ختم رُسُل به سوی جنان می‌کند سفر / جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر / کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
.
.
.
آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست . . .
.
.
.
دریغا که روح دعا، رفت در خاک / گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمّد، بگریید، یاران / که زهرا ببیند، سرشک شما را . . .
.
.
.
یا رسول الله
مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد
اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم . . .
.
.
.
جان جهان ز پیکر هستی جدا شده
خاموش، شمع محفل نورالهدی شده
ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب
واویلتا عزای رسول خدا شده
.
.
.
باور کنید قامت حیدر خمیده است
رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است
باور کنید بغض حسن مانده در گلو
خونِ ‌دل حسین به صورت چکیده است . . .
.
.
.
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است / دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه / تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است . . .
.
.
.
مهرت به کائنات برابر نمی شود / داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود / سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود . . .
.
.
.
ای امت رسول، قیامت بپا کنید/ لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی / باید برای حضرت زهرا دعا کنید . . .
.
.
.
آه و واویلتا محشر کبری شده/ روز تنهایی حیدر و زهرا شده
حضرت فاطمه دارد این زمزمه/ السلام علیک، یا رسول الله
.
.
.
در عزای تو ای چراغ راه/ امت اسلام دارد اشک و آه
در غمت از دل ناله‌ها خیزد / دیدۀ هستی اشک غم ریزد . . .
.
.
.
یا رسول اللّه
امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم
و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم . . .
.
.
.
رحلت رحمۀ للعالمین آمده / ناله از قلب جبریل امین آمده
از ملایک همه آید این زمزمه / السلام علیک، یا رسول الله
.
.
.
که هم‌درد باشید، خیرالنسا را
الهی الهی که اهل مدینه
نبینند، تنهایی مرتضا را
.
.
.
چشم اهل دل ازگریه خونباراست / حضرت مهدی امشب عزاداراست
خاک غم امروز برفرق عالم شد / سینه شیعه دریای ماتم شد . . .
.
.
.
اهل عالم عزای خاتم الانبیاست / همه جا کربلای خاتم الانبیاست
زین بلای عظیم گشته امت یتیم / السلام علیک، یا رسول الله
.
.
.
روز عزای مسلمین است / در ناله جبریل امین است
مدینه شده غرق سوگ و ماتم / بهر مجتبی و نبی اکرم
.
.
.
ای مدینـه دگـر مصطفی نداری / ناله کن که شده وقت سوگواری
اشک زینب از دیده می‌ریزد / آتـش از بیت فاطمه خیزد . . .
.
.
.
با وفات احمد زنده شد جهالت / ز آتش ستم سوخت گلشن عدالت
نخله دین را به تبر شکستند / ثمر بریدند و شجر شکستند . . .
.
.
.
آید از مدینه پیک غم با فغان / که رسول اکرم رفته از این جهان
خاطر بَضعه ُالنبی شکسته / گرد یتیمی به رخش نشسته . . .
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
.
.
.
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین / اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر / دیدم که روز، روز عزای پیمبر است . . .
.
.
.
چراغ مدینه امشب شده خاموش / صدیقة کبرا گردیده سیه پوش
زهرای مظلومه از دیده گریان است / بهر پدر امشب چون شمع سوزان است . . .
.
.
.
مدینه، چه کردی رسول خدا را / گرفتی ز ما خاتم‌الانبیا را
چه بیدادگر بود، این چرخ گردون / که خاک یتیمی، به سر ریخت ما را . . .
.
.
.
سوگ رسول یا که غم بی‌نهایت است / یا نقشۀ شکستن رکن هدایت است
تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم / او را هوای حمله به بیت ولایت است . . .
.
.
.
ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن / خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن
دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا / اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن . . .