اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن . . .

.

.

.

به باغم یاسمن بودی چه می‌شد؟ / عروس این چمن بودی چه می‌شد؟

چرا چون باد رفتی از کنارم؟ / همیشه مال من بودی چه می‌شد . . . ؟

.

.

.

رها کردی چرا دست دلم را؟ / به خاک و خون کشیدی حاصلم را

مرا تو می‌کشی صدبار در روز / ولی من دوست دارم قاتلم را . . .

.

.

.

سراسر خواب من کابوس، کابوس / ندارم در شبم فانوس، فانوس

به دل آمد بگویم من تو را دوست  / ولی لب وا نشد، افسوس، افسوس . . .

.

.

.



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

تو به احساست بیاموز نفس نکشد

هوای دل ها آلـوده است
 

اینجا فاصله یک عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگار است !!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

بی تفاوت باش .. به جهنم ! مگر دریا مُرد از بی‌ بارانی ؟!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

وقتی " سگ " می شیم هیشکی دوستمون نداره !

ولی وقتی " خر " می شیم همه عاشقمون می شن !

 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

مهم نیس پشتَم بد گفتی !!
مهم اینه که آب دریا با دهن سگ کثیف نمیشه ...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

گذشت اون وقتایی که آدما همدیگرو دور می زدن
الان دیگه از روی هم رد می شن !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


تیغ روزگار شاهرگ "کلامم" را چنان بریده ، که سکوتم "بند" نمی آید !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

آدم ها عادت می کنند
به هر چیزی...
حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

اگه خاطرخواه زیاد داری معنیش این نیست که فوق العاده بی نقصی شاید خیلی ارزون قیمتی...!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

دیگر قاصدک ها
به دست ما نمیرسند!
چون شرم دارند
پیغام چند نفر را
به یک مقصد ببرند!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


از یه جایی به بعد آدم دیگه دوست نداره همه چی درست بشه!
دوست داره همه چی تموم بشه...



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ..
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن..



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

این فرهنگ لغت یکمی با بقیه فرق میکنه !

یعنی برداشتی که از کلمه میشه یه جورایی متفاوته

در ادامه با بعضی از این کلمات آشنا میشویم

کاج : نمایندگی انتشارات گاج در دوبی

هشتگرد : ۵

وایمکس : درنگ چرا؟

 

 

شیردان : آنکه شیر خوب را از بد تمیز می دهد

البرز: عربها به « پرز » گویند

چرا عاقل کند کاری‌:‌ یک ضرب المثل شیرازی.

هردمبیل: جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود

غیرتی: هر نوع نوشیدنی به جز چای

قرتی : نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود

پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد

مختلف : مرگ مغزی

کره حیوانی : بیچاره ناشنواست

توله سگ : حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن

کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟

یک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ها

اسلواکی : نرم و خرامان گام برداشتن

نیکوتین : نوجوانی خوش سیرت

تهرانی: تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه

قمقمه : پَ ن پَ قم هالیووده

 

زنبوردار : کسی که همسر بلوند دارد

کاشمری : در آرزوی ازدواج … …

ژنتیک : ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد

خورشت بامیه : مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است

خراب : نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر

مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند

خلوص : خروس خونه ی علی دایی اینا

گشتاور: یک سری همسایه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانی‌های شبانه پلیس را خبر می کنند.

An Error : خطا در ریدن !

ﮐﻮﺭﺗﺎﮊ: پوﺩﺭ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮﻳﻲ تاژ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎﻳﺎﻥ

ﻧﻠﺴﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻻ: ﻧﻠﺴﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﻭﺳﻂ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ

ﻫﻮﺍﮐﺶ: ﻓﺤﺶ ﻧﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ (هوا)

ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ: (ﻓﯿﻞ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ)ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﻓﯿﻠﯽ ﺑﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ

Saturday : ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺳﺎﻃﻮﺭ



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

 

 

کاش دنیا یکبار هم که شده

بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد

این بردهای تکراری برایش؟!...


&&&&& 


هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم

یکبار هم تو گامی بدین سو بردار

نترس

جریمه اش با من !


&&&&&

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست

&&&&& 

دلم باغی پر از ریحان و گل بود /به روی رود عشقت مثل پل بود

نگاهم کردی و ویران شد این دل /مگر چشم تو از قوم مغول بود؟


&&&&& 

کاش دنیا یکبار هم که شده

بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد

این بردهای تکراری برایش؟!...


&&&&& 


هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم

یکبار هم تو گامی بدین سو بردار

نترس

جریمه اش با من !


&&&&&

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست


&&&&& 

دلم باغی پر از ریحان و گل بود /به روی رود عشقت مثل پل بود
نگاهم کردی و ویران شد این دل /مگر چشم تو از قوم مغول بود؟


&&&&& 

انگار که شاهرگ احساسم را زده باشی …
بند نمی اید دوست داشتنت .


&&&&& 

من و باران، من و دریا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو
دوباره عاشقی را می‌سراییم / من و مجنون، من و لیلا، من و تو


&&&&& 

اینجا زمین است ، زمین گرد است !
تویی که مرا دور زدی ..... فردا به خودم خواهی رسید !!!!
حال و روزت دیدنیست....


&&&&& 

بجز دستت ندارم یار دیگر / بجز آیینه بازی کار دیگر
چو بستی چشم را آیینه بشکست / نگاهم کن فقط یک بار دیگر


&&&&& 

چندیست در نبودنت به ساعت شنی می نگرم...
.
.
یک صحرا گذشته است...


&&&&& 

خوش به حال آنکه قلبش مال توست / حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی / آرزوهایش همه آمال توست


&&&&& 

دلت را خانه‌ی دریا نکردی / نگاهی بر من شیدا نکردی
درون چشم تو گم بودم، افسوس / گذشت عمر و مرا پیدا نکردی


&&&&& 

واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم . . . !


&&&&&


نگران نباش... امسال سرما نمیخورم ...آخه کلاهی که تو سرم گذاشتی تا گردنم را گرفته!! 


&&&&&


از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی بهم میرسیم زمین بیهوده گرد نیست


&&&&&


*میدونی کی میفهمی دنیادوروزه؟وقتی هرکی روکه دوستش داری بهت بگه:تاآخردنیاباهاتم!.

&&&&&


هیچکس با من نیست !...مانده ام تا به چه اندیشه کنم...مانده ام در قفس تنهایی...در قفس میخوانم... چه غریبانه شبی ست... شب تنهایی من!...


&&&&&


یادت هست جناق میشکستیم میگفتیم:یادم تو را فراموش * ولی امروز تمام استخوان هایم شکسته باز هم تو را فراموش نکردم.................همین


&&&&&


شنیدی که میگن یه تقدیر هزار تا تدبیر رو باطل میکنه؟آه ...ای امان از تقدیر که تدبیر با تو بودن رو برای همیشه باطل کرد !!!



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

 

 


 

Love is Pure

Love is Sure

Love is sweet poison

that Doctors can’t cure

عشق یعنی پاکی

عشق یعنی اطمینان

عشق یه زهر شیرینه

که دکتر ها نمیتونن درمانش کنن!

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
There are 3 steps to happiness:

1. you, 2. me, 3. our hearts, 4. eternity

سه گام برای رسیدن به شادی وجود داره :

۱- تو   ۲- من   ۳- قلبامون….و بعد ابدیت!
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
greatest words : I dun wana los U

pleasant words : I care for U

sweet words : I admire U

wonderful words : miss U

most important word : YOU

5 تا از بزرگترین کلمات : من نمیخوام از دستت بدم.

۴ تا از دوست داشتنی ترین کلمات : تو برام مهم هستی.

۳ تا کلمه ی شیرین : تورو تحسین میکنم.

۲ تا کلمه ی شگفت انگیز : دلتنگت هستم.

۱ کلمه که از همه مهمتره : “تو”

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
I love my EYES when u look into them

I love my NAME when u say it

I love my HEART when u love it

I love my LIFE when u are in it

چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم،

اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی،

قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی،

زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی . . .
The words are easy when the language is LOVE

See

I love the y

i love the o

i love the u

put them together

وقتی زبانمون زبان عشق باشه کلمات خیلی ساده میشن!

نگاه کن؛

من Y رو دوست دارم

من O رو دوست دارم

من U رو دوست دارم!

حالا اینارو بزار کنار هم . . .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
Falling in love is when she falls asleep in your

arms and wakes up in your dreams

عاشق شدن یعنی وقتی که اون توی آغوشت

خوابش میبره و بعد توی رویاهات بیدار میشه . . .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
Knock! Knock! May I Come Into Ur World?

I Bring No Flowers, No Gifts But Wishes

To Keep U Fresh, Prayers To Keep U

Healthy & Love To Keep U Smiling

تق! تق! اجازه هست پا به دنیای تو بزارم؟ من با خودم گل نمیارم،

با خودم هدیه هم نمیارم اما یه عالمه آرزو با خودم میارم که تورو همیشه تر و تازه نگه داره،

با خدم کلی دعا میارم برای سلامتی تو، و با خودم عشق میارم تا کاری کنم تو همیشه لبخند بزنی . . .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
Find arms that will hold u at ur weakest,

eyes that will c u at ur ugliest

heart that will luv at ur worst,

if u hv found it, u’ve found luv

دستایی رو پیدا کن که در ضعیف ترین حالتت نگهت دارن،

چشمایی که در زشت ترین حالتت نگاهت کنن

قلبی رو که وقتی توی بد ترین حالت هستی دوست داشته باشه؛

اگر تونستی اینارو پیدا کنی بدون که عشق رو پیدا کردی . . .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
The essential sadness is to go through life without loving

But it would be almost equally sad to leave this world without ever telling

those you love

بد ترین غم اینه که وارد زندگی بشی که توش عشق وجود نداشته باشه

تقریبا مثل این میمونه که این دنیا رو ترک کنی بدون اینکه

به کسایی که دوسشون داری چیزی از عشقت گفته باشی . . . !

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
Accidents do happen.i slip- i trip- i stumble-

i fall & usually i dont care at all.

but now i dont kn

ow what to do cos

i slipped and fell in love with u

اینا همه اتفاقیه که میفته…. من لیز میخورم، میلغزم ، تلو تلو میخورم،

میافتم و اکثرا هم اصلا اهمیت نمیدم  اما حالا نمیدونم چیکار کنم!

آخه ایندفه لیز خوردم و توی عشق تو افتادم !

(در اصل منظور این بوده که عاشق تو شدم!)
 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  
A bell is no bell ’til u ring it, a song is no song ’til u sing it & luv in ur

heart wasnt love put there to stay – luv isnt luv ’til you give it away

یک زنگ هیچی نیست تا وقتی به صدا درش بیاری، یک شعر تا وقتی خونده نشه شعر نیست،

عشق توی قلب تو تا وقتی که اسیرش کنی عشق نیست،

عشق وقتی عشقه که رهاش کنی تا بره (به دیگه ای هدیه بدیش)

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
I wish i was ur blanket,i wish i was ur bed, i wish i was ur pillow

underneath ur head,i wanna b around u,

i wanna hold u tight, & b the lucky person

who kisses u goodnite

کاش میشد من پتوی تو بودم، کاش میشد توی تخت تو بودم

آرزو داشتم که بالش تو باشم، زیر سرت باشم

میخوام همیشه اطراف تو باشم، میخوام تورو محکم در آغوش بگیرم،

دلم میخواد من همون شخص خوش شانسی باشم که میبوستت و بهت شب بخیر میگه

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
love is like war

easy to start

and difficult to end

عشق مثل جنگ میمونه

شروع کردنش خیلی آسونه

اما پایان دادنش سخته

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
my” love” is non stop like ‘’sea”

its ”trust” like ”blind”

its’’shine” like ‘’star”

its”warm” like ‘’sun”

its” soft” like ”flower”

AND

its ” beautiful” like ”u”

عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه.

عشق مثل یه آدم کور اطمینان میکنه.

عشق مثل ستاره میدرخشه.

عشق مثل خورشید گرم میکنه.

عشق مثل گل ها لطیفه.

و

عشق درست مثل تو زیباست

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
To Luv some1 is madness, 2b loved by some1 is a Gift

Loving some1 who loves u is a duty,

but being loved by some1 whom u luv is LIFE

دوست داشتن یه نفر دیوونگیه، دوست داشته شدن توسط یه نفر یک هدیه ست

دوست داشتن کسی که دوست داره وظیفست،

اما دوست داشته شدن توسط کسی که دوسش داری زندگیه!

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
In life love is neither planned nor does it happen

for a reason but when the luv is real

it becomes your plan for life n reason for living

توی زندگی عاشق شدن نه برنامه ریزی شدست و نه با دلیل اتفاق میفته

اما وقتی که عشق حقیقی باشه تبدیل میشه به برنامه ی زندگیتون و دلیل زنده بودنتون


یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba


 

هنوز اون روز فراموشم نمی شه
که با دست قشنگت روی شیشه
کشیدی عکس قلبی و نوشتی
واسه امروز و فردا و همیشه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آرزوی من اینست که دو روز طولانی
در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم
بدون که تو رو فراموش نمیکنم عمراً
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی
من فراموشت نمی کنم عزیز ، به سادگی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت
میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم
مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
موجی از عشق رو به ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر وقت تونستی برف رو سیاه کنی !
کلاغ را سفید کنی !
هروقت تونستی آتش را ببوسی !
تو آب نفس عمیق بکشی !
هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی !
شادیه غم را ببینی !
اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی
چه بلا تکلیفند خاطراتمان !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن
ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را
تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سخن دیگر نگفتی ، ای سخن پرداز خاموشم
فراموشت نمیکردم ، چرا کردی فراموشم ؟

 

 

 



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

 

اس ام اس رحلت پیامبر (ص) و امام حسن مجتبی (ع)

 

چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و نازبنده می کشد خداوندا؛ در این آخر ماه صفر به حرمت آقا رسول الله(ص) گیرنده این پیام و عزیزانش را در زمره بهترین بندگانت و مایه مباهات فرشتگانت قرار ده و حاجات خیریه اش را بر آورده ساز.

آمین التماس دعا

********************************************************

دعا میکنم در اواخر ماه صفر حسین(ع) ضامن دعاهایت,عباس (ع)مشکل گشایت,سجاد (ع)مرحم دردهایت و مهدی زهرا (عج)سایبان دلت باشد.امین یا رب العالمین.

********************************************************

 دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است

تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟

رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

اس ام اس رحلت پیامبر (ص) و امام حسن مجتبی (ع)

 

شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت و شفیع قیامت، امام حسن مجتبی علیه السلام ، را تسلیت می گوییم.

********************************************************

غمی در سینه ام می جوشه امشب

چراغ آسمون، خاموشه امشب

گمونم پیرهن مشکی شو  زهرا علیهاالسلام

به جای مادرش، می پوشه امشب!

********************************************************

امام حسن مجتبی (ع)فرمودند:هرکس قبل ازسلام کردن سخن گفت جوابش راندهید.

پیشاپیش شهادت پیغمبر (ص)وامام حسن(ع)برشماتسلیت باد!التماس دعا

********************************************************

بوی فراق می دهد این گریه های من!ماتم گرفته شال سیاه عزای من!شرمنده ام که ازغم زینب نمرده ام!آقاببخش درگذرازخطای من!

ای خوش حساب...مزد مرا زودتر بده! بعدازدو ماه چه شد این کربلای من!

شهادت مظلومانه امام حسن(ع)ورسول خدابرشماتسلیت ! التماس دعا

********************************************************

روح هستی درمیان بستراست لحضه های آخرپیغمبر(ص) است !

شهادت پیامبر(ص)ونوه مظلومش تسلیت!

********************************************************

ذکرنزول عطا ، یاحسن"ویاحسین"

علت لطف خدا ، یاحسن"ویاحسین"

تاکه خدایی شوم!کرب وبلایی شوم!

می زنم ازدل صدا ، یاحسن"ویاحسین"

شهادت امام حسن مجتبی(ع) وپیغمبر(ص) برشماوخانواده محترم تسلیت!

********************************************************

امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: چنان با مردم رفتارکن که دوست داری با تو رفتارکنند!

شهادتش تسلیت!

********************************************************

به گلهابگوییدبه اشک ژاله,رخ بشویند وبلبلان رابه نوحه خوانى بخوانید که پیامبر باران (ص),امشب دیگر نمى خندد.

28صفرسالروزشهادت رسول خدا(ص)وامام حسن مجتبی(ع)برشماوتمام شیعیان تسلیت!.

********************************************************

********************************************************

********************************************************

اللهم عجل لولیک الفرج

 

دوستان عزیز التماس دعا



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : mojtaba

 

ختم رُسُل به سوی جنان می‌کند سفر / جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر

ریزید خون ز دیده که در آخر صفر / کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر

رحلت نبی رحمت تسلیت باد

.

.

.

آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد

باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد

دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد

هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست . . .

.

.

.

دریغا که روح دعا، رفت در خاک / گرفتند از ما روان دعا را

به سوگ محمّد، بگریید، یاران / که زهرا ببیند، سرشک شما را . . .

.

.

.

یا رسول الله

مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد

اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم . . .

.

.

.

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده

خاموش، شمع محفل نورالهدی شده

ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب

واویلتا عزای رسول خدا شده

.

.

.

باور کنید قامت حیدر خمیده است

رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است

باور کنید بغض حسن مانده در گلو

خونِ ‌دل حسین به صورت چکیده است . . .

.

.

.

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است / دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه / تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است  . . .

.

.

.

مهرت به کائنات برابر نمی شود / داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود / سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود  . . .

.

.

.

ای امت رسول، قیامت بپا کنید/ لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید

در ماتم پیمبر و تنهایی علی / باید برای حضرت زهرا دعا کنید  . . .

.

.

.

آه و واویلتا محشر کبری شده/ روز تنهایی حیدر و زهرا شده

حضرت فاطمه دارد این زمزمه/ السلام علیک، یا رسول الله

 

.

.

.

در عزای تو ای چراغ راه/ امت اسلام دارد اشک و آه

در غمت از دل ناله‌ها خیزد / دیدۀ هستی اشک غم ریزد  . . .

.

.

.

یا رسول اللّه

امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم

و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم . . .

.

.

.

رحلت رحمۀ للعالمین آمده / ناله از قلب جبریل امین آمده

از ملایک همه آید این زمزمه / السلام علیک، یا رسول الله

.

.

.

که هم‌درد باشید، خیرالنسا را

الهی الهی که اهل مدینه

نبینند، تنهایی مرتضا را

.

.

.

چشم اهل دل ازگریه خونباراست / حضرت مهدی امشب عزاداراست

خاک غم امروز برفرق عالم شد / سینه شیعه دریای ماتم شد  . . .

.

.

.

اهل عالم عزای خاتم الانبیاست / همه جا کربلای خاتم الانبیاست

زین بلای عظیم گشته امت یتیم  / السلام علیک، یا رسول الله

.

.

.

روز عزای مسلمین است / در ناله جبریل امین است

مدینه شده غرق سوگ و ماتم / بهر مجتبی و نبی اکرم

.

.

.

ای مدینـه دگـر مصطفی نداری / ناله کن که شده وقت سوگواری

اشک زینب از دیده می‌ریزد / آتـش از بیت فاطمه خیزد  . . .

.

.

.

با وفات احمد زنده شد جهالت / ز آتش ستم سوخت گلشن عدالت

نخله دین را به تبر شکستند / ثمر بریدند و شجر شکستند  . . .

.

.

.

آید از مدینه پیک غم با فغان / که رسول اکرم رفته از این جهان

خاطر بَضعه ُالنبی شکسته / گرد یتیمی به رخش نشسته . . .

رحلت نبی رحمت تسلیت باد

.

.

.

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین / اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است

گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر / دیدم که روز، روز عزای پیمبر است  . . .

.

.

.

چراغ مدینه امشب شده خاموش / صدیقة کبرا گردیده سیه پوش

زهرای مظلومه از دیده گریان است / بهر پدر امشب چون شمع سوزان است  . . .

.

.

.

مدینه، چه کردی رسول خدا را / گرفتی ز ما خاتم‌الانبیا را

چه بیدادگر بود، این چرخ گردون / که خاک یتیمی، به سر ریخت ما را  . . .

.

.

.

سوگ رسول یا که غم بی‌نهایت است / یا نقشۀ شکستن رکن هدایت است

تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم / او را هوای حمله به بیت ولایت است  . . .

.

.

.

ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن / خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن

دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا / اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن  . . .



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:اس ام اس جوک جدید فروردین 91, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba

اس ام اس خنده دار

 

لازم دونستم تاکید کنم که بهترین شغل داشتن بابای پولداره !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

جوک های نوروزی

 

در حین بازی از دروازبان الشباب امارات پرسیدن بازی چند چنده ؟؟

 

گفت الان ؟ ……….. یا الان !؟

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

جوک جدید

 

داشتم ماشین رو دنده عقب می‌آوردم تو حیات

 

مامانم اومده فرمون میده…. بیا…. بیا…. بیا…. بیا …. نیا !! لوله آب شیکست !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

متن خنده دار

 

اگه مثل من تنهایید..

 

اگه مثل من بیکارید ..

 

اگه مثل من مرض دارید ..

 

یه قرص جوشان بندازید تو تنگ ماهی قرمزا ، اونا هم براتون هلیکوپتری میزنن ..!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

اس ام اس جوک جدید

 

ظرف آجیل هایی که تو مهمونی ها جلوی من میذارن به ترتیب زیر خورده میشه

 

۱-بادوم هندی(البته اگه داشته باشه)
۲-پسته
۳-بادوم درختی
۴-فندق
۵-تخمه ژاپنی
۶-تخمه کدو
۷-نخودچی(اونم اگه داشته باشه)
۸-پیاله
۹-پیش دستی
۱۰_فرش
۱۱-همینجوری برو تا آخر!!!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

تاحالا دقت کردین

 

اینقده بدم میاد وقتی دارم روی آهنگ میخونم خوانندهه اشتباه میخونه !

 
+++++++++++++++++++++++++++++++++++

 جدیدا رفاقتا دو حالت بیشتر نداره

 

یا تو آویزون رفیقتی ، یا رفیقت آویزون تو !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

متخصصان غیور غضنفر آباد به کمک مهندسی معکوس…

 

موفق به تولید سرنشین بدون هواپیما شدند… !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر توو خونه
۱- خود پنیر
۲- قالب یخ
۳- جا قرصی
۴- جامدادی
۵ – جا ادویه
۶ – پیمانه برنج
۷ – نگهداری رب
۸ – نگهداری پیاز داغ
۹– جا صابونی
۱۰ – کاسه حمام
۱۱ – تفاله گیر ظرف شویی
۱۲ – تحویل به بازیافت

 

و در پایان افسوس خوردن که:
خره حیف بودا میشد هنوز ازش استفاده کرد.



اس ام اس خنده دار ۹۱

 

حیف نون میره بهشت

 

رو دیوار مینویسه :

 

لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

برو پایین میخوام با واقعیت زندگی آشنات کنم

 

عزیزم —–> واقعیت زندگی

 

واقعیت زندگی —-> عزیزم !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

جوک و اس ام اس ۹۱

 

عضنفر دیر میرسه مدرسه ، معلم میگه دوباره چرا دیر اومدی ؟

 

میگه : خواب فوتبال میدیدم ، بازی به وقت اضافه و پنالتی کشید !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

حیف نون میره آزمایش ژنتیک میده

 

میفهمه نمیتونه دایی بشه !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

پیامک خنده دار

 

تا حالا به این فکر کردین ؟

 

چرا سیصد تومن ، سی تا صد تومنی نمیشه

 

ولی هشتصد تومن ، هشت تا صد تومنی میشه !؟

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

جدیدترین اس ام اس های خنده دار

 

تذکر :

 

اگر در سیزدهم فروردین شما همچنان مشغول دید و بازدید هستید

 

به اطلاعتون میرسونم شما مشکوک به داشتن سرطان صله رحم هستید !

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

معلم تاریخ : حکومت مغول ها از کجا تا کجا بود ؟

 

حیف نون : آقا مطمئن نیستم ولی فک کنم از صفحه ۱۵ تا ۲۶ !



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba

هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند

رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند

درختان میوه خود را نمی خورند

خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند

ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند

گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد

نتیجه :

زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم

ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری

بدان که درون آنها جای گرفته ای . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

سکه ها همیشه صدا دارند

اما اسکناس ها بی صدا

پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرود

بیشتر آرام و بی صدا باشید . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

سطر ها بسیار موثر هستند

چون به شما میفهمانند که :

۱٫ نظم و ترتیب همیشه در اولویت است

۲٫ سکوت معنی دار بهتر از کلمات بی معنی است . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی

هرکز تعداد دوستان و اطرافیانت به حساب نمی آیند

فقط یک قطره اشک کافیست

تا ببینی چه تعداد دست برای پاک کردن اشک های تو می آید . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

در مسابقه بین شیر و گوزن ، بسیاری از گوزن ها برنده میشوند

چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی

پس

” هدف مهم تر از نیاز است “



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba

ای تاج سر عالم و آدم زهرا / از کدوکی ام دل به تو دادم زهرا

آن روز که من هستم و تاریکی قبر / جان حسنت برس به دادم زهرا . . .

عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

اس ام اس ایام فاطمیه

الهی داد از این دل داد از این دل / کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند / که اشک دیده کرد خاک او گل . . .

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد

شمع می میرد و او بار دگر می سوزد

یک نفر مثل درختان سپیدار بلند

در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

اس ام اس شهادت حضرت فاطمه(س)

چه حالی داده دل را دست مادر / که می شستی زدنیا دست مادر

از آن سیلی مگر چشمت نمی دید / که می جستی مرا با دست مادر . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

پیامک شهادت حضرت فاطمه (س)

در ظلمت شب شهاب را می شستند

 آیینه افتاب را می شستند

در چشمه خون چکان چشمان علی

پیمانه نور ناب را می شستند . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

دوبیتی شهادت حضرت فاطمه(س)

آه زهرا تا ابد جاری بود / دست مولا تشنه یاری بود

چون علی شد بی کس و بی‌ هم‌ نفس / گفت یا زینب به فریادم برس . . .



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:اس ام اس تيكه دار 91, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba

کسی که یک بار رفته
اگر هم برگرده
یادت باشه که دیگه راهِ رفتن رو یاد گرفته. . .



بعضيها يــار نيستن.. بــارن
وقتي که ميرن ، آدم احساس ميکنه "سبک" شده ...!




نیـازمـندی هـا...
فـــوری...!!!
بـه یـک دلـیل ِ خـوب بـرای ِ زنـدگـی کـردن نیـازمـندم ... !




این روزا عده ای یه جوری زیرآبی میرن که دلت میخواد بهشون بگی :من نگاه نمیکنم بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی!!!!



به تعدادی جانورشناسِ ماهر برای توجیه رفتار بعضی‌‌ها نیازمندیم ...
روانشناسی‌ دیگه نتیجه نمیده!



خواهش ميکنم؛بي حوصلگي هايم را ببخش،بدخلقي هايم رافراموش کن،بي اعتنايي هايم راجدي نگير درعوض من هم تورامي بخشم که مسبب همه اينهايي




با کسي که دوستش داري فيلم نبين ... آهنگ گوش نده ... به پياده روي نرو ... خاطره نساز !!! ... وقت نبودنش مي فهمي که چي ميگم



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba

والدین گرامی‌، اگر دخترتون هنگام خوندن اس ام اس، یک لبخندِ احمقانه رو صورتش نقش میبنده، اون اس ام اس از دوست پسرشه، قلم پاشو میتونید خورد کنید..!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


نمیدونم بعضی دخترا تو دلشون چند دست مبل دارند که هر روز یه نفر به دلشون میشینه....."

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


قيافه بعضی از دخترا بعد از حموم طوري ميشه كه به خورشيد ميشه مستقيم نگاه كرد ولي به اونا نه

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


مردها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند !
ستاد یادآوری فرصت ها به بانوان

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


شاعری فرموده است :
مزن زن را ولی چون بر ستیزد ! چنانش زن که هرگز بر نخیزد !



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba

میخواهمت چنانکه شب خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
حتی اگر نباشی می آفرینمت
چنانکه التهاب بیابان سراب را ...

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


مرا حبس كن در آغوشت
من ؛
براي حصارِ بازوان تـو
مجرم ترين زنداني ام ..!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


دوست داشتَنت
معادله اي ست كه ،
نفس هايَم را
اثبات مي كند!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


بعد از گرفتن دست هایت، تمام دنیا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه سرایت کند ...!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


آسمانم انتهایش قلب توست / مهربان این آسمان از آن توست / آسمانم هدیه ای از سوی من / تا بدانی قلب من هم یاد توست .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


هر نتی که از عشق بگوید...
زیباست
حالا
سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که...
در انتظار صدای توست...

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


تو آن ستاره ی منی که گر شبی ز کلبه ام گذر کنی از شوق روی ماه تو صدای خنده ی دلم به عالمی سفر کند .



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:اس ام اس سركاري خفن وباحال, :: 13:9 ::  نويسنده : mojtaba
سی ان ان همین الان اعلام كرد كه : نيروگاه اتمي بوشهر و مركز غني سازي اصفهان تا 24 ساعت ديگه توسط جنگنده های هوایی ناتو به طور كامل هوا ميره، نیيدوني تا چوجا ميره ، من اين توپو نداشتم مخشامو خوب نفشتم ، بابام بهم عيدي داد يه توپ قلقلي داد

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

به سراغ من اگر مي آيي...!
نيا! . . . .
اعصاب ندارم....
توام گير ميدي...
ميزنم شل و پلت ميكنم...!
بعد ميگي طرف اخلاق نداره....!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


گشاد کیست.؟
.
.
.
.
گشاد گشادِه دیگه دنبال چی میگردی؟؟

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


و خداوند عشق را آفرید ... بعد پشیمون شد گفت برید بگردید خودتون پیداش کنید

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


ورود مجردها ممنوع! -(كشتي نوح)

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


هيچگاه نه کسي رو ببخش
نه فراموش کن
سر فرصت بزن دهنشو سرويس کن

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


ااای بابا باز این سیریش اومد...!!!!
(اصغر فرهادی ، هنگامی که انجلینا جولی با لبخند به سمتش میومد)

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


همه یا دلشون واسه ماهی میسوزه یا ماهیگیر اما هیچکی دلش واسه تو نمیسوزه که سر قلابی .....

+++++++++++++++++++++++++++++++++++


ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری
خره بیرون داره برف می یاد خودتو بپوشون


ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت  / زهرایی و خورشید غبار قدمت

کی گفته که تو حرم نداری بانو؟  / ای وسعت دلهای شکسته ، حَرَمت . . .

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

 در مَجد وشرف یکّه و تنها هستی  / در فخر تو بس ، اُمّ ابیها هستی

مریم که مقدس شده یک عیسی داشت  / تو مادر یازده مسیحا هستی . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست  / جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست

ای مرگ بیا!که زندگی کردن من  / بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

نیازی از سر احساس خواهم  / برات کربلا از یاس خواهم

به حق پهلوی بشکسته ی او  / طواف مرقد عباس خواهم . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم . . .

یا زهرا(س)

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

تو هم با کوفه هم دستی مدینه / نمک خوردی ولی پستی مدینه

کسی بر بازوی زهرا نمی زد / اگر دستم نمی بستی مدینه . . .

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت / دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت

فرموده اند در برکات وجود او / زهرا اگر نبود علی همسری نداشت

محشر بدون مهریه ی همسر علی / سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت

+++++++++++++++++++++++++++++++++++

آهسته می شوید یگانه همسرش را

با آب زمزم آیه های کوثرش را

آهسته می شوید غریب شهر یثرب

پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را



شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:مفهوم عشق, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba

 

 


 

تا حالا شده عاشق بشين؟؟؟

 

 

 

 

ميدونين عشق چه رنگيه؟؟؟

 

 

 

ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟؟؟

 

 

 

ميدونين عشق چه بويي داره؟؟؟

 

 

 

ميدونين عاشق چه شکليه؟؟؟

 

 

 

ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟؟؟

 

 

 

مدونين قلب عاشق براي چي ميزنه؟؟؟

 

 

 

ميدونين قلب عاشق براي کي ميزنه؟؟؟

 

 

 

ميدونين ...؟؟؟

 

 

 

اگه جواب اين همه سئوال رو ميخواين! مطلب زير رو بخونين...خيلي جالب و آموزندس...

 

 

 

وقتي

 

 

 

يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي

 

 

 

طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق مي تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

 

 

 

همه چي با يک نگاه شروع ميشه

 

 

 

اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ...

 

 

 

محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه.

 

 

 

حتي وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي.

 

 

 

مي بيني كار دل رو؟

 

 

 

شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد يه جنگ و

 

 

 

جدال طولاني با خودت چشات رو رو هم مي زاري ولي همش از خواب ميپري ...

 

 

 

از چيزي ميترسي ...

 

 

 

صبح كه از خواب بيدار ميشي نه مي توني چيزي بخوري نه مي توني كاري انجام بدي ، فقط و فقط اونه كه توي فكر و ذهنت قدم مي زنه

 

 

 

به خودت مي گي اي بابا از درس و زندگي افتادم ! آخه من چمه ؟

 

 

 

راه مي افتي تو كوچه و خيابون هر جا كه ميري هرچي كه مي بيني فقط اونه ، گويا كه همه چي از بين رفته و فقط اون مونده

 

 

 

طوري بهش عادت مي كني كه اگه فقط يه روز نبينيش دنيا به آخر ميرسه

 

 

 

وقتي با اوني مثل اينكه تو آسمونا سير مي كني وقتي بهت نگاه مي كنه گويا همه دنيا رو بهت ميدن

 

 

 

گرچه عشق نه حرفي مي زنه و نه نگاهي مي كنه !

 

 

 

آخه خاصيت عشق همينه آدم رو عاشق مي كنه و بعد ولش مي كنه به امون خدا

 

 

 

وقتي باهاته همش سرش پائينه

 

 

 

تو دلت مي گي تورو خدا فقط يه بار نيگام كن آخه دلم واسه اون چشاي قشنگت يه ذره شده

 

 

 

ديگه از آن خودت نيستي

 

 

 

بدجوري بهش عادت كردي ! مگه نه ؟ يه روزي بهت ميگه كه مي خواد ببينتت

 

 

 

سراز پا نمي شناسي حتي نميدوني چي كار كني ...

 

 

 

فقط دلت شور ميزنه آخه شب قبل خواب اونو ديدي...

 

 

 

خواب ديدي که همش از دستت فرار ميکنه ...

 

 

 

هيچوقت براش گل رز قرمز نگرفتي ...چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستي فکر کنه تو دروغ ميگي آخه از دروغ متنفره ...

 

 

 

وقتي اون رو مي بيني با لبخند بهش ميگي خيلي خوشحالي که امروز ميبينيش ...

 

 

 

ولي اون ...

 

 

 

سرش رو بلند مي كنه و تو چشات زل ميزنه و بهت ميگه

 

 

 

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كني !

 

 

 

دنيا رو سرت خراب ميشه

 

 

 

همه چي رو ازت مي گيرن همه خوشبختيهاي دنيا رو

 

 

 

بهش مي گي من … من … من

 

 

 

از جاش بلند ميشه و خيلي آروم دستت رو ميبوسه ميذاره رو قلبش و بهت ميگه خيلي دوستت دارم وبراي هميشه تركت مي كنه

 

 

 

ديگه قلبت نمي تپه ديگه خون تو رگات جاري نميشه

 

 

 

يه هويي صداي شكستن چيزي مي آد

 

 

 

دلت مي شكنه و تكه هاي شكستش روي زمين ميريزه

 

 

 

دلت ميخواد گريه کني ولي يادت مي افته بهش قول داده بودي که هيچوقت به خاطر اون گريه نميکني چون ميگفت اگه يه قطره اشک از چشماي تو بياد من خودم رو نميبخشم ...

 

 

 

دلت ميخواد بهش بگي چقدر بي رحمي که گريه رو ازم گرفتي ولي اصلا هيچ صدايي از گلوت در نمياد

 

 

 

بهت ميگه فهميدي چي گفتم ؟با سر بهش ميگي آره!...

 

 

 

وقتي ازش ميپرسي چرا؟؟؟ميگه چون دوستت دارم!

 

 

 

انگشتري رو که تو دستته در مياري آخه خيلي اونو دوست داره بهش ميگي مال تو ...

 

 

 

ازت ميگيره ولي دوباره تو انگشتت ميکنه ...ميگه فقط تو دست تو قشنگه...

 

 

 

بعد دستت رو محکم فشار ميده و تو چشمات نگاه ميکنه و...

 

 

 

بعد اون روز ديگه دلت نميخواد چشمات رو باز نمي كني

 

 

 

آخه اگه بازشون كني بايد دنياي بدون اون رو ببيني

 

 

 

تو دنياي بدون اون رو مي خواي چي كار ؟

 

 

 

و براي هميشه يه دل شكسته باقي مي موني

دل شكسته اي كه تنها چاره دردش تويي...



شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:عشق واقعي, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba

   

  از عشق:

 

 

 

 

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم.

 

 

 

 

 


 



شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:داستان پيرمردعاشق, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم.

 


 



شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:مرد نابینا, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.



شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:داستان زيبا, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
 
 
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 

 دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.
 
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
 
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…


دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »


شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba


 
 
 
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !


 

 
تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!


 

 
تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، ***جه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛


 

 
هق هق شبونه ؛ افسردگي ،پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !


 

 
براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد


 

 
و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد


تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

 

 
متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم


 

 
از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم
 





شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم,,,,, :: 21:51 ::  نويسنده : mojtaba

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی.



شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:56 ::  نويسنده : mojtaba
خاطرات چیزه عجیبیه... هرچی بیشتر ازش فرار کنی   بیشتر دنبالت میان...

خودت که رفتی... زندگیمو که بردی... چرا خاطره هامونو جا گذاشتی؟!




شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:زندگی نامه ی نانسی عجرم, :: 11:39 ::  نويسنده : mojtaba

ش به: ناوبری, جستجو

نانسی عجرم
نانسی عجرم در یک مراسم عروسی در قاهره، ۳۰ دسامبر ۲۰۰۷
نانسی عجرم در یک مراسم عروسی در قاهره، ۳۰ دسامبر ۲۰۰۷
اطلاعات هنرمند
نام اصلی نانسی نبیل عجرم
نام مستعار نانوس
زادروز ۱۶ مه ۱۹۸۳ اشرفیه
اهل کشور پرچم لبنان لبنانی
سبک‌ها پاپ
کار(ها) خواننده، رقاص، مانکن، بازیگر
مدت کار ۱۹۹۸ تاکنون
وب‌گاه nancyajramonline

نانسی نبیل عجرم (زادهٔ ۱۶ مه ۱۹۸۳ در اشرفیه، بیروت، لبنان) خواننده مشهور موسیقی پاپ لبنان و سفیر حسن نیت یونیسف است. او از ۸ سالگی وارد جهان خوانندگی شد، با حمایت‌های پدرش اولین آلبوم استودیویی خود را در ۱۵ سالگی منتشر کرد. یکی از دلایل موفقت نانسی همکاری بدون حاشیه با مدیر عامل شناخته شده و موفق خود به نام جیجی لامارا است . نخستین آلبومش در سال ۱۹۹۸ منتشر شد به نام محتاج لک و پس از آن آلبوم شل عیونک را در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد. آلبوم «یا سلام» در سال ۲۰۰۳ و آلبوم اه و نص را در سال ۲۰۰۴ و نیز آلبوم یا طب طب را در سال ۲۰۰۶ روانه بازار موسیقی کرد، سپس در سال ۲۰۰۷ اولین آلبوم کودکان خود را به نام شخبط شخابیط منتشر کرد. در سال ۲۰۰۸ آلبوم بتفکر فی ایه؟ و در سال ۲۰۱۰ آخرین آلبوم خود به نام ۷ منتشر کرد.

در سال ۲۰۰۸ نانسی جایزه World Music Award را به خود اختصاص داد و عنوان جوان‌ترین خواننده عرب WMA کسب کرد. نانسی اولین و تنها اسپانسر و سخنگوی زن کوکا کولا در خاور میانه‌است. توسط بسیاری از صاحب نظران نانسی به عنوان نماد موسیقی عربی شناخته شده‌است همچنین نانسی در هفته نامه نیوزویک و برنامه اپرا وینفری به عنوان یکی از تاثیر گذارترین و با نفوذترین شخصیت‌های خاورمیانه انتخاب شده‌است . صفحه رسمی فیسبوک نانسی عجرم با بیش از دو میلیون لایک بزرگترین صفحه در بین خوانندگان عرب می‌باشد. همچنین ویدیو کلیپ « فی حاجات » او با بیش از ۲۰ میلیون بازدید در یوتیوب یک پدیده در بین ویدیو کلیپ‌های خوانندگان عرب به حساب می‌آید .

نانسی عجرم دوبار در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ از سوی مجله عربی زهرة الخلیج بهترین خواننده عرب سال برگزیده شد و در سال ۲۰۰۵ مجله نیوزویک او را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای جهان عرب انتخاب کرد.

محتویات

 [نهفتن

اوایل زندگی

نانسی عجرم از پدر و مادر خود به نام‌های نبیل عجرم و ریموندا عون در ۱۶ می‌۱۹۸۳ در یکی از محله‌های بیروت به نام اشرفیه متولد شد او در سال ۱۹۹۵ در سن ۱۲ سالگی در برنامه تلویزیونی «نجوم المستقبل» که استعدادهای موسیقی را کشف می‌کنند حضور یافت، و بعد از خواندن یکی از آهنگ‌های خواننده معروف عرب به نام «ام کلثوم» به مدال طلا دست یافت. نانسی علی‌رغم اینکه کمتر از ۱۸ سال سن داشت موسیقی را در کنار نوازندگان معروف لبنانی آموخت و در سندیکای هنرمندان حرفه‌ای لبنان به عنوان عضو پذیرفته شد. اولین تک آهنگ او به نام "Hobbak Allam Albi elGheere« از عبدو منظر و آهنگ »Oulha Kelma Ala Shani" بود. در سن ۱۵ سالگی در سال ۱۹۹۸ اولین آلبوم خود را به نام «محتجالک» (به تو نیازمندم) منتشر کرد و در سال ۲۰۰۰ آلبوم «شیل عیونک انی» (نگاهت را از من برگردان) را روانه بازار موسیقی کرد، که موفقیت‌های بزرگتری را برای او به ارمغان آورد.

 

موسیقی حرفه‌ای

۲۰۰۲ - ۲۰۰۴ : اخصمک آه

موفقیت‌های نانسی هنگامی شروع شد که او فعالیت خود را با جیجی لامارا تولید کننده و مدیرعامل با تجربه آغاز کرد. در اوایل سال ۲۰۰۳ شهرت نانسی با آهنگ «اخصمک آه» افزایش یافت، در سال ۲۰۰۳ سومین آلبوم استودیویی خود را به نام «یا سلام» (اه وای) منتشر کرد که فروش بالایی داشت و موفقیت‌های زیادی را کسب کرد. ویدیو کلیپ «اخصمک آه» برای نانسی حواشی زیادی به همراه داشت که یادآور فیلمهای قدیمی عربی بود که نانسی به عنوان مدیر کافه با مشتریان خود می‌رقصید و برای آنها طنازی می‌کرد. موزیک ویدیوهای بعدی نانسی «یا سلام» و «سحر عیونو» بود که انتقادها را فرو نشاند و سبک و توانایی‌های نانسی را بهتر به مردم معرفی کرد.


۲۰۰۴ - ۲۰۰۶ : آه و نص، کوکا کولا

آلبوم چهارم نانسی به نام «آه و نص» در ۱۲ آوریل ۲۰۰۴ منتشر شد، آلبوم «آه و نص» موفقیت‌های فوق‌العاده‌ای را برای نانسی به ارمغان آورد همچنین موقعیت نانسی را به عنوان یک ستاره در صنعت موسیقی عربی تثبیت کرد. نانسی سپس ویدیو کلیپ «لون عیونک» (رنگ چشم‌های تو) را فیلم‌برداری کرد که نانسی به عنوان عروس در یک عروسی سنتی لبنان به تصویر کشیده شده بود. پس از انتشار آلبوم، نانسی قرارداد خود را با کوکاکولا به عنوان اسپانسر و سخنگوی رسمی این شرکت بزرگ در خاورمیانه و منطقه آفریقا به امضا رساند. اولین ویدیو کلیپ تجاری برای کوکاکولا به نام «قول تنی کیدا» (دوباره بگو) توسط کارگردان بین‌المللی و ایتالیایی به نام «لوکا توماسینی» ساخته شد. چهارمین آهنگ از آلبوم «آه و نص» به نام «انت ایه؟» (تو چه هستی؟) با کارگردانی نادین لبکی ساخته شد، در این ویدیو کلیپ نانسی در نقش زنی ظاهر می‌شود که با مخفی کردن گریه‌های خود از شوهر دروغ گو، می‌خواهد زندگی خود را حفظ کند. این موزیک ویدیو به شدت موفق شد و طرفداران نانسی از این ویدیو استقبال خوبی داشتند. بعد از این ویدیو کلیپ بازیگران و کارگردانان برجسته مصری مانند " Faten Hamama " بازی نانسی در این ویدیو کلیپ را مورد ستایش قرار دادند.


۲۰۰۶ - ۲۰۰۸ : یا طب طب، شخبط شخابیط، الدنیا حلوا

پنجمین آلبوم نانسی به نام «یا طب طب و دلع» در ۱۵ فوریه ۲۰۰۶ منتشر شد. آلبوم «یا طب طب» بهترین آلبوم نانسی تا به امروز بوده با شش ویدیو کلیپ ساخته شده و پنج آهنگ استفاده شده در تبلیغات. سپس نانسی ویدیو کلیپ «معجبه» را برای کوکاکولا فیلم‌برداری کرد، همچنین نانسی قرارداد تبلیغ برای شرکت جواهرات داماس را امضا کرد، اولین آهنگ و ویدیو ساخته شده برای داماس «انا یلی» بود. نانسی سپس برای اولین بار با کارگردان برجسته لبنانی به نام سعید الماروق در ساخت ویدیو کلیپ «احساس جدید» (حس تازه) همکاری کرد، که این آهنگ به عنوان موفق‌ترین آهنگ آلبوم «یا طب طب» شناخته می‌شود. این ویدیو ادای احترام سعید الماروق به پدر و مادر ناشنوای خود بود که در آن زنی پولدار عاشق جوانی کر و لال می‌شود. نانسی در سال ۲۰۰۷ ویدیو کلیپ «الی کان» را برای داماس ساخت و نیز آهنگ «الدنیا حلوا» (زندگی زیباست) برای کوکاکولا ضبط کرد. ششمین آلبوم نانسی در سال ۲۰۰۷ به نام «شخبط شخابیط» (خط خطی) در جهت آموزش ارزشها و اخلاق خوب به کودکان منتشر شد. نانسی مدت‌ها در فکر انتشار چنین آلبومی برای کودکان بود. دومین همکاری نانسی و سعید الماروق در ویدیو کلیپ شخبط شخابیط بود که چهار تا از آهنگ‌های این آلبوم را در خود داشت که موفق‌ترین آنها «شخبط شخابیط» و «شاطر شاطر» بود. نانسی آهنگ‌های آلبوم شخبط شخابیط را در محافل کودکان مانند کانال MBC3 و برنامه استار صغار اجرا کرد. او سپس ویدیو کلیپ «رساله العالم» (پیامی به دنیا) را با کارگردانی فادی حداد فیلم‌برداری کرد که موضوع آن صلح جهانی بود. این ویدیو کلیپ در تاریخ ۲۵ می‌۲۰۰۸ منتشر شد.


2008 - 2010 : بتفکر فی ایه ، WMA ، Oerah، یونیسسف و دوران ماردی

نانسی در ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۸ هفتمین آلبوم استودیویی خود به نام «بتفکر فی ایه؟» (به چه فکر می‌کنی؟) منتشر کرد. این آلبوم برای طرفداران یک سوپرایز بزرگ بود چون در این آلبوم نانسی از سبک‌های جدید استفاده کرده بود و تغییرات زیادی را نسبت به آلبوم‌های قبلی داشت. این آلبوم یکی از موفق‌ترین آلبوم‌های نانسی بود که توانست جایزه World Music Award را نصیب خود کند.



لیلی و مجنون


در روزگارانی دور در قبیله ای از دیار عرب به نام قبیله عامریان رییس قبیله که مردی کریم و بخشنده و بزرگوار بود و به دستگیری بینوایان و مستمندان مشهور، به همراه همسر زیبا و مهربانش زندگی شاد و آرام و راحتی داشتند. اما چیزی مثل یک تندباد حادثه آرامش زندگی آنها را تهدید می کرد. چیزی که سبب طعنه حسودان و ریشخند نامردمان شده بود. رییس قبیله فرزندی نداشت. و برای عرب نداشتن فرزند پسر، حکم مرگ است و سرشکستگی...
رییس قبیله همیشه دست طلب به درگاه خدا بر می داشت و پس از حمد و سپاس نعمتهای او، عاجزانه درخواست فرزندی می کرد...
دعاها و درخواستهای این زوج بدانجا رسید که خداوند آنها را صاحب فرزندی پسر کردید. در سحرگاه یک روز زیبای بهاری صدای گریه نوزادی، اشک شوق را بر چشمان رییس قبیله – که دیگر گرد میانسالی بر چهره اش نشسته بود – جاری کرد:
ایزد به تضرعی که شاید *** دادش پسری چنانکه باید
سید عامری – رییس قبیله – به میمنت چنین میلادی در خزانه بخشش را باز کرد و جشنی مفصل ترتیب داد.
نهایت دقت و وسواس در نگهداری کودک بعمل آمد، بهترین دایگان، مناسب ترین لباسها و خوراکها برای کودک دردانه فراهم گردید. زیبایی صورت کودک هر بیننده ای را مسحور خویش می کرد. نام کودک را؛ قیس؛ نهادند، قیس ابن عامری
روزها و ماهها گذشت و قیس در پناه تعلیمات و توجهات پدر بزرگتر و رشیدتر می شد. در سن 10 سالگی به چنان کمال و جمالی رسید که یگانه قبایل اعراب لقب گرفت:
هر کس که رخش ز دور دیدی *** بادی ز دعا بر او دمیدی
شد چشم پدر به روی او شاد *** از خانه به مکتبش فرستاد
در مکتبخانه گروهی از پسران و دختران، همدرس و همکلاس قیس بودند. در این میان دختری از قبیله مجاور هم در کلاس مشغول تحصیل بود. نورسیده دختری که تا انتهای داستان همراه او خواهیم بود:
آفت نرسیده دختری خوب *** چون عقل به نام نیک منسوب
محجوبه بیت زندگانی *** شه بیت قصیده جوانی
دختری که هوش و حواس از سر هر پسری می ربود. دختری که؛ قیس؛ نیز گه گداری از زیر چشمان پرنفوذش نگاهی از هواخواهی به او می انداخت و در همان سن کم شیفته زیبایی و مهربانیش شده بود. دختری به نام؛ لیلی؛
در هر دلی از هواش میلی *** گیسوش چو لیل و نام لیلی
از دلداریی که قیس دیدش *** دل داد و به مهر دل خریدش
او نیز هوای قیس می جست *** در سینه هر دو مهر می رست
زان پس درس و مکتب بهانه ای بود برای دیدار، برای حضور و برای همنفسی. نو باوگان دیگر به نام درس و مدرسه فریاد سر می دادند و خروش قیس و لیلی برای همدیگر بود.
هر روز لیلی با چهره ای آمیخته به رنگ عشق و طنازی و قیس با قدمهایی مردانه و نیازمندانه فقط به آرزوی دیدار هم قدم به راه مکتب می گذاشتند. تا جایی که علیرغم مراقبتهای این دو، احوالات آنها بگونه ای نبود که مانع افشای سر نهانیشان شود:
عشق آمد و کرد خانه خالی *** برداشته تیغ لاابالی
غم داد و دل از کنارشان برد *** وز دلشدگی قرارشان برد
این پرده دریده شد ز هر سوی *** وان راز شنیده شد به هر کوی
کردند شکیب تا بکوشند *** وان عشق برهنه را بپوشند
در عشق شکیب کی کند سود *** خورشید به گل نشاید اندود
تصمیم گرفتند زمانی با عدم توجه ظاهری به هم آتش این عشق را که در زبان مردم افتاده بود خاموش کنند اما هر دو پس از مدتی کوتاه صبر و قرار از کف می دادند، نگاههای آندو که به هم می افتاد هر چه راز بود از پرده برون می افتاد. بقول سعدی:
سخن عشق تو بی آنکه بر آید بزبانم
رنگ رخساره خبر می دهد از سر نهانم
این ابراز عشق و علاقه اگر چه از طرف لیلی به سبب دختر بودنش با وسواس و مراقبت بیشتری اعلام می شد اما قیس کسی نبود که قادر به پرده پوشی باشد، کار بدانجا رسید که قیس را؛ مجنون؛ نامیدند:
یکباره دلش ز پا در افتاد *** هم خیک درید و هم خر افتاد
و آنان که نیوفتاده بودند *** مجنون لقبش نهاده بودند
این آوای عاشقی چنان گسترده شد که تصمیم گرفتند این دو را – که جوانانی بالغ شده بودند – از هم جدا کنند.افتراقی که آتش عشق را در دل آنان شعله ورتر ساخت. لیلی در گوشه تنهایی خود اشک می ریخت و مجنون آواره کوچه ها شده بود و اشکریزان سرود عاشقی می خواند. کودکان به دنبال او راه می افتادند؛ مجنون مجنون؛ می کردند و گروهی سنگش می زدند:
او می شد و می زدند هر کس *** مجنون مجنون ز پیش و از پس

لیلی و مجنون

... در این مدت مجنون به همراه چند تن از دوستانش که آنها هم غم عشق کشیده بودند هر شب به اطراف منزل لیلی می رفت و در وصف او ناله ها می کرد. روزها هم با این دوستان در اطراف کوه نجد که نزدیک شهر لیلی بود رفت و آمد می کرد و از اینکه نزدیک دلبند خویش است آرامش می گرفت. در یکی از این رفت و آمدها، دو دلداده پس از مدتی طولانی همدیگر را دیدند دیداری که آتش عشق را در جان هر دو شعله ورتر ساخت، اشاره های چشم و ابروی لیلی، شانه کشیدنش به زلفان سیاه و بیقراری و بی تابی مجنون و در رقص و سجود آمدنش زیباترین صحنه های عاشقانه را رقم زد:
لیلی سر زلف شانه می کرد *** مجنون در اشک دانه می کرد
لیلی می مشکبوی در دست *** لیلی نه ز می ز بوی می مست
قانع شده این از آن به بویی *** وآن راضی از این به جستجویی
شرح این عاشقی و دلدادگی برای هر دو دردسر آفرین شد. لیلی را به کنج خانه نشاندند و جان مجنون را به تیغ نصیحت آزردند.
پدر قیس در پی چاره کار, بزرگان و ریش سپیدان قبیله را جمع کرد و به آنها گفت:
"در چاره کار فرزند بیچاره گشته ام. مرا یاری رسانید که دردانه فرزندم آواره کوه و بیابان گشته بحدی که می ترسم هدیه نفیس خداوندی در بلای عشق دختری عرب از کفم برود."
پس از بحث و بررسی همه متفق القول اعلام کردند که تاخیر بیش از این فقط سبب بدنامی است بهتر است به خواستگاری لیلی برویم آنچه می تواند آتش این دلدادگی را فرو نهد یا مرگ است یا وصال.
سید عامری – پدر قیس – شهد نصیحت نوشید, ساز و برگ سفر فراهم کرد و با گروهی از بزرگان به دیدار پدر لیلی شتافت.
پدر لیلی که خود از بزرگان شهر مجاور بود هنگامی که خبر ورود سید عامری را شنید با رویی گشاده به استقبال آنان رفت:
رفتند برون به میزبانی *** از راه وفا و مهربانی
با سید عامری به یکبار ***گفتند "چه حاجت است، پیش آر"
پدر قیس گفت:
"از بهر امر خیری مزاحم شده ایم. فرزند دلبندت را برای تنها پسرم – نور چشممخواستارم. نوباوگان ما دلباخته همند. شرم و آزرم و خجالت محلی ندارد. من به امیدی به خانه ات آمدم باشد که نا امید برنگردم"
خواهم به طریق مهر و پیوند *** فرزند تو را برای فرزند
کاین تشنه جگر که ریگ زاده است *** بر چشمه تو نظر نهاده است
من دُر خرم و تو دُر فروشی *** بفروش متاع اگر بهوشی
پدر لیلی تاملی کرد. افسانه جنون "قیس" در تمامی قبایل اطراف پیچیده بود. برای پدر لیلی بعنوان یکی از بزرگان شهر, سپردن دختر به پسری مجنون و دیوانه, هر چند پسر رییس قبیله عامری, خفت و خواری و سرشکستگی بحساب می آمد. آنچه او را بر این عقیده استوارتر می کرد خلق و خوی عیبجوی اعراب بود که زبان تند و تیز و کنایه آمیزشان شهره تاریخ است. به آرامی جواب داد:
"فرزند تو گرچه هست پدرام *** فرخ نبود چو هست خودکام
دیوانگیی همی نماید *** دیوانه, حریف ما نشاید
دانی که عرب چه عیبجویند *** اینکار کنم مرا چه گویند؟!
با من بکن این سخن فراموش *** ختم است برین و گشت خاموش
پدر قیس از شدت خجالت سرخ شده بود. تمام خستگی راه با همین چند جمله به تنشان ماند. علیرغم درخواست پدر لیلی برای شب ماندن, دستور بازگشت داد. در طول راه همه ساکت بودند و پدر مجنون بی نهایت مغموم. وقتی رسیدند همه به نصیحت قیس در آمدند که "هر دختری از شهر ها و قبایل اطراف بخواهی به عقدت در می آوریم, بسیار دختران سیمتن زیباروی همینجا هست که آرزویشان پیوستن با خاندان بزرگ عامری است. از این قصه نام و ننگ بگذر و صلاح کار خویش و قبیله را گیر ..."

طعم تلخ این نصیحت چنان در کام مجنون نشست که زانوانش را سست کرد. پیراهنش را درید و از خانه بیرون رفت. چین و چروکی که به چهره پدرش افتاده بود این روزها عمیق تر و چهره خسته و درمانده مادرش تکیده تر از همیشه شده بود ...
مجنون همچنان آواره کوه و دشت و بیابان بود و نجوای "لیلی لیل " ورد زبانش. آنچنان که گاه این درد فراق بر جانش آتش می افکند که تاب دوری نیاورده و آرزوی مرگ کند و راستی! مگر مرگ چیست؟ دوری از محبوب بالاترین عذاب است و مرگ از این زندگی شیرین تر!

, 01:23 PM

... یک روز یکی از دوستان مجنون از سر دلسوزی و ترحم او را به کناری کشید و گفت:
ای قیس! آخر این چه بلائیست که بر خود آورده ای؟ نه از حال و روز خودت خبرت هست نه از حال و روز دوستان و خانواده ات. تو در بند عاشقی هستی و ما در بند نام و ننگ تو. همیشه از این می ترسیم که به جرم دیوانگی از شهر برانندت. هرشب با این اضطراب به خواب می رویم که فردا جنازه ات را برایمان بیاورند ..."
و اما مجنون انگار گوشی برای شنیدن این سخنان نداشت:
"آنی را که شما به نام قیس می شناختید مدتهاست که مرده است. مدتهاست که شیشه عمر مرا به جور شکسته اند. نیازی به راندنم از شهر نیست که من خود رانده کوی یار هستم. شما هم مرا رها کنید که نه من حرفهای شما را می فهمم نه شما سوز و آه من را"
ای بیخبران ز درد و آهم **** خیزید و رها کنید راهم
من گمشده ام مرا مجوئید **** با گمشدگان سخن مگوئید
بیرون مکنید از این دیارم **** من خود به گریختن سوارم
و شروع کرد به شرح دلدادگی. چنان گفت و چنان خواند که از هوش رفت. عده ای که نظاره گر این ماجرا بودند، غمزده و افسرده او را به خانه اش رساندند.
آری! عشق اگر عشق باشد هر روز بر آتشش افزوده می شود و خلاص عاشق از عشق ناممکن!
مجنون هر روز ضعیف تر و خمیده تر می گشت و در عشق استوارتر و بی تاب تر. تمامی مساجد و خانه ها و اماکن مقدس توسط پدر و خانواده اش زیارت شدند و همه جا دخیل بسته شد. بس نذرها که برای سلامتش ساختند و بس صدقه ها که پرداختند. اما داستان همان بود و حکایت همان. در نهایت یکی از نزدیکان پیشنهاد داد که او را به سفر حج ببرند. تنها خانه مقدسی که باقی مانده است مقدس ترین آنها کعبه – است .آنجا که حاجتگاه و محراب زمین و آسمان است و تمام جهانیان. پدر قیس کمی به فکر فرو رفت. چرا به فکر خودش نرسیده بود؟
"می برمش مکه. شاید دیدار خالق، هوس مخلوق را از سرش بدر کند! . موسم حج هم نزدیکه و امید سلامت قیس رنج دوری و سختی سفر رو آسون می کنه!"
مجنون اما حاضر به دور شدن از کوی لیلی نبود. هر چند دیدار لیلی نصیبش نمی شد اما همین که می توانست از دور خرگاه و خیمه او را تماشا کند، همین که هر چند روز یکبار می توانست خبری از او بگیرد برایش دنیایی ارزش داشت. دوری از لیلی برایش حکم از دست دادن او را داشت. بعضی وقتها فکر می کرد اصرار عجیب و غریب این آدمها برای کشاندن او به سفری دور شاید نوعی فریب باشد برای جدای همیشگیش از لیلی. اما یک چیز به او قوت قلب می داد: این که پدرش هم از جمله اصرار کنندگان است و او اعتمادی بی پایان به پدر داشت. با هزار زحمت و خواهش راضیش کردند برای سفر حج. کاروانی عظیم راه انداختند به سوی کعبه ...
رایت کعبه که از دور پدیدار شد پدر دست فرزند را گرفت و از شتر پیاده شد. آهسته در گوشش خواند:
"پسرم قیس! اینجا کعبه است. خانه خدا. جایی که آرزوی همه آزادمردان چنگ زدن بر حلقه های خانه اش است. از خدا بخواه که این هوی و هوس بچه گانه را از سرت بیرون کند و راه رستگاری را نشانت دهد. به هوش باش! جماعتی چشم انتظارند که من برگردم با همان قیس جوان، شاداب، پر انرژی و سر براه"
گفت ای پسر این نه جای بازیست **** بشتاب که جای چاره سازیست
گو یارب از این گزاف کاری **** توفیق دهم به رستگاری
رحمت کن و در پناهم آور **** زین شیفتگی براهم آور
مجنون ابتدا گریست. خیلی سخت و مردانه. پس از آن لبخندی زد و مثل مار از جای برجست. دستان پدر را رها کرد و سوی کعبه شتافت دست در حلقه کعبه زد و گفت:
"من امروز مثل مثل این حلقه، حلقه بگوش عشقم. به من می گن از عشق بپرهیز و دوری کن. ولی آخه تمام قوت و توان من از عشقه. اگه عشق تو وجود من بمیره من هم می میرم. ای خدا! تو را به کمال پادشاهی و نهایت خدائیت قسم! مرا به آنچنان عشقی رسان که اگر من نماندم عشقم بماند. از سرچشمه عشق نوری برایم فرست تا سرمه چشمانم کنم. هر چند مست و دیوانه عشقم، ولی از این هم آشفته ترم کن، سیرابم کن
گرچه ز شراب عشق مستم **** عاشق تر از این کنم که هستم
خدایا! میل لیلی را در دلم افزون کن! باقیمانده عمر مرا بگیر و به عمر او اضافه کن، هر چند از تب و تاب عشقش مثل تار مویی شده ام ولی نمی خواهم سر مویی از وجودش کم بشه. خدایا! خودت محافظ و نگهدارش باش ..."
مجنون می گفت و می خندید و می گریست. پدر گوشه ای ایستاده بود و با تعجب او را می نگریست. کم کم برای او هم روشن شد که این نه یک هوی و هوس زودگذر و از سر جوانی و نابخردی است که عشقی است تمام و کمال. طلبی است مقدس و حیرانی است عظیم. آهسته به سوی کاروان برگشت و ماجرا را برای همراهیان بازگو کرد:
"خیال می کردم به کعبه که برسد، لبیک اللهم لک لبیک که بگوید، قرآن که بخواند از رنج و محنت لیلی رهایی می یابد، نمی دانستم دست در حلقه کعبه که می زند حلقه بگوشیش بخاطرش می آید، نمی دانستم سیاهی پرده کعبع او را به شبستان گیسوی لیلی رهنمون می کند، نمی دانستم اینجا هم که بیاید نفرین خود می گوید و حمد و ثنای او ..."

لیلی و مجنون

... برگشتند. سفر حج هم حاجتشان را برآورده نکرد. حتی باعث دردسر بیشتری هم شد. جماعتی منتظر نشسته بودند که صلاح کار قیس را پس از این سفر ببینند. اما ماجرا که آشکار شد، حسودان و منکران، زبان به طعنه گشودند. عده ای از اوباش قبیله لیلی به شکایت پیش رییس شحنه ها رفتند و گفتند:
"جوانی دیوانه آبروی قبیله مان را برده است.جوانی که هم خوب شعر می گوید، هم صدا و آواز خوبی دارد. او شعر می خواند و کودکان و نوجوانان هم یاد می گیرند و تکرار می کنند. هر شعر و غزلی که می سراید خنجری است که بر پرده حرمت شهر فرو می آید. باید او را ادب کنیم ..."
کید این حسودان کارگر افتاد. شحنه ای که به قلدری و خونریزی شهره بود مامور مهار و دستگیری و گوشمالی قیس شد. یکی از عامریان که از ماجرا خبردار شد سریع خودش را به پدر قیس رساند و ماجرا را بازگو کرد. پدر یکباره از جای برخاست و از هر طرف گروهی مامور برای پیدا کردن قیس و باز آوردنش روانه کرد. چند روز و چند شب بی وقفه دنبالش گشتند اما گویی قطره ای آب شده بودو به زمین فرو رفته بود. عده ای می گفتند قیس با آن حال زار و نزارش یا در کوه خوراک درندگان وحشی شده است یا در بیابانها از فرط ضعف و تشنگی جان سپرده است. شاید هم آن شحنه سنگدل او را کشته است و جنازه اش را سر به نیست کرده باشد.
آنقدر گفتند و گفتند تا خانه مجنون تبدیل شد به ماتمکده. گروهی نشسته بودند به عزا و نوحه در مرگ او ...
پس از گذشت هفته ای از این ماجرا، مردی از قبیله بنی سعد که از حوالی کوه نجد می گذشت مردی ژولیده و ژنده پوش و رنجور را دید که بیشتر به ارواح شباهت داشت تا انسان. اما در اعماق چشمهای او بزرگی و نجابتش را توانست حدس بزند. کنارش نشست. خواست غذا و آبی به او بدهد. اما او امتناع می کرد. هر چه کرد با او همسخن گردد و کلامی و نشانی از او بیابد افاقه ای نکرد. این بود که او را به حال خود گذاشت و به راهش ادامه داد. پس از اینکه به قبیله عامریان رسید همه را سیاهپوش و عزادار دید. ماجرا را پرسید و ناگاه به یاد شبحی افتاد که چند روز پیش در گوشه خرابه دیده بود. نشانی او را که گرفت شباهتی بین آن شبح و جوان درگذشته احساس کرد. سریع پدر قیس را خبر کرد که در فلان خرابه، شبحی نیمه جان که نشانی هایش با نشانی های فرزندت همخوانی دارد رنجور و ضعیف و دردمند، چنان که چشمان بی نورش گود رفته و مغز استخوانش پدیدار شده، در چنگال ضعف و مرگ اسیر است ...
پدر قیس به محض شنیدن خبر، از جا جست و سوار اسب تیزرویی شد. اصرار نزدیکان که چند نفری همراه او بیایند فایده ای نداشت. دلش نمی خواست کسی غیر از خودش قیس را در حالتی ببیند که مرد غریبه وصف کرده بود. چند روزی در کوهها و خرابه های سرزمین نجد وجب به وجب کوه و بیابان را دنبالش گشت تا اینکه پسر را یافت. غریب و محزون و مجروح ...
مجنون تا پدر را دید به رعایت ادب بلند شد، زمین بوسید و به پایش افتاد:
"ای تاج سر و افتخار من! عذرم بپذیر که مجروح و ناتوانم. اصلا دلم نمی خواست مرا به چنین روزی و در چنین شرایطی ببینی ... مرا ببخش اما بدان که سر رشته کار از دست من نیز بیرون است"
پدر قیس که ابتدا برای دلداری فرزند صلابت خود را حفظ کرده بود ناگاه عنان صبر از کف داد و شروع به گریستن کرد و با مهربانی پدرانه شروع به صحبت کرد:
"آخه ای پسر! تا کی می خوای این بیقراری و ناشکیبی رو ادامه بدی؟ نمی دونم کدوم چشم بد و نفرین کدوم رو سیاه، تو رو به این حال و روز انداخت! از این همه غصه خوردن و طعنه این و اون شنیدن خسته نشدی؟ هنوز نفهمیدی که مشت کوبیدن به سندان آهنی اثری نداره؟ از همه اینها گذشته، گیرم که عاشقی، گیرم که مجنونی، نباید از پدر و مادر پیر و رنجورت خبری بگیری؟ اصلا می دونی یک هفته است مادرت در عزای تو موهای خودش را کنده و صورتش رو زخمی کرده؟
گیرم که نداری آن صبوری *** کز دوست کنی به صبر دوری
آخر کم از آنکه گاهگاهی *** آیی و به ما کنی نگاهی؟
اینطور که تو خودت رو آواره کوه و بیابون کردی که کاری از پیش نمی ره. درسته که پدر لیلی به خفت و خواری جواب رد بهمون داد ولی هنوز روزنه امیدی باقیه:
نومید مشو ز چاره جستن *** کز دانه شگفت نیست رستن
کاری که نه زو امید داری *** باشد سبب امیدواری
در نو میدی بسی امید است *** پایان شب سیه سپید است
اصلا خبر داری که شحنه ها قصد جونت رو کرده اند؟ چون ادعا می کنند داستان سوز و عشق و عاشقیت آبروی خاندان لیلی را برده است"
مجنون کمی مکث کرد. به احترام پدر سر به زیر افکند و آرام و شمرده شروع به پاسخ کرد:
"ای پدر! ای سرور و بزرگتر قبیله عامریان! ای قبله گاه حاجاتم پس از خدای! الهی همیشه زنده باشی که تو ملجأ و امید و پناهگاه منی. ممنون که بدیدارم آمدی و تشکر از پند و نصیحت های مشفقانه ات که که مرهم جانم شد. ولی پدر من سیاه روی و شرمنده به اختیار خودم اینجا نیامده ام. حل این مشکل بدست من نیست وگرنه بسیار زودتر از اینها چاره می کردم و اما در مورد شحنه ها. مرا در این عشق بیم تیغ و خون و خونریزی نیست چرا که این بدیهی ترین رسم عاشقی است. سر بی ارزشترین کالایی است که من می توانم در راه محبوب فدا کنم ..."
مجنون این گفت و سر در گریبان خویش فرو برد. ساعتی به سکوت گذشت. پدر، گوشه ای آرام اشک می ریخت و در گوشه ای دیگر مجنون، لخت و عریان، با خودش زمزمه می کرد. هنگام غروب پدر ردای خویش بر دوش او افکند و با اصرار و مهربانی او را بر ترک اسب خویش نهاد و با هم به خانه برگشتند ...

در قسمتهای پیش خواندیم که مجنون آواره کوه و بیابان بود و از طرف دیگر حسد گروهی باعث شد که شحنه ای سنگدل برای دستگیری و ادب مجنون مامور شود . غیبت مجنون شایعه مرگ یا قتل او را پراکنده کرد . پس از جستجوی بسیار پدرش او را اطراف کوه نجد یافت و در نهایت او را به بازگشت به خانه ، راضی کرد و اینک ادامه داستان:
... واضح است که چه ولوله و شوق و اشتیاقی در قبیله افتاد وقتی آندو را از دور دیدند. زندگی در قبیله به حالت عادی خود برگشت. مجنون چند صباحی با سختی و مشقت چون دیگر مردان قبیله رفتار می کرد. به گله اسبها و شترها می رسید و گهگاهی با دوستانش به شکار می رفت. این زندگی برایش بسیار سخت بود اما بخاطر دل رنجدیده پدر و مادر تحمل می کرد اما هرگاه تنها می شد هنگام طلوع و غروب خورشید بر تپه ای می نشست و چنان ناله ای می کرد که دل سنگ هم آب می شد.
مدت زیادی نگذشت که خلق و خوی انسانهای عادی طاقتش را طاق کرد و دوباره راه کوه و بیابان گرفت. هر چند روز یکبار از بالای کوه نجد به پایین می آمد، در دامنه کوه می ایستاد و از سوز دل و آتش درون غزلی می خواند که دل هر شنونده ای را می جنباند. مردم از از هر طرف برای شنیدن شعرها و آواز زیبای جوانکی مجنون جمع می شدند و عده زیادی شعرهای او را یادداشت می کردند تا جاییکه ترجیع بند نامه های عاشقانه، غزلیات مجنون بود.
و اما بشنوید از لیلی:
هر روز که می گذشت لیلی خوش قد و قامت تر، کشیده تر و زیباتر می شد. چشمهای درشت و اغواگرش، که معصومیتی عجیب در خود داشت، به سیاهی شب می ماند و قتلگاهی بود برای عاشقان دل خسته، مژه های بلند و برگشته اش و کمان ابرویش خدنگ غم به جان بینندگان می انداخت. چاه زنخدان چانه اش و گونه های برجسته و خوش آب و رنگش، به بوم نقاشی خارق العاده ای می ماند که گویی یگانه روزگار با دقت و وسواسی عجیب تک تک اعضای آن را در نهایت هنرمندی و چیره دستی به رنگ و لعاب عشق و طنازی تصویر کرده است. علیرغم این همه زیبایی، وقار و متانت و و نجابتی مثال زدنی در او بود که تمام آنهایی را که تنها دل به زیبایی ظاهری او سپرده بودند از ابراز علاقه پشیمان می کرد. آنها جرأت ابراز وجود نداشتند و تنها با هر بار نظاره او آرزو می کردند: "کاش لیلی از آن من بود"
با تمام این اوصاف، لیلی در دلتنگی و بیقراری دست کمی از مجنون نداشت. فرق میان این دو در آن بود که مجنون از قید و بند آزاد و رها بود، فارغ البال به بیان عشق و علاقه خود می پرداخت و لیلی از این نعمت محروم بود. شبها پس از آنکه همه به خواب می رفتند آرام در بستر خود می نشست و اشک می ریخت. برخی شبها به بالای پشت بام می رفت و با ماه و ستاره رازهای نهانی دلش را بازگو می کرد.
پدرش اغلب به امر تجارت مشغول بود و تمام هم و غمش در محدوده خانواده پوشیده ماندن دختر بود از چشم نامحرمان. مادر هم آنقدر به رتق و فتق امور خدمتکاران و ندیمگان سرگرم بود که از ظاهر فرزند نمی توانست به آتش درونیش پی ببرد. به این تصور که لیلی کم کم قیس را از یاد می برد، دلخوش بود.
هر چند روز یکبار، لیلی از پنجره اتاقش صدای کودکانی را می شنید که حین بازی اشعاری عاشقانه می خواندند. اشعاری که هیچکس به اندازه لیلی نمی فهمید سروده کیست و در وصف کیست. آری! اشعار مجنون زبان به زبان و کوی به کوی می گشت و از طریق کودکان بازیگوش به گوش لیلی می رسید. لیلی تمام آن اشعار را با هیجان زدگی یادداشت می کرد و از آنجا که طبعی لطیف و دلی سوخته داشت به پاسخ هر بیتی، بیتی می سرود در پاسخ مجنون. فصاحت و بلاغت مادرزادی به کمک دلش می آمد تا زیباترین تصنیف های عاشقانه شکل بگیرد. هر چند روز یکبار اشعار مجنون و پاسخهای خود را در ورق پاره هایی کوچک جمع می کرد و شبانه از طریق پشت بام خانه در کوچه های اطراف پراکنده می کرد. لیلی مطمئن بود که حرف دلش توسط قاصدی به گوش مجنون خواهد رسید. خواه این قاصد باد صحرا باشد یا کودکان بازیگوش. چه فرق می کند؟
هر کس که گذشت زیر بامش *** می داد به بیتکی پیامش
لیلی که چنان ملاحتی داشت *** در نظم سخن فصاحتی داشت
آن را دگری جواب گفتی *** آتش بشنیدی آب گفتی
بر راهگذر فکندی از بام *** دادی به سمن ز سرو پیغام
و این شاید عجیب ترین و مطمئن ترین سیستم پیام رسانی دو دلداده در آن روزگاران بود. بدون استفاده از هیچ ابزار بخصوصی پیامها از کوه و بیابان نجد به خانه و اتاق لیلی می رسید و پاسخها بر می گشت!
در یکی از روزهای زیبای بهاری که بوی عطر گلها فضا را آکنده و رنگهای متنوع گلهای بهاری و درختان شکوفه کرده جلوه ای بدیع به گلستان داده بود، صدای آواز بلبلان عاشق چنان داغ لیلی را تازه کرد که تصمیم گرفت سری به بوستان اختصاصیشان بزند و همنوا با بلبل داغدیده ناله سراید.
مادر لیلی، بخیال اینکه دخترش پس از مدتها گوشه نشینی هوس تفرج و گشت و گذار کرده، بسیار خشنود شد. جمعی از کنیزکان سیمتن و زیبارو را فرا خواند و همراه لیلی روانه کرد. لیلی هر جند دوست داشت تنها بماند اما مصلحت دید سکوت کرده و مقاومتی نکند.
در زیر سایه سروهای خوش اندام ساعتی نشستند به گفتن و شنودن و خواندن و رقصیدن. ندیمان و مطربان چنان دستگاه رقص و آواز را کوک کرده بودند که گویی شادی عظیمی بر پاست. لیلی پس از ساعتی نشستن با یاران و هنگامی که دید آنها چنان در رقص و پایکوبی آمده اند که چندان متوجه او نیستند کم کم از جمع کناره گرفت و به زیر سایه تک درختی تنها خزید و شروع به ناله کرد:
"ای مهربان یار وفادار! روزها بدین امید سر از بالین بر می دارم که تو در کنارم باشی و شبها با این رویای شیرین به خواب می روم که شب دیگر سر بروی شانه های تو می گذارم. آخر ای دوست! گیرم که دیگر هوای ما در سرت نیست، چرا مدتی است خبری از خودت نمی فرستی تا دل رنجدیده من را مرهمی باشد"
گیرم زمنت فراغ من نیست *** پروای سرای و باغ من نیست
آخر به زبان نیکنامی *** کم زانکه فرستیم پیامی؟
...در همین حال و هوا بود که از دور صدای آوازی شنید. بدقت گوش داد. لحن اشعار برایش آشنا بود. آری! این سخنان مجنون بود که در قالب اشعاری جانسوز از دهان مردی رهگذر بیرون می آمد. اشعاری که حکایت از غریبی و دربدری مجنون داشت و بی خیال نشستن لیلی در باغ و بهار به دست افشانی.
حکایت از رمیدن مجنون از غم فراق و آرمیدن لیلی در بستر آرام خویش. اشعاری که آتش به جان لیلی زد:
مجنون جگری همی خراشد *** لیلی نمک از که می تراشد؟
مجنون به خدنگ خار سفته است *** لیلی به کدام ناز خفته است؟
مجنون به هزار نوحه نالد *** لیلی چه نشاط می سگالد
مجنون همه درد و داغ دارد *** لیلی چه بهار و باغ دارد
مجنون کمر نیاز بندد *** لیلی به رخ که باز خندد؟
مجنون به فراق دل رمیده است *** لیلی به چه راحت آرمیده است؟
لیلی با شنیدن این پیام چگرش کباب شد. از یکسو غم و غصه دربدریهای مجنون رنجورش کرده بود و از سوی دیگر این تصور مجنون که او آرام و بی خیال و فارغ از مجنون به زندگی راحتش ادامه می دهد جانش را آتش می زد...

مجنون نمی دانست که لیلی همیشه به زندگی آزاد او چه حسرتها خورده است. نمی دانست در ورای این آسودگی و شادی ظاهری چه رنج و درد عمیقی نهفته است. لیلی می خواست فریادی بزند که تا آنسوی کوه نجد را بلرزه در آورد:
"ای قیس! ای مجنون! اگر تو پای بند جنونی من از تو دیوانه ترم در این عشق، در این طلب. خوشا بحال تو که فرصت ابراز این جنون را از تو دریغ نکرده اند. من چه کنم که در این قفس به ظاهر آباد مجال صحبت هم ندارم"
اما پنجه های بغض بی رحمانه گلویش را می فشرد.
یکی از ندیمگان که از طرف مادر لیلی مامور شده بود مخفیانه او را تحت نظر داشته باشد تمام ماجرا را از پشت بوته ای تماشا می کرد. زمزمه های عاشقانه لیلی با محبوب، شنیدن غزلی عاشقانه و زار زدنی سخت و غریب. در کوتاهترین زمان، خبر به مادر لیلی رسید و او بدون هیچ تردیدی دانست که آتش عشق لیلی که او خیال می کرد مدتی است فرو نشسته همچنان زبانه می کشد. مادر لیلی هم بر سر یک دو راهی، کاسه چه کنم چه کنم


سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:زندگی نامه ی رونالدینهوهرچی بخوای, :: 10:10 ::  نويسنده : mojtaba

   رونالدینیو

 

رونالدینیو

شناسنامه

نام کامل

رونالدو ده آسیس موریرا

زادروز

۲۱ مارس 1980 ‏(۲۹ سال)(1980-{{#اگرexpr:3<0|{{#اگرexpr:((3)round 0)!=(3)|15|3}}|3}}-21)

زادگاه

پورتو آلگره، برزیل

قد

الگو:Height

اطلاعات باشگاهی

باشگاه کنونی

آ.ث. میلان

شمارهٔ پیراهن

۱۰

پُست

باله (ورزش), هافبک تهاجمی

باشگاه‌های جوانان

۱۹۹۷۱۹۹۸

گرمیو

باشگاه‌های حرفه‌ای

۱۹۹۸۲۰۰۱


۲۰۰۱۲۰۰۳ ۲۰۰۳۲۰۰۸ ۲۰۰۸

گرمیو
پاری سن ژرمن
بارسلونا
آ.ث. میلان

الگو:0۳۵ الگو:0(۱۴)
الگو:0۵۵ الگو:0(۱۷)
الگو:0(۹۴)
الگو:0 ۰ الگو:0(۰) ۲۰۷

تیم ملی

۱۹۹۹

برزیل

الگو:082 (32)


رونالدو ده آسیس موریرا (زادهٔ ۲۱ مارس ۱۹۸۰ در پورتو آلگره، برزیل) فوتبالیست مشهور برزیلی است که بیشتر با نام رونالدینیو گائوچو یا تنها «رونالدینیو» شناخته می‌شود. رونالدینیو در زبان پرتغالی به معنی «رونالدوی کوچک» است و جهت تمیز دادن او از رونالدو استفاده می‌شود.

رونالدینیو در حال حاضر در آ ث میلان ایتالیا بازی می‌کند و با تیم بارسلونای اسپانیا به قهرمانی لیگ اسپانیا (۲ بار) و جام قهرمانان اروپا رسیده‌است. او تا بحال دو بار از سوی فیفا به عنوان بهترین بازی‌کن سال برگزیده شده‌است.

او در ضمن از موفق‌ترین بازیکنان تیم ملی برزیل است و با این تیم به قهرمانی جام جهانی ۲۰۰۲ رسیده‌است.

سابقهٔ فوتبال

تیم ملی برزیل

 

رونالدینیو در تیم زیر ۱۷ سال برزیل شرکت داشت و در جام جهانی زیر ۱۷ سال مصر ۱۹۹۷ برای برزیل به میدان آمد و درخشید. رونالدینیو اولین بار در ۱۹ سالگی و در ۱۹۹۹ به تیم ملی بزرگسالان برزیل دعوت شد و در ۲۶ ژوئن آن سال برای اولین بار مقابل لاتویا به میدان آمد. اولین تورنمنتی که او در آن شرکت داشت جام ملت‌های آمریکای جنوبی ۱۹۹۹ بود که او در اولین بازی خود در آن (در مقابل ونزوئلȧ) گلی را به ثمر رساند و در پیروزی برزیل نقش داشت.

رونالدینیو در فتح جام جهانی ۲۰۰۲ توسط برزیل نیز نقش داشت و مشخصا در مرحلهٔ یک چهارم نهایی از روی ضربهٔ آزاد و از فاصلهٔ ۲۵ متری دروازهٔ انگلستان را گشود. او در همان بازی به علت خطا روی دنی میلز اخراج شد و نیمه نهایی را از دست داد اما مجدداً در فینال به میدان آمد و در پیروزی دو بر صفر مقابل آلمان و فتح جام شرکت داشت.

رونالدینیو

در ۹ ژوئن ۲۰۰۵ او به عنوان کاپیتان تیم ملی برزیل در مسابقات جام کنفدراسیون‌ها شرکت کرد و به همراه برزیل فاتح آن مسابفات شد. فینال آن بازی‌ها بین آرژانتین و برزیل بود که به پیروزی ۴-۱ برزیلی‌ها انجامید و رونالدینیو بهترین بازیکن این دیدار شناخته شد.

رونالدینیو در تیم برزیل برای جام جهانی ۲۰۰۶ حضور داشت ولی به سبب نمایشی ضعیف مورد انتقاد شدید قرار گرفت.

باشگاهی

گرمیو

رونالدینیو فوتبال حرفه‌ای را از تیم جوانان گرمیو (در شهر پورتو آلگره)‌ شروع کرد. اولین مربی او لوئیس فیلیپ اسکولاری بود که بعدها در فتح جام جهانی ۲۰۰۲ نیز مربی او شد. او برای اولین بار در جام باشگاه‌های آمریکای جنوبی در تیم بزرگسالان به دنیا آمد و سبک بازی، شم گلزنی، و قدرت کنترل توپ توسط او به شهرتش انجامید و نهایتا در ۱۹۹۹ در سن ۱۹ سالگی به تیم ملی برزیل دعوت شد.

او در سال ۲۰۰۱ درصدد جدایی از گرمیو بود و از بسیاری از باشگاه‌ها بخصوص باشگاه‌های انگلیسی پیشنهاد داشت. علیرغم تمام این پیشنهادات (و برای مثال پیشنهاد باشگاه لیدز با رقمی نجومی)‌ او به لیگ فرانسه رفت و با پاری سن ژرمن قراردادی پنج ساله بست.

پاری سن ژرمن

در ۲۰۰۱ رونالدینیو از گرمیو جدا شد و به پاری سن ژرمن پیوست. او در پاری سن ژرمن با مربی، لوئیس فرناندز، مشکلاتی داشت و مربی مدعی بود که او بیش از حد درگیر ذرق و برق پاریس و مسائل حاشیه‌ای است.

پس از جام جهانی و درخشش ویژهٔ او رونالدینیو مورد پیشنهادات بسیار قرار گرفت و بالاخره در ۲۰۰۳ قصد جدایی خود را اعلام کرد. نتیجتا باشگاه‌های بزرگ جهان همگی شروع به ارائهٔ پیشنهادهای خود کردند. منچستر یونایتد و بارسلونا مهم‌ترین پیشنهاددهنده‌ها بودند.

بارسلونا

در ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۳ رونالدینیو با مبلغ ۱۸ میلیون پاوند به بارسلونا پیوست. خوان لاپورتا

سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:زندگی نامه زیدان از آغازتاپایان, :: 10:5 ::  نويسنده : mojtaba

 زندگینامه زین الدین زیدان


یوفا: زین الدین یزید زیدان (متولد 23 ژوئن 1972 در مارسی) ملقب به زیزو فوتبالیست سابق و حرفه ای فرانسه است که اصلیتی الجزایری دارد . این ستاره با تیم ملی فرانسه در سال 1998 قهرمان جهان و یورو 2000 شد و همچنین در سال 2006 به توپ طلای جام جهانی رسید و در فینال پس از درگیری با مارکو ماتراتزی از زمین اخراج شد .

به گزارش یوفا: او در 4 باشگاه اروپا بازی کرده است که در این میان نامهای یوونتوس و رئال مادرید دیده می شود که با آنها لالیگا و سری آ را برده است . او در فینال چمپیونزلیگ 2002 گل پیروزی بخش رئال مادرید را به ثمر رساند و جزء دو بازیکنی است که سه بار عنوان برترین یازیکن سال جهان را کسب کرده است (دیگری رونالدو است) و سه بار دیگر هم جزء سه بازیکن برتر سال بوده است و در سال 1998 برترین بازیکن سال اروپا شده است . در سال 2004 مردم او را به عنوان برترین بازیکن نیم قرن اخیر اروپا برگزیدند و همچنین توسط په له به عنوان یکی از 125 بازیکن برتر تاریخ جهان انتخاب شده است .

سالهای اولیه ، کن و بوردو
زیدان زمانی که خیلی کودک بود (10 سالگی) فوتبال را با تیم سن هنری - یک باشگاه محلی در کاستیانه در حوزه های مارسی- شروع کرد . در 14 سالگی ، او سپ تمز را رها کرد وبرای اولین سال در یک تیم حرفه ای حضور یافت . استعدادیاب آث کن "ژین وارائود" او را کشف کرد و او به این باشگاه رفت تا تنها شش هفته در این باشگاه بماند اما به دلیل هنرش در این تیم پذیرفته شد حضور او در این تیم و بازی در سطح حرفه ای چهار سال ادامه یافت .

زیدان در هفده سالگی در لاشامپیونه حضور یافت و اولین گلش را در 8 فوریه 1991 به ثمر رساند که او به عنوان هدیه برای این گل یک جایزه از رئیس تیم دریافت کرد . اولین فصل او با کن با راهیابی این تیم به جام یوفا توام شد .

زیدان در فصل 93-1992 به بوردو ترانسفر شد و با این تیم در سال 1995 قهزمان جام اینترتوتو و در فصل 96-1995 نایب قهرمان جام یوفا در چهار سال حضور در این باشگاه شد . او در این تیم با "لیزارازو" و "کریستوف دوگاری" همراه شد که این سه نفر با هم در جام جهانی 1998 و در بوردو به یک نماد تبدیل شدند . در 1995 "کنی دالگلیس" مربی بلکبرن به خرید هر دوی دوگاری و زیدان ابراز علاقه کرد که در این زمان "جک واکر" مدیر تیم به او پاسخ داد : چرا می خواهی زیدان را بخری در حالی که ما "تیم شر وود" را داریم ؟

یوونتوس (1996-2001)
در 1996 ، زیدان با 3 میلیون پوند راهی تیم قهرمان چمپیونزلیگ ، یوونتوس شد . زیدان در تیم "مارچلو لیپی" با بازیسازی فوق العاده اش در فصل 97-1996 قهرمان اسکودتو کرد و مسابقه ی جام بین قاره ای برابر ریور پلات را 1-0 برد . او همچنین به فینال چمپیونرلیگ 1997 راه یافت که در این سال یووه 3-1 مغلوب بوروسیا دورتموند شد . او با 7 گل در 32 بازی یوونتوس را بازی کرد تا در فصل بعد از قهرمانی اش در ایتالیا دفاع کند و همچنین برای دومین سال پیاپی راهی فینال چمپیونزلیگ شود که در این سال 1-0 مغلوب رئال مادرید (به مربیگری "یوپ هنکس" شود . در 01-2000 یوونتوس با دو امتیاز کمتر از رم در ایتالیا دوم شد . در مجموع او 24 گل در 5 فصل حضورش در یوونتوس به ثمر رساند و یا این تیم یک جام بین قاره ای ، جام اینترتوتو 1999 و دو اسکودتو را برد .

رئال مادرید (2001-2006)
در 2001 ، زیدان با 76 میلیون یورو به عنوان گرانقیمت ترین بازیکن تاریخ فوتبال قرارداد چهار ساله ای با رئال مادرید منعقد کرد .

او در این تیم به موفقیتهای پی در پی تیمی و فردی رسید که اوج آنها شلیک فوق العاده ی او در فینال چمپیونزلیگ سال 2002 در پیروزی 2-1 برابر لورکوزن در گلاسکو بود . در فصل بعد ، رئال مادرید سوپرکاپ اروپا و سوپر کاپ اسپانیا را برد و زیدان به عنوان برترین بازیکن سال در سال 2003 برای سومین بار برگزیده شد تا در این عرصه با رونالدو برابر شود .

او اولین و آخرین هت تریک خود را در رئال مادرید در پیروزی 4-2 برابر سویا انجام داد . آخرین سال بازیگری زیزو چندان مثمر ثمر نبود . او با رئال خیلی زود از جام پادشاهی (به مربیگری "رومن لوپز کارو" ) و چمپیونزلیگ (به مربیگری "واندرلی لوکزامبورگو" ) کنار رفت و فصل را با 12 امتیاز اختلاف نسبت به بارسلونا در رتبه دوم به پایان رساند .

در 7 می 2006 او رسما اعلام کرد که یک ماه بعد بازنشسته می شود . آخرین بازی او با رئال مادرید با گلزنی در تساوی 3-3 برابر ویارئال همراه بود . هم تیمی های زیدان در این بازی با پوشیدن پیراهنهایی که در کنار لوگوی رئال مادرید "زیدان 2006-2001" نوشته بود از او یاد کردند .

هواداران در طول بازی زیدان را تشویق کردند . او در این بازی پیراهنش را با "خوان رومن ریکلمه" (ستاره ی محبوب فعلی من!) تعویض کرد . هواداران با گفتن کلمه ی "مرسی" به تشویق وی پرداختند .

عرصه ی ملی
این گونه شایعه شده است که زیدان در حالی که می توانست بین فرانسه و الجزایر یک تیم را انتخاب کند بازی در الجزایر را انتخاب کرد اما گویا عبدالحمید کرمالی مربی وقت الجزایر از استفاده از او امتناع کرد زیرا اعتقاد داشت که این بازیکن جوان سرعت کافی ندارد . زیدان در سال 2005 این شایعه را رد کرد و گفت که زمانی بحث بازی در الجزایر مطرح شد که او برای فرانسه بازی کرده بود و چاره ای نبوده است .

او اولین بازی ملی اش را برای تیم ملی فرانسه با حضور از دقیقه 63 بازی دوستانه برابر جمهوری چک در 17 آگوست 1994 انجام داد که این بازی 2-2 تمام شد و زیدان هر دو گل بازی را به ثمر رساند تا فرانسه از شکست 2-0 فرار کند .

یورو 1996
در این زمان ، "امه ژاکه" مربی وقت فرانسه ترجیح داد که از او در کنار "اریک کانتونا" ستاره ی وقت منچستر یونایتد استفاده کند اما پس از مصدومیت بلند مدت کانتوتا در ژانویه 1995 پس از برخورد با یک هوادار ، ژاکه تصمیم گرفت که زیدان را تنها بازیساز تیمش کند . علیرغم تمامی انتقادات کارشناسان و هواداران در مورد این اقدام او ، فرانسه راهی نیمه نهایی یورو 1996 شد که در این مرحله در حالی که در وقت قانونی بازی 0-0 شد در ضربات پنالتی جمهوری چک برنده شد .

جام جهانی 1998
در دومین بازی فرانسه در دور اول زیدان در پیروزی 4-0 برابر فرانسه زیدان با کارت قرمز مواجه شد و دو بازی محروم شد . او در این بازی به "فواد امین" بازیکن عربستان لگد زد . او بعدها اظهار داشت که امین به او اهانت کرده است . بعد از پیروزی در ضربات پنالتی برابر ایتالیا ، او دو گل با ضربه ی سر برابر برزیل دئر فینال به ثمر رساند تا این تیم با نتیجه ی 3-0 برنده ی جام جهانی 1998 شود .

یورو 2000
زیدان با بازیهای موثرش به تیم کمک کرد تا به فینال یورو 2000 راه یابد . او در مقابل اسپانیا در یک چهارم نهایی یک کاشته به ثمر رساند و در نیمه نهایی هم با یک ضربه ی پنالتی برابر پرتغال گل طلایی را به ثمر رساند . فرانسه در فینال با برد برابر ایتالیا قهرمان اروپا شد تا پس از آلمان غربی 1974 دومین تیمی باشد که چنین کاری می کند . فرانسه از سوی یوفا به مقام تیم اول جهان رسید .

مصدومیت ، بازنشستگی و بازگشت (2002-2006)
مصدومیت ران پا مانع از بازی زیزو در دو بازی اول جام جهانی 2002 شد او برای بازی سوم به طور ناقص آماده شد و نتوانست کار خاصی برابر دانمارک انجام دهد و این تیم بدون زدن حتی یک گل از این جام کنار رفت .
آنها راهی یورو 2004 شدند تا از موفقیتهای پیشینشان دفاع کنند . زیدان و تیمش بسیار استوار بودند و زیدان یک پنالتی و یک کاشته به ثمر رساند تا این تیم در مرحله گروهی 2-1 انگلیس را ببرد . در 12 ژوئن 2004 بعد از شکست حیرت انگیز فرانسه برابر یونان این تیم حذف شد و زیدان تصمیم گرفت که از فوتبال ملی کناره گیری کند هر چند که تلاشهای "ریموند دومنک" و به مشکل خوردن فرانسه برای راهیابی به جام جهانی 2006 موجب شد که زیدان در 3 آگوست 2002 زیدان اعلام کرد که بازنشستگی را کنار گذاشته و بلافاصله کاپیتان تیم شد. او با برد 3-0 برابر جزایر فارو در 3 سپتامبر 2005 حضور پر قدرتی داشت و فرانسه صدرنشین گروه خود شد . در 25 آوریل 2006 بعد از یک فصل مصدومیت در رئال مادرید زیدان اعلام کرد که پس از جام جهانی 2006 رسما از فوتبال حرفه ای کناره گیری می کند .
در 27 می 2006 زیدان صدمین بازی ملی خود را برابر مکزیک در سنت دنیز انجام داد . این آخرین بازی او در این استادیوم بود و او چهارمین بازیکن در طول تاریخ فرانسه بود که به باشگاه صدتایی ها می پیوست . بعد از "مارسل دسایی" ، "دیدیده دشامپ" و "لیلیان تورام" .
جام جهانی 2006
فرانسه این تورنمنت را به یک نمایش ناموفق شبیه به جام جهانی کره-ژاپن شروع کرد . آنها در ابتدا با سوئیس 0-0 کردند و در آخرین دقایق بازی برابر کره گل خوردند . زیدان در این بازی به خاطر هل دادن یک مدافع کره کارت زرد گرفت که دومین کارتش در این تورنمنت بود و او را از بازی فینال گروه محروم کرد . فرانسه در بازی پایانی 2-0 توگو را شکست داد تا زیدان باز هم برای فرانسه بازی کند . در بازی با اسپانیا ضربه ی کاشته ی او با ضربه ی سر پاتریک ویرا همراه شد و در دقیقه 91 هم پنالتی او به هم تیمی اش در رئال ایکر کاسیاس موجب صعود فرانسه شد . این پیروزی فرانسه را راهی یک چهارم نهایی کرد تا فینال جام جهانی 1998 برابر برزیل در این مرحله تکرار شود . ضربه ی کاشته ی زیدان در این بازی و ارسال توپ برای تیری هانری موجب شد تا یک بار دیگر برزیل مغلوب فرانسه شود و راهی نیمه نهایی شود که زیدان در این بازی برترین بازیکن میدان شد . در نیمه نهایی برابر پرتغال در چهار روز بعد زیدان با یک پنالتی تک گل بازی را به ثمر رساند تا یک تنه تیم را به فینال برده باشد . در 9 جولای فرانسه و ایتالیا در فینال جام جهانی 2006 بازی فینال یورو 2000 را تکرار کردند . بعد از گلزنی زیدان در دقیقه هفت از روی نقطه ی پنالتی با یک ضربه ی چیپ زیدان چهارمین بازیکن جهان شد که در دو فینال گلزنی کرده است پیشتر فقط "پل برایتنر "، "په له" و "واوا" چنین کرده بودند . هر چند که زیدان در این بازی در دقیقه 110 از زمین اخراج شد و شانسی برای حضور در ضربات پنالتی نیافت . ایتالیا در ضربات پنالتی 5-3 برنده شد . علیرغم این کارت قرمز زیزو موفق به دریافت توپ طلای این جام شد .

انضباط
زیدان به خاطر خلق تنگ خود در زمین مشهور است به طوری که چهارده بار در طول دوران بازیگری اش از زمین اخراج شد . علاوه بر این اخراحها در حام جهانی های 2006 و 1998 او زمانی که در یوونتوس بود با ضربه ی آرنج به "یوخن کینتز" در بازی با هامبورگ در چمپیونزلیگ حمله ور شد . او یکی از چهار بازیکنی است که در فینال جام جهانی اخراج شده است . او همچنین به همراه "ریگوبرت سونگ" تنها دو بازیکنی هستند که در دو جام جهانی متفاوت اخراج شده اند . او تنها بازیکنی است که در وقت اضافه ی فینال جام جهانی اخراج شده است .

مواجهه با مارکو ماتراتزی
زیدان پس از برخورد با ماتراتزی در فینال جام جهانی از زمین اخراج شد که بعد از مسابقه رسانه ها در پی این بودند که چه حرفی از ماتراتزی زیدان را تا این حد خشمگین کرده است و زیزو را مجبور کرده است تا با ضربه ی سر به سینه ی ماتراتزی شاخ بزند . این صحنه توسط داور چهارم "لوئیز مدینا کانتالخو" گرفته شده بود و خود "هوراسیو الیزوندو"ی آرژآنتینی داور این بازی آن را ندیده بود .

صحنه های تلویزیونی اثبات کرد که ماتراتزی به زیدان توهین لفظی کرده است . رسانه های انگلیسی در مطالب خود به آنچه ماتراتزی گفته بود پرداختند . روزنامه ی "تایمز" نوشت که ماتراتزی زیدان را " فرزند تروریست فاحشه " خطاب کرده است . زیدان در اولین اظهار نظرها در این باره گفت که اگر یک بار دیگر در چنین شرایطی قرار بگیرد کار خود را تکرار می کند و توهین به خواهر و مادر او چنین واکنشی را در پی داشته است . ماتراتزی هم پذیرفت که توهین کرده است اما اعتقاد داشت که رفتار زیدان در مقابل آن کار کوچک گستاخانه بوده است !

ماتراتزی همچنین اظهار داشت که هیچ توهینی به مادر زیدان ( که در آن زمان مریض بود) نکرده است . وی گفت : "من درباره ی مادرش صحبت نکردم . من وقتی 15 ساله بودم مادرم را از دست دادم و هنوز نمی توانم درباره ی ی او به خوبی سخن بگویم " . اما زیدان جواب داد که ماتراتزی مکررا به مادر و خواهرش توهین کرده است و قطعا این صداها از دهان ماتراتزی خارج شده است . سپس در یک برنامه ی تلویزیونی از بچه ها ، فرهیختگان و بییندگان عذرخواهی کرد اما از کارش پشیمان نبود چون اعتقاد داشت که کار درستی برابر ماتراتزی انجام داده است . دو ماه بود در یک برنامه ی تلویزیونی رسما عذرخواهی از زیدان را رد کرد اما خواهان مصالحه با زیزو شد . اما گفت که زمانی که پیراهن زیدان را می کشیده است زیدان به او نیشخند تمسخرآمیز زده است و ماتراتزی نیز پاسخش را داده است که خواهرش را ترجیح می دهد ! بعدها ماتراتزی در یک برنامه ی تلویزویونی این جمله را دقیقا بیان کرد که چنین بود : "فاحشه ای را که خواهرت است ترجیح می دهم ."

عکس العمل ها
بعد از فینال "ژاک شیراک" رئیس جمهور وقت فرانسه به زیدان به عنوان قهرمان ملی درود فرستاد و او را " مرد دل و جانها" نامید . شیراک بعدها گفت که درست است که این حمله غیر قابل قبول بوده است اما فکر می کند که زیدان تحریک شده است . "عبدالعزیز بوتفلیکا" رئیس جمهور الجزایر حمایتش را در یک بیانیه ی رسمی از زیدان اعلام کرد . هر چند که "فیگارو" روزنامه ی فرانسوی این ضربه ی شاخ را "نفرت انگیز" و "غیرقابل قبول" نامید . روزنامه نگارهای مجله ی اکیپ به مقایسه ی زیدان با محمد علی پرداختند . آنها از زیدان خواستند تا به میلیونها بچه در سراسر جهان پاسخگو باشد . مجله ی تایمز او را نماد "مبارزه با فرهنگ سازی" در اروپا نامید . اما اسپانسرهای زیزو اعلام کردند که او را حمایت می کنند . این حادثه تا مدت ها در اینترنت به سوژه ای برای طرفداران فرهنگ در سراسر جهان تبدیل شده بود . این صحنه ی ویدیویی به پرطرفدارترین صحنه در یوتیوب تبدیل شده بود و ترانه ای هم به نام کوپ بوله ( به معنای ضربه ی شاخ) به صدر آهنگهای پر طرفدار فرانسه رسید .این صحنه به نماد یک شرکت چینی به نام "مارژ گیمر" تبدیل شد .

پیگیری فیفا
فیفا پرونده ی این حادثه را در کمیته انضباطی خود گشود و از تصمیم ایزوندو برای اخراج زیدان حمایت کرد . فیفا دو بازی محرومیت برای ماتراتزی و پرداخت 5000 فرانک در نظر گرفتن و زیدان نیز سه بازی محروم شد که زیدان بازنشسته شد و از محرومیت در امان ماند .

فعالیت های نیکوکارانه
در 24 فوریه 2007 زیدان در شمال تایلند حضور یافت تا در یک بازی انساندوستانه برای تیم "کیودارون" برای مبارزه با ایدز حضور یابد . زیدان در این بازی یک گل زد و یک پاس گل به هم تیمی مالزیایی اشش داد تا این بازی 2-2 شود . این بازی 10 هزار تماشاگر داشت و 7750 دلار نیز کمک انسانی جمع آوری شد .

در 19 نوامبر 2007 زیدان در پنجمین بازی سالانه ی مبارزه با فقط در مالاگا حضور یافت که این بازی هم 2-2 تمام شد . زیدان در این بازی گل نزد اما درد دقیقه 70 موقعیت گل را برای هم تیمی اش آماده کرد . او و هم تیمی سابقش رونالدو هر ساله در یک بازی انساندوستانه ستاره های جهان را جمع آوری می کنند . او از سال 2001 به عنوان سفیر فقر برگزیده شده است. او پیش از بازی باران رونالدو - یاران زیدان گفت : "هر کسی می تواند هر کاری انجام دهد تا جهان بهتری داشته باشیم."

جایزه ها ، افتخارات و منصب ها
در 2004 ، محله ی "فوربز" زیدان را به عنوان چهل و دومین ورزشکار پردرآمد جهان با در آمد 15.8میلیون دلار در سال نامید . زیدان مدیریت یک باشگاه فرانسوی به نام "لابف فور نوویه واگ" را که باشگاهی در مارسی به مربیگری برادرش "فرید" است به عهده دارد . از سال 2000 زیدان در یک نظر سنجی روزنامه ای به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای فرانسه حضور داشت . او در سالهای 2000 ، 2003 ، 2004 و 2006 رتبه ی اول در 2005 رتبه ی دوم و ذر 2001 و 2002 رتبه ی چهارم محبوبترین شخصیت فرانسه را بدست آورد .

در نوامبر 2006 ، زیدان به بنگلادش سفر کرد تا مهمان "محمد یونس" برنده ی جایزه ی نوبل شود . "ناز هاکه اتک" مدیر انگلسی بنگلادش رپر بنگلادشی نیز رفیق دیرینه ی اوست . زیدان به رسانه ها گفت که هاکه به همان خوبی ترانه هایش است . او همچنین زادگاهش را در الجزایر ملاقات کرد و ملاقاتی نیز با عبدل بوتفلیکا داشت .

اسپانسر
زیدان تا کنون با کمپانی های زیادی همچون : آدیداس ، لژو ، فرانس تله کام ، اورنج ، آئودی و کریستین دیور به توافق رسیده است . این اسپانسرها به او 8.6 میلیون یورو کمک کرده اند که از دستمزد سالانه ی او در رئال مادرید (6.4 میلیون یورو در سال در فصل آخر) بیشتر است و او را به ششمین بازیکن پردرآمد تاریخ تبدیل کرده است .

خانواده
زیدان زنش ورونیک فرناندز مانکن اسپانیایی را زمانی که در کن بود در 92-1991 ملاقات کرد . پسرانشان ، انزو فرناندز و لوکا زین الدین زیدان عضوی از تیمهای پایه رئال مادرید هستند .

افتخارات
باشگاهی
بوردو
جام یوفا : نایب قهرمان (1996) / اینترتوتو (1995)
یوونتوس
سری آ (1997 و 1998) / سوپرکاپ اروپا (1996) / جام بین قاره ای (1996) / سوپرکاپ ایتالیا (1997) / چمپیونزلیگ (نایب قهرمانی در 1997 و 1998)
رئال مادرید
لالیگا (2003) / چمپیونزلیگ (2002) / جام بین قاره ای (2002) / سوپرکاپ اروپا (2002) / سوپرکاپ اسپانیا (2001 و 2003)
ملی
قهرمانی جام جهانی (1998) / نایب قهرمانی جام جهانی (2006) / قهرمانی اروپا (2000)
فردی
بهترین هافبک اروپا : سال 1998
بهترین بازیکن سال ورلدساکر : 1998
بهترین بازیکن سال جهان : 1998 ، 2000 و 2003
دومین بازیکن سال جهان : 2006
سومین بازیکن سال جهان : 2002 و 1997
بهترین بازیکن سال اروپا : 1998
موثرترین بازیکن سال چمپیونزلیگ : 2002
بهترین بازیکن نیم قرن اخیر اروپا : 2004
برنده ی توپ طلای جام جهانی : 2006
حضور در تیم منتخب جهان : 2005 و 2006
جایزه ی اونز :1998 ، 2000 و 2001
بهترین بازیکن چمپیونزلیگ : 2000
حضور در تیم سال جهان : 1998 و 2006
حضور در بهترین 11 بازیکن اروپا : 2001 ، 2002 و 2003
عنوان شوالیه ی لژیون فرانسه : 1998
حمل کننده ی مشعل المپیک تابستانی : 2004

 



سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:ژاوی زندگی نامه ی کامل, :: 9:32 ::  نويسنده : mojtaba

 

مشخصات فردی

نام: ژاویر هرناندس کروواس
پست: هافبک
محل تولد: ترسا (بارسلونا)
تاریخ تولد: 1980-01-25
قد: 170 سانتیمتر
وزن: 68 کیلوگرم

 


ژاوی تمام عمر فوتبالی خود را در نوکمپ گذرانده است. او زمانی که تنها 11 سال داشت به بارسا پیوست. پیشرفت او بسیار سریع بود تا اینکه در فصل 97-98 از تیم جوانان وارد تیم دوم بارسا شد.


در تیم دوم بارسا او به مغز متفکر تیم جوردی گونزالو تبدیل شد و به همراه تیم جواز صعود به دسته دوم را کسب کرد.

رویای ژاوی یعنی شروع رسمی کار با تیم اصلی زمانی تحقق یافت که او در تابستان 1998 در سوپر جام اسپانیا برابر مایورکا بازی کرد. او در ترکیب ثابت بود و گلزنی کرد، شروعی که برای او بهتر از این نمیشد. ژاوی همچنین در قهرمانی لیگ در فصل 1998-99 با مربیگری فن گال نقش مهمی را ایفا کرد که بارزترین مورد گل بسیار مهم او در نوئوو زوریا بود که شانس های تیم را برای قهرمانی افزایش داد.


فصل 1999-2000 فصل خوبی برای ژاوی بود که به علت مصدومیت گواردیولا او برای قسمت اعظم فصل انتخاب اول بود. بعد از اینکه کاپیتان افسانه ای تیم را به مقصد فوتبال ایتالیا ترک کرد ژاوی به بازیساز تیم بدل شد و به این کار ادامه داده است تا تمام استعداد و نبوغ خود را در این پست به اثبات برساند.

در زمان مربیگری فن گال، رکساچ، آنتیچ و رایکارد ژاوی همواره یک مهره کلیدی بوده است. این حقیقت زمانی اثبات میشود که بدانیم او در طول این مدت و در حالیکه هنوز فقط 25 سال سن دارد، 300 بازی رسمی انجام داده است.

در زمان مربیگری رایکارد، ژاوی نشان داده است که نه تنها میتواند در قلب خط هافبک بازی کند، بلکه این توانایی را دارد که در هر پستی در وسط زمین به بازی گرفته شود. این توانایی را از آنجا میتوان فهمید که او در قهرمانی لیگ در فصل 2004-05 بازیکنی بود که با انجام 36 بازی بیشترین بازی ها را انجام داد.

ژاوی هرگز 2 دسامبر 2005 را فراموش نخواهد کرد. در حین تمرین در لامسیا، لگامنت پای چپ او پاره شد. دوره درمانی او سریعتر از انتظار طی شد و پس از 5 ماه توانست بازی کند. در 29 آوریل 2006 و در بازی مقابل کادیز، ژاوی مجددا "احساس یک فوتبالیست" را داشت. او به موقع برگشت تا قهرمانی های لیگ و لیگ قهرمانان را در کنار هم تیمی هایش جشن بگیرد.

در دو فصل پایانی حضور فرانک رایکارد بر روی نیمکت بارسا، ژاوی یکی از بازیکنانی بود که بیش از بقیه مورد استفاده این هلندی قرار گرفته بود. علاوه بر این در فصل 2007/08 او رکورد شخصی خود را به 7 گل ارتقا بخشید. رکورد قبلی او، 4 گل در فصلهای 2001/02 و 2003/04 بود.

بعلاوه، ژاوی هرناندر همچنین بازیکن فیکس تیم ملی اسپانیا بوده است. او در جامهای جهانی 2002 و 2006 و جام ملتهای اروپای 2004 و 2008 حضور داشته است و در یورو 2008، پس از قهرمانی اسپانیا، به عنوان بهترین بازیکن تورنمنت انتخاب شد.
 
خصوصیات و ویژگی ها

ژاوی در تمام بازی ها بازیساز تیم است و هیچگاه ابدا عصبی نمی شود به طوریکه که با خونسردی فوق العاده ای تیم را هدایت میکند. از زمانی که او بازیساز بارسا شده است، بینایی و دیدی باورنکردنی در درون زمین نشان داده است. او نمونه دیگری از کار خوبی است که در تیم جوانان بارسلونا انجام میشود، خصوصا در پستی که به شماره 4 برمیگردد و همانگونه که او به بلوغ رسیده توانایی بیشتری از خود بروز داده است و میتواند هر گاه که مربی از او بخواهد خود را با پست های مختلف میانه زمین وفق دهد.


پاس های روبه جلوی او و توانایی اش در برداشتن فشار از روی تیم و حفظ توپش که تقریبا از تمام بازیکنان دیگر بهتر است،از یک یک نقطه قوت درون زمین ساخته است. او همچنین در کارهای دفاعی و در گرفتن توپ از حریف کاملا توانا است.


به علاوه، او خودش را در استفاده از توپ های مرده هم به خوبی نشان داده است، همانگونه که با شوت های قدرتمندش گلهای حساسی را از روی این موقعیت ها به ثمر رسانده است.


ژاوی روز دوم دسامبر سال 2005 را همیشه به یاد خواهد داشت. در طول تمرین در لاماسیا هافبک متولد ترسا از ناحیه زانوی چپ دچار مصدومیت شدید و پارگی لیگامنت شد. بعد از حدود پنج ماه او به میادین بازگشت. در بیست و نهم آوریل 2006 بازگشت و در مقابل کادیز بازی کرد و گفت" دوباره احساس یک فوتبالیست را دارم".او توانست به همراه بقیه هم تیمی هایش قهرمانی در لیگ و لیگ قهرمانان را جشن بگیرد.


بازیساز بارسا یکی از اعضای ثابت تیم ملی اسپانیا به رهبری لوئیز آراگونز در جام جهانی 2006 آلمان بود. جایی که تیم اسپانیا تا مرحله دوم پیش رفت و در آنجا به وسیله فرانسه حذف شد.


افتخارات

بارسلونا

2006-07 سوپرجام اسپانیا
2005-06 لیگ قهرمانان
2005-06 لالیگا
2005-06 سوپرجام اسپانیا
2004-05 لالیگا
1998-99 لالیگا

تیم ملی اسپانیا

1999 قهرمانی زیر 20 سال جهان
2000 مدال نقره بازی های المپیک سیدنی
2008 قهرمانی جام ملتهای اروپا
قهرمان در  4جام داخلی و اروپایی
در فصل 2008-09
قهرمانی در لا لیگا
قهرمانی در کوپا دل ری
قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا

وقهرمان جام باشگاهای جهان

 



سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:رونی تمامی مطالب درباره ی این بازیکن, :: 9:23 ::  نويسنده : mojtaba


Rooney CL.jpg
شناسنامه
نام کامل وین مارک رونی[۱]
زادروز ۲۴ اکتبر ۱۹۸۵(۱۹۸۵-10-۲۴) ‏(۲۶ سال)
زادگاه لیورپول، انگلستان
قد ۱٫۷۶ متر[۲]
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی منچستر یونایتد
شمارهٔ پیراهن ۱۰
پُست مهاجم
باشگاه‌های جوانان
۱۹۹۶–۲۰۰۲ اورتون
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌ها باشگاه‌ها بازی(گل)
۲۰۰۲–۲۰۰۴
۲۰۰۴–
اورتون
منچستر یونایتد
(۱۵) ۶۷
(۱۱۱) ۲۲۲
تیم ملی
۲۰۰۰–۲۰۰۱
۲۰۰۱–۲۰۰۲
۲۰۰۲
۲۰۰۳–
زیر ۱۵ سال انگلیس
زیر ۱۷ سال انگلیس
زیر ۱۹ سال انگلیس
انگلیس
(۲) ۴
(۷) ۱۲
(۰) ۱
(۲۶) ۷۰[۳]

وین رونی (به انگلیسی: Wayne Rooney) (زاده ۲۴ اکتبر ۱۹۸۵) بازیکن فوتبال اهل انگلستان است که در پست مهاجم، در تیم باشگاهی منچستر یونایتد و تیم ملی فوتبال انگلیس بازی می‌کند.

رونی نخستین بازی ملی‌اش را در سال ۲۰۰۳ انجام داد. وی در یورو ۲۰۰۴ برای تیم ملی انگلیس به میدان رفت و ۴ گل نیز به ثمر رساند. او همچنین در جام جهانی ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ نیز حضور داشت. رونی تاکنون دو بار در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، به عنوان بازیکن سال انگلستان انتخاب شده‌است. او ۷۰ بازی ملی و ۲۶ گل ملی در کارنامه دارد.[۳]

رونی در ۹ سالگی به اورتون پیوست و اولین بازی حرفه‌ای خود را در سال ۲۰۰۲ انجام داد. او دو فصل را در اورتون گذراند و در سال ۲۰۰۴ با مبلغ ۲۵٫۶ میلیون پوند به منچستر یونایتد پیوست. تاکنون رونی به همراه منچستر یونایتد، ۴ بار در لیگ برتر، ۱ بار در لیگ قهرمانان اروپا و ۲ بار در جام اتحادیه عنوان قهرمانی را به‌دست آورده‌است. او همچنین به همراه این تیم، دوبار در لیگ برتر و دو بار در لیگ قهرمانان اروپا نایب قهرمان شده‌است. رونی در فصل ۱۰-۲۰۰۹ به عنوان بهترین بازیکن لیگ برتر از سوی اتحادیه فوتبال انگلیس و بهترین بازیکن لیگ از سوی نویسندگان ورزشی انتخاب شد. رونی بعد از کریستیانو رونالدو و لیونل مسی، با درآمد سالیانه ۱۸ میلیون پوند، سومین بازیکن پردرآمد دنیاست.[۴]

محتویات

 [نهفتن

تولد و نوجوانی

وین رونی، فرزند توماس وین رونی و جنت ماری رونی، در کراستت، لیورپول به دنیا آمد.[۵] او ایرلندی‌تبار است[۶][۷] و دو برادر کوچکتر دارد.[۸][۹] در کودکی طرفدار تیم اورتون بود و قهرمان دوران کودکی‌اش دانکن فرگوسن بود.[۱۰]

بازی‌های باشگاهی

اورتون

بعد از ورود به مدرسه پسرانه لیورپول در سن ۱۰ سالگی با شرایط دانش آموزی به باشگاه اورتون پیوست. رونی جزء تیم نوجوانان بود و در یکی از بازیهای جام حذفی جوانان پس از به ثمر رساندن گل پیراهن خود را از تن بیرون آورد و تی‌شرتی را که رویش نوشته بود «یک بار آبی، همیشه آبی» را به معرض تماشا گذاشت. از آنجایی که هنوز زیر ۱۷ سال سن داشت و قادر به انعقاد قرارداد نبود با دریافت هفتگی ۸۰ پوند به همراه خانواده‌اش در یکی از محروم‌ترین مناطق زندگی می‌کرد.
در ۱۹ اکتبر ۲۰۰۲ یعنی ۵ روز قبل از روز تولد ۱۷ سالگی‌اش گل پیروزی‌بخش تیمش مقابل قهرمان دوره پیش یعنی آرسنال را به ثمر رساند و رکورد ۳۰ بازی بدون شکست تیم لندنی را هم پایان داد. با این گل رونی تبدیل به جوان‌ترین گلزن آن زمان لیگ بر‌تر شد، رکوردی که پس از آن دو بار توسط جیمز می‌لنر و جیمز واگان شکسته شد. رونی در سال ۲۰۰۲ توسط بی‌بی‌سی ورزشی به عنوان شخصیت جوان سال انتخاب شد. وی فصل ۰۳-۲۰۰۲ لیگ بر‌تر را با ۳۳ بازی و ۶ گل به پایان رساند. در پایان فصل ۰۴-۲۰۰۳ رونی با اشاره به ناتوانی اورتون برای ورود به عرصه بازیهای اروپایی (اورتون در فصل ۰۳-۲۰۰۲ هفتم شده بود و امکان شرکت در جام یوفا را از دست داده بود و در پایان فصل ۰۴-۲۰۰۳ نیز آن‌ها بسختی و با رسیدن به مکان هفدهم از سقوط به دسته پایین‌تر جلوگیری کردند.) از مدیران تیم درخواست انتقال به باشگاههای دیگر را داشت که مسئولین اورتون با عنوان اینکه مبلغ این انتقال نباید کمتر از ۵۰ میلیون پوند باشد امید او را کاهش دادند. در آگوست ۲۰۰۴ قراردادی سه ساله از طرف اورتون با حقوق هفتگی ۱۲۰۰۰ پوند توسط نماینده رونی رد شد تا رقابت بین دو باشگاه منچستر یونایتد و نیوکاسل برای بخدمت گرفتن وی همچنان ادامه داشته باشد. روزنامه تایمز گزارش داد که نیوکاسل با پیشنهاد ۱۸/۵ میلیون پوندی به ثبت قرارداد با رونی نزدیک شده بود ولی در‌‌نهایت این منچستر یونایتد بود که با پیشنهاد ۲۵/۶ میلیون پوندی در این رقابت پیروز شد. اورتون که قبل از فروش رونی با مشکلات عدیده مالی دست و پنجه نرم می‌کرد با پولی که از فروش او بدست آورد توانست مشکلات مالی خود را حل کند. در آن زمان رونی هنوز ۱۸ سال سن داشت و ۲۵/۶ میلیون پوند بیشترین مبلغی بود که برای بستن قرارداد با یک بازیکن زیر ۲۰ سال پرداخت شده بود. در آخرین فصل حضورش در اورتون، رونی در ۳۴ بازی لیگ بر‌تر به میدان رفت و ۸ گل نیز به ثمر رساند.

بازیکن سابق اورتون رویای پیوستن به الدترافورد را زمانی پایان داد که فقط ساعتی به پایان زمان نقل و انتقالات در روز سه شنبه ۳۱ اوت ۲۰۰۴ فرصت باقی بود.

اولین بازی وین در اولین بازی فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۲ مقابل تاتنهام در گودیسون پارک بود. او نه بازی بعد اولین گل خود را در لیگ بر‌تر به ثمر رساند – گل فوق العاده‌ی دقیقه آخر که پیروزی دراماتیک ۲-۱ برابر آرسنال را سبب شد.

به زودی استعداد وین رونی در سطح بین‌المللی آشکار شد و او در فوریه ۲۰۰۳ جوان‌ترین بازیکن تیم ملی فوتبال انگلستان شد، زمانیکه به عنوان بازیکن ذخیره در بازی مقابل استرالیا در آپتون پارک به میدان آمد. او همچنین جوان‌ترین بازیکنی شد که برای کشورش در بازی با مقدونیه در ۱۷ سالگی و در سپتامبر ۲۰۰۳ گل زد.

شهرت او وقتی به عنوان یک بازیکن جوان در جهان بیشتر شد که آن بازیهای خیره کننده را برای انگلستان در جام ملتهای اروپا ۲۰۰۴ در پرتغال به نمایش گذاشت.

او در چهار مسابقه مقابل سوییس و کرواسی ۴ گل به ثمر رساند، از جمله گل زیبایی از فاصله ۲۵ یاردی (۲۲ و نیم متری) در دروازه کرواسی؛ همین کافی بود تا سر الکس فرگوسن را برای امضای قرارداد با این گلزن فوق العاده متقاعد کند.

به دنبال این قرار داد نقل و انتقال با اورتون، یونایتدی‌ها بالاخره بازیکنی را بدست آوردند که رئیس قرمزهای منچستر از وجود او احساس خوشحالی کند. سر الکس فرگوسن بعد از به خدمت گرفتن رونی گفت:من خیلی خوشحالم. من فکر می‌کنم که ما بهترین بازیکن جوان این کشور در ۳۰ سال گذشته را در اختیار داریم. همه از این قرارداد احساس خوشحالی می‌کنند

از خود وین رونی در سایت اینترنتی منچستر یونایتد نقل شده که: «من از اینکه اینجا هستم خیلی خوشحالم. به عنوان کسی که به یونایتد علاقه داشته، اینجا تنها جاییست که من خواهم رفت».


وی اخیراً در یک نظرسنجی به عنوان زشت‌ترین بازیکن دنیا نیز انتخاب گشته است.[۱۱]

آمار بازی‌های باشگاهی

باشگاه فصل لیگ جام لیگ کاپ قاره‌ای غیره جمع
بازی گل بازی گل بازی گل بازی گل بازی گل بازی گل
اورتون ۲۰۰۲-۰۳ ۳۳ ۶ ۱ ۰ ۳ ۲ ۳۷ ۸
۲۰۰۳-۰۴ ۳۴ ۹ ۳ ۰ ۳ ۰ ۴۰ ۹
جمع ۶۷ ۱۵ ۴ ۰ ۶ ۲ ۷۷ ۱۷
منچستر یونایتد ۲۰۰۴-۰۵ ۲۹ ۱۱ ۶ ۳ ۲ ۰ ۶ ۳ ۰ ۰ ۴۳ ۱۷
۲۰۰۵-۰۶ ۳۶ ۱۶ ۳ ۰ ۴ ۲ ۵ ۱ ۰ ۰ ۴۸ ۱۹
۲۰۰۶-۰۷ ۳۵ ۱۴ ۷ ۵ ۱ ۰ ۱۲ ۴ ۰ ۰ ۵۵ ۲۳
۲۰۰۷-۰۸ ۲۷ ۱۲ ۴ ۲ ۰ ۰ ۱۱ ۴ ۱ ۰ ۴۳ ۱۸
۲۰۰۸-۰۹ ۳۰ ۱۲ ۲ ۱ ۱ ۰ ۱۳ ۴ ۳ ۳ ۴۹ ۲۰
۲۰۰۹-۱۰ ۳۲ ۲۶ ۱ ۰ ۳ ۲ ۷ ۵ ۱ ۱ ۴۴ ۳۴
۲۰۱۰-۱۱ ۲۸ ۱۱ ۲ ۱ ۰ ۰ ۹ ۴ ۱ ۰ ۴۰ ۱۶
۲۰۱۱-۱۲ ۱ ۱ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰
جمع ۲۱۸ ۱۰۳ ۲۵ ۱۲ ۱۱ ۴ ۶۳ ۲۵ ۶ ۴ ۳۲۲ ۱۴۷
کل دوره ۲۸۵ ۱۱۸ ۲۹ ۱۲ ۱۷ ۶ ۶۳ ۲۵ ۶ ۴ ۳۳۹ ۱۶۴

پانویس‌ها

  1. «Premier League Statistics 2009/2010»(انگلیسی)‎ (PDF). PremierLeague.com. ص ۱۲. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  2. «Wayne Rooney»(انگلیسی)‎. ManUtd.com. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «Wayne Rooney Profile»(انگلیسی)‎. Football Association. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  4. «Barcelona's Lionel Messi is highest paid footballer, Real Madrid's Jose Mourinho is best paid manager - report»(انگلیسی)‎. Goal.com، ۲۱ مارس ۲۰۱۱. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  5. «Wayne Rooney»(انگلیسی)‎. Harper Collins. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  6. «Wayne Rooney Britain's Backstreet Boy»(انگلیسی)‎. Der Spiegel، ۲۳ مه ۲۰۰۶. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  7. Davies, Hunter. «Some have celebrity thrust upon them»(انگلیسی)‎. The Times، ۱۷ دسامبر ۲۰۰۶. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  8. «Rooney's Brother Set To Play For Ireland»(انگلیسی)‎. Sky News، ۱۵ آوریل ۲۰۰۸. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  9. «The £5m wedding: Wayne and Coleen splash the cash on five private jets, Westlife and a priest from Croxteth»(انگلیسی)‎. Mail Online، ۲ ژوئن ۲۰۰۸. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  10. «Wayne Rooney Interview»(انگلیسی)‎. FourFourTwo، ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  11. روزنامهٔ هموطن سلام - رونی زشت‌ترین ورزشکار جهان!

 



نمونه سوالات درس بهداشت وایمنی کار شاخه کار دانش

1-  سازمان جهانی بهداشت سلامتی را چگونه تعریف کرده است

الف) حالت طبیعی جسم وروان        ب) فعالیت خوب اعضاء بدن و نبودن بیمار     ج) تامین رفاه کامل جسمانی ،روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیمار ی و نقص عضو          د) نبودن بیماری و نقص عضو

2- کدام گزینه از دلایل اولویت بهداشت بر درمان نیست ؟     الف) آثار و عوارض ناشی از بیماری   ب) از دست رفتن وقت نیروی کار       ج) هزینه مصرف دارو و درمان       د) آثار مناسب دارو بر روی انسان        فصل دوم ( بهداشت فردی و عمومی)

3پیروی افراد از مجموعه دستور ها و عادتهای خوب و دوری جستن آنها از رفتار ها وعا دتها ی غلط که از بروز و اشاعه بیماریها جلوگیری می کند چه نام دارد ؟

الف ) رعایت بهداشت فردی       ب)  بهداشت فردی عمومی     ج) بهداشت محیط     د) هیچکدام

4- برای پاک کردن فاصله بین دندانها از نخ دندان استفاده کنید زیرا :

الف) فاصله بین دندانها به آسانی با مسواک کردن پاک و تمیز نمی شود      ب) خرده های غذای باقیمانده بین دندانها محیط مناسبی برای رشد میکروبهاست          ج) غذای باقیمانده باعث پوسیدگی دندانها و بوی بد دهان می شود

د ) هر سه مورد صحیح است

5- کدام مورد از عوامل ایجاد بیماری های قلب و عروق نیست ؟ 

الف) مصرف دخانیات      ب) ورزش کردن      ج) بدی تغذیه      د) چربی و فشار خون بالا

6- مدت و عمق خواب انسان به کدامیک از عوامل زیر بستگی دارد ؟

الف) سن و جنسیت      ب) شغل انسان       ج ) محیط خواب     د) همه موارد

7- در ارتباط با تعریف ( مجموعه ای از عوامل ، شرایط و تاثیرات متقابلی که زندگی موجودات زنده به ویژه انسان را تحت تاثیر قرار می دهد ) کدام گزینه صحیح است :

الف) محیط زیست       ب) بهداشت عمومی   ج )بهداشت محیط    د) بهداشت فردی

8- کدام گروه از بیماری ها ناشی از عدم کنترل صحیح زباله ها به انسان منتقل می شود .

الف) فلج اطفال اسهال حصبه     ب)  سیاه زخم بروسلوز و کیست هیداتیک    ج) فلج اطفال ، سیاه زخم اسهال    د ) ب ج صحیح است

بهترین روش جمع آوری زباله در منازل کدام است ؟

الف )سوزاندن زباله        ب) استفاده از پلاستیک    ج ) استفاده از کیسه های نایلونی تیره رنگ       د) استفاده از کیسه های نایلونی تیره رنگ با استحکام کافی

10 چه میزان از وزن بدن انسان را آب تشکیل می دهد ؟ الف ) بیش از 70%        ب) کمتر از 70%     

ج)بیشتر از 8 %        د) کمتر از 80%

 11- کدامیک از گزینه ها از اهداف بهداشت حرفه ای نیست ؟

الف- ارتقاء و تأمین عالی ترین درجه ی ممکن وضع جسمی ، روانی و اجتماعی کارکنان همه مشاغل .

ب- جلوگیری از بیماریها و حوادث شغلی .

ج- انتخاب کارگر یا کارمند برای محیط و شغلی که از لحاظ جسمی و روانی قدرت انجام آن را دارد .

د- همکاری منظم افراد شاغل در کارگاهها .

12- مقدار مجاز صدا ............دسی بل به ازای 8 ساعت کار در محیط پرصدا و مقدار صدایی که انسان در گوش خود احساس درد می کند به ترتیب ............... دسی بل است .

الف- 85-120                      ب- 120- 85                         ج- 80-120                          د- 120-80

13- گرما از کدام راه از بدن انسان دفع می شود ؟

الف- پوست                        ب- ریه ها                              ج- ادرار و عرق                    د- همه موارد

14- منبع اصلی نور طبیعی به ترتیب ........... و روشنایی مصنوعی با استفاده از ............. تأمین می شود .

الف- مهتاب برق                                             ب- لامپهای الکتریکی خورشید

 ج- خورشید – لامپهای الکتریکی                       د- برق مهتاب

15- چرا در هنگام کار با کامپیوتر باید از فیلترهای مخصوص بر روی صفحه آن استفاده کرد ؟

الف- جهت شفاف بودن تصاویر                         ب- حفاظت چشم ها از پرتوگیری بیش از حد

 ج- تمیز ماندن صفحه کامپیوتر                            د- هیچکدام

16- کدام گزینه از راههای ورود آلاینده های هوا به بدن انسان نیست ؟

الف- ورود از طریق گرد و غبار                          ب- ورود از طریق پوست بدن

ج- ورود از طریق دستگاه گوارش                       د- ورود از راه تنفس

17- کدام گزینه از علائم ناشی از مسمومیت با کربن دی اکسید است ؟

الف- ناراحتی تنفسی و        تنگی نفس                ب- بیهوشی که منجر به مرگ شود

ج- ضایعات چشمی                                            د- گزینه الف و ب صحیح است .

18- ماده ای که می تواند ماده یا مواد دیگر را در خود حل نماید چه نام دارد ؟

الف- حلال                        ب-  محلول                      ج- جسم                        د- حل شونده

19- کدام دسته از محلول های زیان آور اثرات خورنده و سوزاننده دارد ؟

الف- مشتقات نفتی             ب- روغنها                       ج- اسیدها و قلیایی ها     د- اسیدها

20- کدام گروه از حلا ل ها در صنایع لاستیک سازی مورد استفاده قرار می گیرند ؟

الف- هیدروکربنها           ب- هیدروکربنهای خطی         ج- الکلها         د- هیدروکربنهای آروماتیک

21- بهترین و ایده آل ترین روش برای جلوگیری از اثرات نامطلوب حلال ها در محیط کار کدام گزینه است ؟      الف- جایگزینی حلال                               ب- کنترل حلال    

                 ج-  رعایت استاندارد                                 د- حذف حلال از فرآیند صنعتی  

22- اگر حلالها بطور تصادفی ، اشتباهاً نوشیده شوند کدام عارضه را در بدن انسان بوجود می آورند ؟

الف- ناراحتی عصبی              ب- ناراحتی قلبی            ج- حالتهای تهوع و استفراغ              د- مرگ

23- مراقبتهای پزشکی به چه منظوری انجام می گیرند ؟

الف- معاینات اولیه قبل از استخدام                                ب- انجام معاینات دوره ای

ج- انجام معاینات اختصاصی                                          د- همه موارد

24- آیا در ظرفی که قبلاً به عنوان ظرف حلال استفاده می شده می توان مواد غذایی ونوشیدنی نگهداری کرد ؟ 

الف- در صورت شستن می توان استفاده کرد .          ب- تحت هیچ شرایطی نباید استفاده کرد .

ج- در صورت لزوم می توان استفاده کرد .                د- بعد از خالی کردن حلال می توان استفاده کرد.

25- ترکیباتی هستند که برای ایجاد پوشش در سطح سرامیک ها و چینیها و ظروف آهنی مورد استفاده قرار می گیرند ؟

الف- لعابها                     ب- حلالها                   ج- پاک کننده ها                      د- هیچکدام

26- افراد شاغلی که در شروع مرحله مبتلا به سل و پنو موکونیوزیس هستند چگونه می توانند سلامتی خود را مجدداً باز یابند ؟

الف- با مراجعه به پزشک                                   ب- با تعویض شغل

ج- آزمایش منظم ادرار                                      د- رعایت بهداشت فردی

27- مواد اولیه اصلی برای ساختن صابون کدام مورد است ؟

الف- چربی ها             ب- قلیایی ها                  ج- چربیها و قلیاییها             د- پیه گاو و روغن زیتون

28- چرا صابون در آب سخت کف نمی کند و قدرت پاک کنندگی آن کاهش می یابد ؟

الف- به علت وجود چربی در صابون                ب- به دلیل وجود املاح

ج- به دلیل وجود املاح منیزیم و کلسیم            د- به دلیل وجود املاح کلسیم 

29- کدام نوع مسمومیت به تدریج و در نتیجه ی مواجهه طولانی مدت فرد با یک ترکیب سمی عارض می گردد ؟

الف- مسمومیت شدید            ب- مسمومیت حاد             ج- مسمومیت مزمن            د- همه موارد

30- از راههای ورود آفت کشها به بدن که مسمومیت به بار می آورند کدام گزینه درست است ؟

الف- از راه تنفس (سموم گازی)                     ب- از راه پوست (سموم گازی)

ج- از راه گوارش (سموم تماسی)                    د- از راه پوست (سموم داخلی)

31- تعلیق ذرات جامد یا مایع در هوا را ............. می گویند و بر حسب ........... اندازه گیری می شود .

الف- گرد و غبار میکرون                             ب- گرد و غبار مه

ج- مه میکرون                                              د- میکرون گرد و غبار

32- بیماری آنتراکس یا سیاه زخم در اثر کدام میکروب ایجاد می شود ؟

الف- بیسنیوسیس                 ب- باسیلوس                  ج- آنتراسیس                 د- باسیلوس آنتراسیس

33- از راههای کنترل گرد و غبار کدام گزینه وسیله حفاظت فردی محسوب می شود ؟

الف تهویه                     ب- جداسازی                 ج- ماسک تنفسی            د- پالایش هوا

34- کدام دسته از عوامل بیولوژیک محیط کار در ایجاد بیماریهای عفونی اهمیت بیشتری دارند ؟

الف- قارچها و انگلها                                         ب- قارچها و باکتریها

ج- ویروسها و باکتریها                                        د- باکتریها و قارچها

35- کدام نوع از خستگی به فعالیتهای عصبی و فکری مربوط می شود ؟

الف- خستگی ماهیچه ای          ب- خستگی روانی         ج- خستگی مزمن           د- خستگی عمومی

36- کدام گزینه از عوارض و علائم خستگی محسوب می شود ؟

الف- ضعف عمومی و تنفّر از کار                     ب- کار فکری شدید

 ج- کار عضلانی شدید                                     د- وجود تنش و فشارهای روانی زیاد

37- مفهوم « بدست آوردن و اندازه گیری ابعاد و اندازه بدن انسانهاست » به کدام گزینه مربوط می شود

الف- کالری کار                    ب- اندازه گیری                ج- آرگونومی                د- آنتروپومتری

38- در انتخاب میز و صندلی کار با توجه به نوع کار کدام مورد را باید رعایت کرد ؟

الف- ارتفاع صندلی قابل تنظیم با ارتفاع زانو باشد .

 ب- ارتفاع پشتی قابل تنظیم باشد و ناحیه ی گودی کمر را پر کند .

 ج- سطح نشیمنگاه نباید کمتر از 35 باشد .                د- همه موارد  




صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدید.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان igolden love و آدرس iwanttoyou.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 4434
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



Alternative content