igolden love
 
 

لیلی و مجنون


در روزگارانی دور در قبیله ای از دیار عرب به نام قبیله عامریان رییس قبیله که مردی کریم و بخشنده و بزرگوار بود و به دستگیری بینوایان و مستمندان مشهور، به همراه همسر زیبا و مهربانش زندگی شاد و آرام و راحتی داشتند. اما چیزی مثل یک تندباد حادثه آرامش زندگی آنها را تهدید می کرد. چیزی که سبب طعنه حسودان و ریشخند نامردمان شده بود. رییس قبیله فرزندی نداشت. و برای عرب نداشتن فرزند پسر، حکم مرگ است و سرشکستگی...
رییس قبیله همیشه دست طلب به درگاه خدا بر می داشت و پس از حمد و سپاس نعمتهای او، عاجزانه درخواست فرزندی می کرد...
دعاها و درخواستهای این زوج بدانجا رسید که خداوند آنها را صاحب فرزندی پسر کردید. در سحرگاه یک روز زیبای بهاری صدای گریه نوزادی، اشک شوق را بر چشمان رییس قبیله – که دیگر گرد میانسالی بر چهره اش نشسته بود – جاری کرد:
ایزد به تضرعی که شاید *** دادش پسری چنانکه باید
سید عامری – رییس قبیله – به میمنت چنین میلادی در خزانه بخشش را باز کرد و جشنی مفصل ترتیب داد.
نهایت دقت و وسواس در نگهداری کودک بعمل آمد، بهترین دایگان، مناسب ترین لباسها و خوراکها برای کودک دردانه فراهم گردید. زیبایی صورت کودک هر بیننده ای را مسحور خویش می کرد. نام کودک را؛ قیس؛ نهادند، قیس ابن عامری
روزها و ماهها گذشت و قیس در پناه تعلیمات و توجهات پدر بزرگتر و رشیدتر می شد. در سن 10 سالگی به چنان کمال و جمالی رسید که یگانه قبایل اعراب لقب گرفت:
هر کس که رخش ز دور دیدی *** بادی ز دعا بر او دمیدی
شد چشم پدر به روی او شاد *** از خانه به مکتبش فرستاد
در مکتبخانه گروهی از پسران و دختران، همدرس و همکلاس قیس بودند. در این میان دختری از قبیله مجاور هم در کلاس مشغول تحصیل بود. نورسیده دختری که تا انتهای داستان همراه او خواهیم بود:
آفت نرسیده دختری خوب *** چون عقل به نام نیک منسوب
محجوبه بیت زندگانی *** شه بیت قصیده جوانی
دختری که هوش و حواس از سر هر پسری می ربود. دختری که؛ قیس؛ نیز گه گداری از زیر چشمان پرنفوذش نگاهی از هواخواهی به او می انداخت و در همان سن کم شیفته زیبایی و مهربانیش شده بود. دختری به نام؛ لیلی؛
در هر دلی از هواش میلی *** گیسوش چو لیل و نام لیلی
از دلداریی که قیس دیدش *** دل داد و به مهر دل خریدش
او نیز هوای قیس می جست *** در سینه هر دو مهر می رست
زان پس درس و مکتب بهانه ای بود برای دیدار، برای حضور و برای همنفسی. نو باوگان دیگر به نام درس و مدرسه فریاد سر می دادند و خروش قیس و لیلی برای همدیگر بود.
هر روز لیلی با چهره ای آمیخته به رنگ عشق و طنازی و قیس با قدمهایی مردانه و نیازمندانه فقط به آرزوی دیدار هم قدم به راه مکتب می گذاشتند. تا جایی که علیرغم مراقبتهای این دو، احوالات آنها بگونه ای نبود که مانع افشای سر نهانیشان شود:
عشق آمد و کرد خانه خالی *** برداشته تیغ لاابالی
غم داد و دل از کنارشان برد *** وز دلشدگی قرارشان برد
این پرده دریده شد ز هر سوی *** وان راز شنیده شد به هر کوی
کردند شکیب تا بکوشند *** وان عشق برهنه را بپوشند
در عشق شکیب کی کند سود *** خورشید به گل نشاید اندود
تصمیم گرفتند زمانی با عدم توجه ظاهری به هم آتش این عشق را که در زبان مردم افتاده بود خاموش کنند اما هر دو پس از مدتی کوتاه صبر و قرار از کف می دادند، نگاههای آندو که به هم می افتاد هر چه راز بود از پرده برون می افتاد. بقول سعدی:
سخن عشق تو بی آنکه بر آید بزبانم
رنگ رخساره خبر می دهد از سر نهانم
این ابراز عشق و علاقه اگر چه از طرف لیلی به سبب دختر بودنش با وسواس و مراقبت بیشتری اعلام می شد اما قیس کسی نبود که قادر به پرده پوشی باشد، کار بدانجا رسید که قیس را؛ مجنون؛ نامیدند:
یکباره دلش ز پا در افتاد *** هم خیک درید و هم خر افتاد
و آنان که نیوفتاده بودند *** مجنون لقبش نهاده بودند
این آوای عاشقی چنان گسترده شد که تصمیم گرفتند این دو را – که جوانانی بالغ شده بودند – از هم جدا کنند.افتراقی که آتش عشق را در دل آنان شعله ورتر ساخت. لیلی در گوشه تنهایی خود اشک می ریخت و مجنون آواره کوچه ها شده بود و اشکریزان سرود عاشقی می خواند. کودکان به دنبال او راه می افتادند؛ مجنون مجنون؛ می کردند و گروهی سنگش می زدند:
او می شد و می زدند هر کس *** مجنون مجنون ز پیش و از پس

لیلی و مجنون

... در این مدت مجنون به همراه چند تن از دوستانش که آنها هم غم عشق کشیده بودند هر شب به اطراف منزل لیلی می رفت و در وصف او ناله ها می کرد. روزها هم با این دوستان در اطراف کوه نجد که نزدیک شهر لیلی بود رفت و آمد می کرد و از اینکه نزدیک دلبند خویش است آرامش می گرفت. در یکی از این رفت و آمدها، دو دلداده پس از مدتی طولانی همدیگر را دیدند دیداری که آتش عشق را در جان هر دو شعله ورتر ساخت، اشاره های چشم و ابروی لیلی، شانه کشیدنش به زلفان سیاه و بیقراری و بی تابی مجنون و در رقص و سجود آمدنش زیباترین صحنه های عاشقانه را رقم زد:
لیلی سر زلف شانه می کرد *** مجنون در اشک دانه می کرد
لیلی می مشکبوی در دست *** لیلی نه ز می ز بوی می مست
قانع شده این از آن به بویی *** وآن راضی از این به جستجویی
شرح این عاشقی و دلدادگی برای هر دو دردسر آفرین شد. لیلی را به کنج خانه نشاندند و جان مجنون را به تیغ نصیحت آزردند.
پدر قیس در پی چاره کار, بزرگان و ریش سپیدان قبیله را جمع کرد و به آنها گفت:
"در چاره کار فرزند بیچاره گشته ام. مرا یاری رسانید که دردانه فرزندم آواره کوه و بیابان گشته بحدی که می ترسم هدیه نفیس خداوندی در بلای عشق دختری عرب از کفم برود."
پس از بحث و بررسی همه متفق القول اعلام کردند که تاخیر بیش از این فقط سبب بدنامی است بهتر است به خواستگاری لیلی برویم آنچه می تواند آتش این دلدادگی را فرو نهد یا مرگ است یا وصال.
سید عامری – پدر قیس – شهد نصیحت نوشید, ساز و برگ سفر فراهم کرد و با گروهی از بزرگان به دیدار پدر لیلی شتافت.
پدر لیلی که خود از بزرگان شهر مجاور بود هنگامی که خبر ورود سید عامری را شنید با رویی گشاده به استقبال آنان رفت:
رفتند برون به میزبانی *** از راه وفا و مهربانی
با سید عامری به یکبار ***گفتند "چه حاجت است، پیش آر"
پدر قیس گفت:
"از بهر امر خیری مزاحم شده ایم. فرزند دلبندت را برای تنها پسرم – نور چشممخواستارم. نوباوگان ما دلباخته همند. شرم و آزرم و خجالت محلی ندارد. من به امیدی به خانه ات آمدم باشد که نا امید برنگردم"
خواهم به طریق مهر و پیوند *** فرزند تو را برای فرزند
کاین تشنه جگر که ریگ زاده است *** بر چشمه تو نظر نهاده است
من دُر خرم و تو دُر فروشی *** بفروش متاع اگر بهوشی
پدر لیلی تاملی کرد. افسانه جنون "قیس" در تمامی قبایل اطراف پیچیده بود. برای پدر لیلی بعنوان یکی از بزرگان شهر, سپردن دختر به پسری مجنون و دیوانه, هر چند پسر رییس قبیله عامری, خفت و خواری و سرشکستگی بحساب می آمد. آنچه او را بر این عقیده استوارتر می کرد خلق و خوی عیبجوی اعراب بود که زبان تند و تیز و کنایه آمیزشان شهره تاریخ است. به آرامی جواب داد:
"فرزند تو گرچه هست پدرام *** فرخ نبود چو هست خودکام
دیوانگیی همی نماید *** دیوانه, حریف ما نشاید
دانی که عرب چه عیبجویند *** اینکار کنم مرا چه گویند؟!
با من بکن این سخن فراموش *** ختم است برین و گشت خاموش
پدر قیس از شدت خجالت سرخ شده بود. تمام خستگی راه با همین چند جمله به تنشان ماند. علیرغم درخواست پدر لیلی برای شب ماندن, دستور بازگشت داد. در طول راه همه ساکت بودند و پدر مجنون بی نهایت مغموم. وقتی رسیدند همه به نصیحت قیس در آمدند که "هر دختری از شهر ها و قبایل اطراف بخواهی به عقدت در می آوریم, بسیار دختران سیمتن زیباروی همینجا هست که آرزویشان پیوستن با خاندان بزرگ عامری است. از این قصه نام و ننگ بگذر و صلاح کار خویش و قبیله را گیر ..."

طعم تلخ این نصیحت چنان در کام مجنون نشست که زانوانش را سست کرد. پیراهنش را درید و از خانه بیرون رفت. چین و چروکی که به چهره پدرش افتاده بود این روزها عمیق تر و چهره خسته و درمانده مادرش تکیده تر از همیشه شده بود ...
مجنون همچنان آواره کوه و دشت و بیابان بود و نجوای "لیلی لیل " ورد زبانش. آنچنان که گاه این درد فراق بر جانش آتش می افکند که تاب دوری نیاورده و آرزوی مرگ کند و راستی! مگر مرگ چیست؟ دوری از محبوب بالاترین عذاب است و مرگ از این زندگی شیرین تر!

, 01:23 PM

... یک روز یکی از دوستان مجنون از سر دلسوزی و ترحم او را به کناری کشید و گفت:
ای قیس! آخر این چه بلائیست که بر خود آورده ای؟ نه از حال و روز خودت خبرت هست نه از حال و روز دوستان و خانواده ات. تو در بند عاشقی هستی و ما در بند نام و ننگ تو. همیشه از این می ترسیم که به جرم دیوانگی از شهر برانندت. هرشب با این اضطراب به خواب می رویم که فردا جنازه ات را برایمان بیاورند ..."
و اما مجنون انگار گوشی برای شنیدن این سخنان نداشت:
"آنی را که شما به نام قیس می شناختید مدتهاست که مرده است. مدتهاست که شیشه عمر مرا به جور شکسته اند. نیازی به راندنم از شهر نیست که من خود رانده کوی یار هستم. شما هم مرا رها کنید که نه من حرفهای شما را می فهمم نه شما سوز و آه من را"
ای بیخبران ز درد و آهم **** خیزید و رها کنید راهم
من گمشده ام مرا مجوئید **** با گمشدگان سخن مگوئید
بیرون مکنید از این دیارم **** من خود به گریختن سوارم
و شروع کرد به شرح دلدادگی. چنان گفت و چنان خواند که از هوش رفت. عده ای که نظاره گر این ماجرا بودند، غمزده و افسرده او را به خانه اش رساندند.
آری! عشق اگر عشق باشد هر روز بر آتشش افزوده می شود و خلاص عاشق از عشق ناممکن!
مجنون هر روز ضعیف تر و خمیده تر می گشت و در عشق استوارتر و بی تاب تر. تمامی مساجد و خانه ها و اماکن مقدس توسط پدر و خانواده اش زیارت شدند و همه جا دخیل بسته شد. بس نذرها که برای سلامتش ساختند و بس صدقه ها که پرداختند. اما داستان همان بود و حکایت همان. در نهایت یکی از نزدیکان پیشنهاد داد که او را به سفر حج ببرند. تنها خانه مقدسی که باقی مانده است مقدس ترین آنها کعبه – است .آنجا که حاجتگاه و محراب زمین و آسمان است و تمام جهانیان. پدر قیس کمی به فکر فرو رفت. چرا به فکر خودش نرسیده بود؟
"می برمش مکه. شاید دیدار خالق، هوس مخلوق را از سرش بدر کند! . موسم حج هم نزدیکه و امید سلامت قیس رنج دوری و سختی سفر رو آسون می کنه!"
مجنون اما حاضر به دور شدن از کوی لیلی نبود. هر چند دیدار لیلی نصیبش نمی شد اما همین که می توانست از دور خرگاه و خیمه او را تماشا کند، همین که هر چند روز یکبار می توانست خبری از او بگیرد برایش دنیایی ارزش داشت. دوری از لیلی برایش حکم از دست دادن او را داشت. بعضی وقتها فکر می کرد اصرار عجیب و غریب این آدمها برای کشاندن او به سفری دور شاید نوعی فریب باشد برای جدای همیشگیش از لیلی. اما یک چیز به او قوت قلب می داد: این که پدرش هم از جمله اصرار کنندگان است و او اعتمادی بی پایان به پدر داشت. با هزار زحمت و خواهش راضیش کردند برای سفر حج. کاروانی عظیم راه انداختند به سوی کعبه ...
رایت کعبه که از دور پدیدار شد پدر دست فرزند را گرفت و از شتر پیاده شد. آهسته در گوشش خواند:
"پسرم قیس! اینجا کعبه است. خانه خدا. جایی که آرزوی همه آزادمردان چنگ زدن بر حلقه های خانه اش است. از خدا بخواه که این هوی و هوس بچه گانه را از سرت بیرون کند و راه رستگاری را نشانت دهد. به هوش باش! جماعتی چشم انتظارند که من برگردم با همان قیس جوان، شاداب، پر انرژی و سر براه"
گفت ای پسر این نه جای بازیست **** بشتاب که جای چاره سازیست
گو یارب از این گزاف کاری **** توفیق دهم به رستگاری
رحمت کن و در پناهم آور **** زین شیفتگی براهم آور
مجنون ابتدا گریست. خیلی سخت و مردانه. پس از آن لبخندی زد و مثل مار از جای برجست. دستان پدر را رها کرد و سوی کعبه شتافت دست در حلقه کعبه زد و گفت:
"من امروز مثل مثل این حلقه، حلقه بگوش عشقم. به من می گن از عشق بپرهیز و دوری کن. ولی آخه تمام قوت و توان من از عشقه. اگه عشق تو وجود من بمیره من هم می میرم. ای خدا! تو را به کمال پادشاهی و نهایت خدائیت قسم! مرا به آنچنان عشقی رسان که اگر من نماندم عشقم بماند. از سرچشمه عشق نوری برایم فرست تا سرمه چشمانم کنم. هر چند مست و دیوانه عشقم، ولی از این هم آشفته ترم کن، سیرابم کن
گرچه ز شراب عشق مستم **** عاشق تر از این کنم که هستم
خدایا! میل لیلی را در دلم افزون کن! باقیمانده عمر مرا بگیر و به عمر او اضافه کن، هر چند از تب و تاب عشقش مثل تار مویی شده ام ولی نمی خواهم سر مویی از وجودش کم بشه. خدایا! خودت محافظ و نگهدارش باش ..."
مجنون می گفت و می خندید و می گریست. پدر گوشه ای ایستاده بود و با تعجب او را می نگریست. کم کم برای او هم روشن شد که این نه یک هوی و هوس زودگذر و از سر جوانی و نابخردی است که عشقی است تمام و کمال. طلبی است مقدس و حیرانی است عظیم. آهسته به سوی کاروان برگشت و ماجرا را برای همراهیان بازگو کرد:
"خیال می کردم به کعبه که برسد، لبیک اللهم لک لبیک که بگوید، قرآن که بخواند از رنج و محنت لیلی رهایی می یابد، نمی دانستم دست در حلقه کعبه که می زند حلقه بگوشیش بخاطرش می آید، نمی دانستم سیاهی پرده کعبع او را به شبستان گیسوی لیلی رهنمون می کند، نمی دانستم اینجا هم که بیاید نفرین خود می گوید و حمد و ثنای او ..."

لیلی و مجنون

... برگشتند. سفر حج هم حاجتشان را برآورده نکرد. حتی باعث دردسر بیشتری هم شد. جماعتی منتظر نشسته بودند که صلاح کار قیس را پس از این سفر ببینند. اما ماجرا که آشکار شد، حسودان و منکران، زبان به طعنه گشودند. عده ای از اوباش قبیله لیلی به شکایت پیش رییس شحنه ها رفتند و گفتند:
"جوانی دیوانه آبروی قبیله مان را برده است.جوانی که هم خوب شعر می گوید، هم صدا و آواز خوبی دارد. او شعر می خواند و کودکان و نوجوانان هم یاد می گیرند و تکرار می کنند. هر شعر و غزلی که می سراید خنجری است که بر پرده حرمت شهر فرو می آید. باید او را ادب کنیم ..."
کید این حسودان کارگر افتاد. شحنه ای که به قلدری و خونریزی شهره بود مامور مهار و دستگیری و گوشمالی قیس شد. یکی از عامریان که از ماجرا خبردار شد سریع خودش را به پدر قیس رساند و ماجرا را بازگو کرد. پدر یکباره از جای برخاست و از هر طرف گروهی مامور برای پیدا کردن قیس و باز آوردنش روانه کرد. چند روز و چند شب بی وقفه دنبالش گشتند اما گویی قطره ای آب شده بودو به زمین فرو رفته بود. عده ای می گفتند قیس با آن حال زار و نزارش یا در کوه خوراک درندگان وحشی شده است یا در بیابانها از فرط ضعف و تشنگی جان سپرده است. شاید هم آن شحنه سنگدل او را کشته است و جنازه اش را سر به نیست کرده باشد.
آنقدر گفتند و گفتند تا خانه مجنون تبدیل شد به ماتمکده. گروهی نشسته بودند به عزا و نوحه در مرگ او ...
پس از گذشت هفته ای از این ماجرا، مردی از قبیله بنی سعد که از حوالی کوه نجد می گذشت مردی ژولیده و ژنده پوش و رنجور را دید که بیشتر به ارواح شباهت داشت تا انسان. اما در اعماق چشمهای او بزرگی و نجابتش را توانست حدس بزند. کنارش نشست. خواست غذا و آبی به او بدهد. اما او امتناع می کرد. هر چه کرد با او همسخن گردد و کلامی و نشانی از او بیابد افاقه ای نکرد. این بود که او را به حال خود گذاشت و به راهش ادامه داد. پس از اینکه به قبیله عامریان رسید همه را سیاهپوش و عزادار دید. ماجرا را پرسید و ناگاه به یاد شبحی افتاد که چند روز پیش در گوشه خرابه دیده بود. نشانی او را که گرفت شباهتی بین آن شبح و جوان درگذشته احساس کرد. سریع پدر قیس را خبر کرد که در فلان خرابه، شبحی نیمه جان که نشانی هایش با نشانی های فرزندت همخوانی دارد رنجور و ضعیف و دردمند، چنان که چشمان بی نورش گود رفته و مغز استخوانش پدیدار شده، در چنگال ضعف و مرگ اسیر است ...
پدر قیس به محض شنیدن خبر، از جا جست و سوار اسب تیزرویی شد. اصرار نزدیکان که چند نفری همراه او بیایند فایده ای نداشت. دلش نمی خواست کسی غیر از خودش قیس را در حالتی ببیند که مرد غریبه وصف کرده بود. چند روزی در کوهها و خرابه های سرزمین نجد وجب به وجب کوه و بیابان را دنبالش گشت تا اینکه پسر را یافت. غریب و محزون و مجروح ...
مجنون تا پدر را دید به رعایت ادب بلند شد، زمین بوسید و به پایش افتاد:
"ای تاج سر و افتخار من! عذرم بپذیر که مجروح و ناتوانم. اصلا دلم نمی خواست مرا به چنین روزی و در چنین شرایطی ببینی ... مرا ببخش اما بدان که سر رشته کار از دست من نیز بیرون است"
پدر قیس که ابتدا برای دلداری فرزند صلابت خود را حفظ کرده بود ناگاه عنان صبر از کف داد و شروع به گریستن کرد و با مهربانی پدرانه شروع به صحبت کرد:
"آخه ای پسر! تا کی می خوای این بیقراری و ناشکیبی رو ادامه بدی؟ نمی دونم کدوم چشم بد و نفرین کدوم رو سیاه، تو رو به این حال و روز انداخت! از این همه غصه خوردن و طعنه این و اون شنیدن خسته نشدی؟ هنوز نفهمیدی که مشت کوبیدن به سندان آهنی اثری نداره؟ از همه اینها گذشته، گیرم که عاشقی، گیرم که مجنونی، نباید از پدر و مادر پیر و رنجورت خبری بگیری؟ اصلا می دونی یک هفته است مادرت در عزای تو موهای خودش را کنده و صورتش رو زخمی کرده؟
گیرم که نداری آن صبوری *** کز دوست کنی به صبر دوری
آخر کم از آنکه گاهگاهی *** آیی و به ما کنی نگاهی؟
اینطور که تو خودت رو آواره کوه و بیابون کردی که کاری از پیش نمی ره. درسته که پدر لیلی به خفت و خواری جواب رد بهمون داد ولی هنوز روزنه امیدی باقیه:
نومید مشو ز چاره جستن *** کز دانه شگفت نیست رستن
کاری که نه زو امید داری *** باشد سبب امیدواری
در نو میدی بسی امید است *** پایان شب سیه سپید است
اصلا خبر داری که شحنه ها قصد جونت رو کرده اند؟ چون ادعا می کنند داستان سوز و عشق و عاشقیت آبروی خاندان لیلی را برده است"
مجنون کمی مکث کرد. به احترام پدر سر به زیر افکند و آرام و شمرده شروع به پاسخ کرد:
"ای پدر! ای سرور و بزرگتر قبیله عامریان! ای قبله گاه حاجاتم پس از خدای! الهی همیشه زنده باشی که تو ملجأ و امید و پناهگاه منی. ممنون که بدیدارم آمدی و تشکر از پند و نصیحت های مشفقانه ات که که مرهم جانم شد. ولی پدر من سیاه روی و شرمنده به اختیار خودم اینجا نیامده ام. حل این مشکل بدست من نیست وگرنه بسیار زودتر از اینها چاره می کردم و اما در مورد شحنه ها. مرا در این عشق بیم تیغ و خون و خونریزی نیست چرا که این بدیهی ترین رسم عاشقی است. سر بی ارزشترین کالایی است که من می توانم در راه محبوب فدا کنم ..."
مجنون این گفت و سر در گریبان خویش فرو برد. ساعتی به سکوت گذشت. پدر، گوشه ای آرام اشک می ریخت و در گوشه ای دیگر مجنون، لخت و عریان، با خودش زمزمه می کرد. هنگام غروب پدر ردای خویش بر دوش او افکند و با اصرار و مهربانی او را بر ترک اسب خویش نهاد و با هم به خانه برگشتند ...

در قسمتهای پیش خواندیم که مجنون آواره کوه و بیابان بود و از طرف دیگر حسد گروهی باعث شد که شحنه ای سنگدل برای دستگیری و ادب مجنون مامور شود . غیبت مجنون شایعه مرگ یا قتل او را پراکنده کرد . پس از جستجوی بسیار پدرش او را اطراف کوه نجد یافت و در نهایت او را به بازگشت به خانه ، راضی کرد و اینک ادامه داستان:
... واضح است که چه ولوله و شوق و اشتیاقی در قبیله افتاد وقتی آندو را از دور دیدند. زندگی در قبیله به حالت عادی خود برگشت. مجنون چند صباحی با سختی و مشقت چون دیگر مردان قبیله رفتار می کرد. به گله اسبها و شترها می رسید و گهگاهی با دوستانش به شکار می رفت. این زندگی برایش بسیار سخت بود اما بخاطر دل رنجدیده پدر و مادر تحمل می کرد اما هرگاه تنها می شد هنگام طلوع و غروب خورشید بر تپه ای می نشست و چنان ناله ای می کرد که دل سنگ هم آب می شد.
مدت زیادی نگذشت که خلق و خوی انسانهای عادی طاقتش را طاق کرد و دوباره راه کوه و بیابان گرفت. هر چند روز یکبار از بالای کوه نجد به پایین می آمد، در دامنه کوه می ایستاد و از سوز دل و آتش درون غزلی می خواند که دل هر شنونده ای را می جنباند. مردم از از هر طرف برای شنیدن شعرها و آواز زیبای جوانکی مجنون جمع می شدند و عده زیادی شعرهای او را یادداشت می کردند تا جاییکه ترجیع بند نامه های عاشقانه، غزلیات مجنون بود.
و اما بشنوید از لیلی:
هر روز که می گذشت لیلی خوش قد و قامت تر، کشیده تر و زیباتر می شد. چشمهای درشت و اغواگرش، که معصومیتی عجیب در خود داشت، به سیاهی شب می ماند و قتلگاهی بود برای عاشقان دل خسته، مژه های بلند و برگشته اش و کمان ابرویش خدنگ غم به جان بینندگان می انداخت. چاه زنخدان چانه اش و گونه های برجسته و خوش آب و رنگش، به بوم نقاشی خارق العاده ای می ماند که گویی یگانه روزگار با دقت و وسواسی عجیب تک تک اعضای آن را در نهایت هنرمندی و چیره دستی به رنگ و لعاب عشق و طنازی تصویر کرده است. علیرغم این همه زیبایی، وقار و متانت و و نجابتی مثال زدنی در او بود که تمام آنهایی را که تنها دل به زیبایی ظاهری او سپرده بودند از ابراز علاقه پشیمان می کرد. آنها جرأت ابراز وجود نداشتند و تنها با هر بار نظاره او آرزو می کردند: "کاش لیلی از آن من بود"
با تمام این اوصاف، لیلی در دلتنگی و بیقراری دست کمی از مجنون نداشت. فرق میان این دو در آن بود که مجنون از قید و بند آزاد و رها بود، فارغ البال به بیان عشق و علاقه خود می پرداخت و لیلی از این نعمت محروم بود. شبها پس از آنکه همه به خواب می رفتند آرام در بستر خود می نشست و اشک می ریخت. برخی شبها به بالای پشت بام می رفت و با ماه و ستاره رازهای نهانی دلش را بازگو می کرد.
پدرش اغلب به امر تجارت مشغول بود و تمام هم و غمش در محدوده خانواده پوشیده ماندن دختر بود از چشم نامحرمان. مادر هم آنقدر به رتق و فتق امور خدمتکاران و ندیمگان سرگرم بود که از ظاهر فرزند نمی توانست به آتش درونیش پی ببرد. به این تصور که لیلی کم کم قیس را از یاد می برد، دلخوش بود.
هر چند روز یکبار، لیلی از پنجره اتاقش صدای کودکانی را می شنید که حین بازی اشعاری عاشقانه می خواندند. اشعاری که هیچکس به اندازه لیلی نمی فهمید سروده کیست و در وصف کیست. آری! اشعار مجنون زبان به زبان و کوی به کوی می گشت و از طریق کودکان بازیگوش به گوش لیلی می رسید. لیلی تمام آن اشعار را با هیجان زدگی یادداشت می کرد و از آنجا که طبعی لطیف و دلی سوخته داشت به پاسخ هر بیتی، بیتی می سرود در پاسخ مجنون. فصاحت و بلاغت مادرزادی به کمک دلش می آمد تا زیباترین تصنیف های عاشقانه شکل بگیرد. هر چند روز یکبار اشعار مجنون و پاسخهای خود را در ورق پاره هایی کوچک جمع می کرد و شبانه از طریق پشت بام خانه در کوچه های اطراف پراکنده می کرد. لیلی مطمئن بود که حرف دلش توسط قاصدی به گوش مجنون خواهد رسید. خواه این قاصد باد صحرا باشد یا کودکان بازیگوش. چه فرق می کند؟
هر کس که گذشت زیر بامش *** می داد به بیتکی پیامش
لیلی که چنان ملاحتی داشت *** در نظم سخن فصاحتی داشت
آن را دگری جواب گفتی *** آتش بشنیدی آب گفتی
بر راهگذر فکندی از بام *** دادی به سمن ز سرو پیغام
و این شاید عجیب ترین و مطمئن ترین سیستم پیام رسانی دو دلداده در آن روزگاران بود. بدون استفاده از هیچ ابزار بخصوصی پیامها از کوه و بیابان نجد به خانه و اتاق لیلی می رسید و پاسخها بر می گشت!
در یکی از روزهای زیبای بهاری که بوی عطر گلها فضا را آکنده و رنگهای متنوع گلهای بهاری و درختان شکوفه کرده جلوه ای بدیع به گلستان داده بود، صدای آواز بلبلان عاشق چنان داغ لیلی را تازه کرد که تصمیم گرفت سری به بوستان اختصاصیشان بزند و همنوا با بلبل داغدیده ناله سراید.
مادر لیلی، بخیال اینکه دخترش پس از مدتها گوشه نشینی هوس تفرج و گشت و گذار کرده، بسیار خشنود شد. جمعی از کنیزکان سیمتن و زیبارو را فرا خواند و همراه لیلی روانه کرد. لیلی هر جند دوست داشت تنها بماند اما مصلحت دید سکوت کرده و مقاومتی نکند.
در زیر سایه سروهای خوش اندام ساعتی نشستند به گفتن و شنودن و خواندن و رقصیدن. ندیمان و مطربان چنان دستگاه رقص و آواز را کوک کرده بودند که گویی شادی عظیمی بر پاست. لیلی پس از ساعتی نشستن با یاران و هنگامی که دید آنها چنان در رقص و پایکوبی آمده اند که چندان متوجه او نیستند کم کم از جمع کناره گرفت و به زیر سایه تک درختی تنها خزید و شروع به ناله کرد:
"ای مهربان یار وفادار! روزها بدین امید سر از بالین بر می دارم که تو در کنارم باشی و شبها با این رویای شیرین به خواب می روم که شب دیگر سر بروی شانه های تو می گذارم. آخر ای دوست! گیرم که دیگر هوای ما در سرت نیست، چرا مدتی است خبری از خودت نمی فرستی تا دل رنجدیده من را مرهمی باشد"
گیرم زمنت فراغ من نیست *** پروای سرای و باغ من نیست
آخر به زبان نیکنامی *** کم زانکه فرستیم پیامی؟
...در همین حال و هوا بود که از دور صدای آوازی شنید. بدقت گوش داد. لحن اشعار برایش آشنا بود. آری! این سخنان مجنون بود که در قالب اشعاری جانسوز از دهان مردی رهگذر بیرون می آمد. اشعاری که حکایت از غریبی و دربدری مجنون داشت و بی خیال نشستن لیلی در باغ و بهار به دست افشانی.
حکایت از رمیدن مجنون از غم فراق و آرمیدن لیلی در بستر آرام خویش. اشعاری که آتش به جان لیلی زد:
مجنون جگری همی خراشد *** لیلی نمک از که می تراشد؟
مجنون به خدنگ خار سفته است *** لیلی به کدام ناز خفته است؟
مجنون به هزار نوحه نالد *** لیلی چه نشاط می سگالد
مجنون همه درد و داغ دارد *** لیلی چه بهار و باغ دارد
مجنون کمر نیاز بندد *** لیلی به رخ که باز خندد؟
مجنون به فراق دل رمیده است *** لیلی به چه راحت آرمیده است؟
لیلی با شنیدن این پیام چگرش کباب شد. از یکسو غم و غصه دربدریهای مجنون رنجورش کرده بود و از سوی دیگر این تصور مجنون که او آرام و بی خیال و فارغ از مجنون به زندگی راحتش ادامه می دهد جانش را آتش می زد...

مجنون نمی دانست که لیلی همیشه به زندگی آزاد او چه حسرتها خورده است. نمی دانست در ورای این آسودگی و شادی ظاهری چه رنج و درد عمیقی نهفته است. لیلی می خواست فریادی بزند که تا آنسوی کوه نجد را بلرزه در آورد:
"ای قیس! ای مجنون! اگر تو پای بند جنونی من از تو دیوانه ترم در این عشق، در این طلب. خوشا بحال تو که فرصت ابراز این جنون را از تو دریغ نکرده اند. من چه کنم که در این قفس به ظاهر آباد مجال صحبت هم ندارم"
اما پنجه های بغض بی رحمانه گلویش را می فشرد.
یکی از ندیمگان که از طرف مادر لیلی مامور شده بود مخفیانه او را تحت نظر داشته باشد تمام ماجرا را از پشت بوته ای تماشا می کرد. زمزمه های عاشقانه لیلی با محبوب، شنیدن غزلی عاشقانه و زار زدنی سخت و غریب. در کوتاهترین زمان، خبر به مادر لیلی رسید و او بدون هیچ تردیدی دانست که آتش عشق لیلی که او خیال می کرد مدتی است فرو نشسته همچنان زبانه می کشد. مادر لیلی هم بر سر یک دو راهی، کاسه چه کنم چه کنم


سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:زندگی نامه ی رونالدینهوهرچی بخوای, :: 10:10 ::  نويسنده : mojtaba

   رونالدینیو

 

رونالدینیو

شناسنامه

نام کامل

رونالدو ده آسیس موریرا

زادروز

۲۱ مارس 1980 ‏(۲۹ سال)(1980-{{#اگرexpr:3<0|{{#اگرexpr:((3)round 0)!=(3)|15|3}}|3}}-21)

زادگاه

پورتو آلگره، برزیل

قد

الگو:Height

اطلاعات باشگاهی

باشگاه کنونی

آ.ث. میلان

شمارهٔ پیراهن

۱۰

پُست

باله (ورزش), هافبک تهاجمی

باشگاه‌های جوانان

۱۹۹۷۱۹۹۸

گرمیو

باشگاه‌های حرفه‌ای

۱۹۹۸۲۰۰۱


۲۰۰۱۲۰۰۳ ۲۰۰۳۲۰۰۸ ۲۰۰۸

گرمیو
پاری سن ژرمن
بارسلونا
آ.ث. میلان

الگو:0۳۵ الگو:0(۱۴)
الگو:0۵۵ الگو:0(۱۷)
الگو:0(۹۴)
الگو:0 ۰ الگو:0(۰) ۲۰۷

تیم ملی

۱۹۹۹

برزیل

الگو:082 (32)


رونالدو ده آسیس موریرا (زادهٔ ۲۱ مارس ۱۹۸۰ در پورتو آلگره، برزیل) فوتبالیست مشهور برزیلی است که بیشتر با نام رونالدینیو گائوچو یا تنها «رونالدینیو» شناخته می‌شود. رونالدینیو در زبان پرتغالی به معنی «رونالدوی کوچک» است و جهت تمیز دادن او از رونالدو استفاده می‌شود.

رونالدینیو در حال حاضر در آ ث میلان ایتالیا بازی می‌کند و با تیم بارسلونای اسپانیا به قهرمانی لیگ اسپانیا (۲ بار) و جام قهرمانان اروپا رسیده‌است. او تا بحال دو بار از سوی فیفا به عنوان بهترین بازی‌کن سال برگزیده شده‌است.

او در ضمن از موفق‌ترین بازیکنان تیم ملی برزیل است و با این تیم به قهرمانی جام جهانی ۲۰۰۲ رسیده‌است.

سابقهٔ فوتبال

تیم ملی برزیل

 

رونالدینیو در تیم زیر ۱۷ سال برزیل شرکت داشت و در جام جهانی زیر ۱۷ سال مصر ۱۹۹۷ برای برزیل به میدان آمد و درخشید. رونالدینیو اولین بار در ۱۹ سالگی و در ۱۹۹۹ به تیم ملی بزرگسالان برزیل دعوت شد و در ۲۶ ژوئن آن سال برای اولین بار مقابل لاتویا به میدان آمد. اولین تورنمنتی که او در آن شرکت داشت جام ملت‌های آمریکای جنوبی ۱۹۹۹ بود که او در اولین بازی خود در آن (در مقابل ونزوئلȧ) گلی را به ثمر رساند و در پیروزی برزیل نقش داشت.

رونالدینیو در فتح جام جهانی ۲۰۰۲ توسط برزیل نیز نقش داشت و مشخصا در مرحلهٔ یک چهارم نهایی از روی ضربهٔ آزاد و از فاصلهٔ ۲۵ متری دروازهٔ انگلستان را گشود. او در همان بازی به علت خطا روی دنی میلز اخراج شد و نیمه نهایی را از دست داد اما مجدداً در فینال به میدان آمد و در پیروزی دو بر صفر مقابل آلمان و فتح جام شرکت داشت.

رونالدینیو

در ۹ ژوئن ۲۰۰۵ او به عنوان کاپیتان تیم ملی برزیل در مسابقات جام کنفدراسیون‌ها شرکت کرد و به همراه برزیل فاتح آن مسابفات شد. فینال آن بازی‌ها بین آرژانتین و برزیل بود که به پیروزی ۴-۱ برزیلی‌ها انجامید و رونالدینیو بهترین بازیکن این دیدار شناخته شد.

رونالدینیو در تیم برزیل برای جام جهانی ۲۰۰۶ حضور داشت ولی به سبب نمایشی ضعیف مورد انتقاد شدید قرار گرفت.

باشگاهی

گرمیو

رونالدینیو فوتبال حرفه‌ای را از تیم جوانان گرمیو (در شهر پورتو آلگره)‌ شروع کرد. اولین مربی او لوئیس فیلیپ اسکولاری بود که بعدها در فتح جام جهانی ۲۰۰۲ نیز مربی او شد. او برای اولین بار در جام باشگاه‌های آمریکای جنوبی در تیم بزرگسالان به دنیا آمد و سبک بازی، شم گلزنی، و قدرت کنترل توپ توسط او به شهرتش انجامید و نهایتا در ۱۹۹۹ در سن ۱۹ سالگی به تیم ملی برزیل دعوت شد.

او در سال ۲۰۰۱ درصدد جدایی از گرمیو بود و از بسیاری از باشگاه‌ها بخصوص باشگاه‌های انگلیسی پیشنهاد داشت. علیرغم تمام این پیشنهادات (و برای مثال پیشنهاد باشگاه لیدز با رقمی نجومی)‌ او به لیگ فرانسه رفت و با پاری سن ژرمن قراردادی پنج ساله بست.

پاری سن ژرمن

در ۲۰۰۱ رونالدینیو از گرمیو جدا شد و به پاری سن ژرمن پیوست. او در پاری سن ژرمن با مربی، لوئیس فرناندز، مشکلاتی داشت و مربی مدعی بود که او بیش از حد درگیر ذرق و برق پاریس و مسائل حاشیه‌ای است.

پس از جام جهانی و درخشش ویژهٔ او رونالدینیو مورد پیشنهادات بسیار قرار گرفت و بالاخره در ۲۰۰۳ قصد جدایی خود را اعلام کرد. نتیجتا باشگاه‌های بزرگ جهان همگی شروع به ارائهٔ پیشنهادهای خود کردند. منچستر یونایتد و بارسلونا مهم‌ترین پیشنهاددهنده‌ها بودند.

بارسلونا

در ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۳ رونالدینیو با مبلغ ۱۸ میلیون پاوند به بارسلونا پیوست. خوان لاپورتا

سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:زندگی نامه زیدان از آغازتاپایان, :: 10:5 ::  نويسنده : mojtaba

 زندگینامه زین الدین زیدان


یوفا: زین الدین یزید زیدان (متولد 23 ژوئن 1972 در مارسی) ملقب به زیزو فوتبالیست سابق و حرفه ای فرانسه است که اصلیتی الجزایری دارد . این ستاره با تیم ملی فرانسه در سال 1998 قهرمان جهان و یورو 2000 شد و همچنین در سال 2006 به توپ طلای جام جهانی رسید و در فینال پس از درگیری با مارکو ماتراتزی از زمین اخراج شد .

به گزارش یوفا: او در 4 باشگاه اروپا بازی کرده است که در این میان نامهای یوونتوس و رئال مادرید دیده می شود که با آنها لالیگا و سری آ را برده است . او در فینال چمپیونزلیگ 2002 گل پیروزی بخش رئال مادرید را به ثمر رساند و جزء دو بازیکنی است که سه بار عنوان برترین یازیکن سال جهان را کسب کرده است (دیگری رونالدو است) و سه بار دیگر هم جزء سه بازیکن برتر سال بوده است و در سال 1998 برترین بازیکن سال اروپا شده است . در سال 2004 مردم او را به عنوان برترین بازیکن نیم قرن اخیر اروپا برگزیدند و همچنین توسط په له به عنوان یکی از 125 بازیکن برتر تاریخ جهان انتخاب شده است .

سالهای اولیه ، کن و بوردو
زیدان زمانی که خیلی کودک بود (10 سالگی) فوتبال را با تیم سن هنری - یک باشگاه محلی در کاستیانه در حوزه های مارسی- شروع کرد . در 14 سالگی ، او سپ تمز را رها کرد وبرای اولین سال در یک تیم حرفه ای حضور یافت . استعدادیاب آث کن "ژین وارائود" او را کشف کرد و او به این باشگاه رفت تا تنها شش هفته در این باشگاه بماند اما به دلیل هنرش در این تیم پذیرفته شد حضور او در این تیم و بازی در سطح حرفه ای چهار سال ادامه یافت .

زیدان در هفده سالگی در لاشامپیونه حضور یافت و اولین گلش را در 8 فوریه 1991 به ثمر رساند که او به عنوان هدیه برای این گل یک جایزه از رئیس تیم دریافت کرد . اولین فصل او با کن با راهیابی این تیم به جام یوفا توام شد .

زیدان در فصل 93-1992 به بوردو ترانسفر شد و با این تیم در سال 1995 قهزمان جام اینترتوتو و در فصل 96-1995 نایب قهرمان جام یوفا در چهار سال حضور در این باشگاه شد . او در این تیم با "لیزارازو" و "کریستوف دوگاری" همراه شد که این سه نفر با هم در جام جهانی 1998 و در بوردو به یک نماد تبدیل شدند . در 1995 "کنی دالگلیس" مربی بلکبرن به خرید هر دوی دوگاری و زیدان ابراز علاقه کرد که در این زمان "جک واکر" مدیر تیم به او پاسخ داد : چرا می خواهی زیدان را بخری در حالی که ما "تیم شر وود" را داریم ؟

یوونتوس (1996-2001)
در 1996 ، زیدان با 3 میلیون پوند راهی تیم قهرمان چمپیونزلیگ ، یوونتوس شد . زیدان در تیم "مارچلو لیپی" با بازیسازی فوق العاده اش در فصل 97-1996 قهرمان اسکودتو کرد و مسابقه ی جام بین قاره ای برابر ریور پلات را 1-0 برد . او همچنین به فینال چمپیونرلیگ 1997 راه یافت که در این سال یووه 3-1 مغلوب بوروسیا دورتموند شد . او با 7 گل در 32 بازی یوونتوس را بازی کرد تا در فصل بعد از قهرمانی اش در ایتالیا دفاع کند و همچنین برای دومین سال پیاپی راهی فینال چمپیونزلیگ شود که در این سال 1-0 مغلوب رئال مادرید (به مربیگری "یوپ هنکس" شود . در 01-2000 یوونتوس با دو امتیاز کمتر از رم در ایتالیا دوم شد . در مجموع او 24 گل در 5 فصل حضورش در یوونتوس به ثمر رساند و یا این تیم یک جام بین قاره ای ، جام اینترتوتو 1999 و دو اسکودتو را برد .

رئال مادرید (2001-2006)
در 2001 ، زیدان با 76 میلیون یورو به عنوان گرانقیمت ترین بازیکن تاریخ فوتبال قرارداد چهار ساله ای با رئال مادرید منعقد کرد .

او در این تیم به موفقیتهای پی در پی تیمی و فردی رسید که اوج آنها شلیک فوق العاده ی او در فینال چمپیونزلیگ سال 2002 در پیروزی 2-1 برابر لورکوزن در گلاسکو بود . در فصل بعد ، رئال مادرید سوپرکاپ اروپا و سوپر کاپ اسپانیا را برد و زیدان به عنوان برترین بازیکن سال در سال 2003 برای سومین بار برگزیده شد تا در این عرصه با رونالدو برابر شود .

او اولین و آخرین هت تریک خود را در رئال مادرید در پیروزی 4-2 برابر سویا انجام داد . آخرین سال بازیگری زیزو چندان مثمر ثمر نبود . او با رئال خیلی زود از جام پادشاهی (به مربیگری "رومن لوپز کارو" ) و چمپیونزلیگ (به مربیگری "واندرلی لوکزامبورگو" ) کنار رفت و فصل را با 12 امتیاز اختلاف نسبت به بارسلونا در رتبه دوم به پایان رساند .

در 7 می 2006 او رسما اعلام کرد که یک ماه بعد بازنشسته می شود . آخرین بازی او با رئال مادرید با گلزنی در تساوی 3-3 برابر ویارئال همراه بود . هم تیمی های زیدان در این بازی با پوشیدن پیراهنهایی که در کنار لوگوی رئال مادرید "زیدان 2006-2001" نوشته بود از او یاد کردند .

هواداران در طول بازی زیدان را تشویق کردند . او در این بازی پیراهنش را با "خوان رومن ریکلمه" (ستاره ی محبوب فعلی من!) تعویض کرد . هواداران با گفتن کلمه ی "مرسی" به تشویق وی پرداختند .

عرصه ی ملی
این گونه شایعه شده است که زیدان در حالی که می توانست بین فرانسه و الجزایر یک تیم را انتخاب کند بازی در الجزایر را انتخاب کرد اما گویا عبدالحمید کرمالی مربی وقت الجزایر از استفاده از او امتناع کرد زیرا اعتقاد داشت که این بازیکن جوان سرعت کافی ندارد . زیدان در سال 2005 این شایعه را رد کرد و گفت که زمانی بحث بازی در الجزایر مطرح شد که او برای فرانسه بازی کرده بود و چاره ای نبوده است .

او اولین بازی ملی اش را برای تیم ملی فرانسه با حضور از دقیقه 63 بازی دوستانه برابر جمهوری چک در 17 آگوست 1994 انجام داد که این بازی 2-2 تمام شد و زیدان هر دو گل بازی را به ثمر رساند تا فرانسه از شکست 2-0 فرار کند .

یورو 1996
در این زمان ، "امه ژاکه" مربی وقت فرانسه ترجیح داد که از او در کنار "اریک کانتونا" ستاره ی وقت منچستر یونایتد استفاده کند اما پس از مصدومیت بلند مدت کانتوتا در ژانویه 1995 پس از برخورد با یک هوادار ، ژاکه تصمیم گرفت که زیدان را تنها بازیساز تیمش کند . علیرغم تمامی انتقادات کارشناسان و هواداران در مورد این اقدام او ، فرانسه راهی نیمه نهایی یورو 1996 شد که در این مرحله در حالی که در وقت قانونی بازی 0-0 شد در ضربات پنالتی جمهوری چک برنده شد .

جام جهانی 1998
در دومین بازی فرانسه در دور اول زیدان در پیروزی 4-0 برابر فرانسه زیدان با کارت قرمز مواجه شد و دو بازی محروم شد . او در این بازی به "فواد امین" بازیکن عربستان لگد زد . او بعدها اظهار داشت که امین به او اهانت کرده است . بعد از پیروزی در ضربات پنالتی برابر ایتالیا ، او دو گل با ضربه ی سر برابر برزیل دئر فینال به ثمر رساند تا این تیم با نتیجه ی 3-0 برنده ی جام جهانی 1998 شود .

یورو 2000
زیدان با بازیهای موثرش به تیم کمک کرد تا به فینال یورو 2000 راه یابد . او در مقابل اسپانیا در یک چهارم نهایی یک کاشته به ثمر رساند و در نیمه نهایی هم با یک ضربه ی پنالتی برابر پرتغال گل طلایی را به ثمر رساند . فرانسه در فینال با برد برابر ایتالیا قهرمان اروپا شد تا پس از آلمان غربی 1974 دومین تیمی باشد که چنین کاری می کند . فرانسه از سوی یوفا به مقام تیم اول جهان رسید .

مصدومیت ، بازنشستگی و بازگشت (2002-2006)
مصدومیت ران پا مانع از بازی زیزو در دو بازی اول جام جهانی 2002 شد او برای بازی سوم به طور ناقص آماده شد و نتوانست کار خاصی برابر دانمارک انجام دهد و این تیم بدون زدن حتی یک گل از این جام کنار رفت .
آنها راهی یورو 2004 شدند تا از موفقیتهای پیشینشان دفاع کنند . زیدان و تیمش بسیار استوار بودند و زیدان یک پنالتی و یک کاشته به ثمر رساند تا این تیم در مرحله گروهی 2-1 انگلیس را ببرد . در 12 ژوئن 2004 بعد از شکست حیرت انگیز فرانسه برابر یونان این تیم حذف شد و زیدان تصمیم گرفت که از فوتبال ملی کناره گیری کند هر چند که تلاشهای "ریموند دومنک" و به مشکل خوردن فرانسه برای راهیابی به جام جهانی 2006 موجب شد که زیدان در 3 آگوست 2002 زیدان اعلام کرد که بازنشستگی را کنار گذاشته و بلافاصله کاپیتان تیم شد. او با برد 3-0 برابر جزایر فارو در 3 سپتامبر 2005 حضور پر قدرتی داشت و فرانسه صدرنشین گروه خود شد . در 25 آوریل 2006 بعد از یک فصل مصدومیت در رئال مادرید زیدان اعلام کرد که پس از جام جهانی 2006 رسما از فوتبال حرفه ای کناره گیری می کند .
در 27 می 2006 زیدان صدمین بازی ملی خود را برابر مکزیک در سنت دنیز انجام داد . این آخرین بازی او در این استادیوم بود و او چهارمین بازیکن در طول تاریخ فرانسه بود که به باشگاه صدتایی ها می پیوست . بعد از "مارسل دسایی" ، "دیدیده دشامپ" و "لیلیان تورام" .
جام جهانی 2006
فرانسه این تورنمنت را به یک نمایش ناموفق شبیه به جام جهانی کره-ژاپن شروع کرد . آنها در ابتدا با سوئیس 0-0 کردند و در آخرین دقایق بازی برابر کره گل خوردند . زیدان در این بازی به خاطر هل دادن یک مدافع کره کارت زرد گرفت که دومین کارتش در این تورنمنت بود و او را از بازی فینال گروه محروم کرد . فرانسه در بازی پایانی 2-0 توگو را شکست داد تا زیدان باز هم برای فرانسه بازی کند . در بازی با اسپانیا ضربه ی کاشته ی او با ضربه ی سر پاتریک ویرا همراه شد و در دقیقه 91 هم پنالتی او به هم تیمی اش در رئال ایکر کاسیاس موجب صعود فرانسه شد . این پیروزی فرانسه را راهی یک چهارم نهایی کرد تا فینال جام جهانی 1998 برابر برزیل در این مرحله تکرار شود . ضربه ی کاشته ی زیدان در این بازی و ارسال توپ برای تیری هانری موجب شد تا یک بار دیگر برزیل مغلوب فرانسه شود و راهی نیمه نهایی شود که زیدان در این بازی برترین بازیکن میدان شد . در نیمه نهایی برابر پرتغال در چهار روز بعد زیدان با یک پنالتی تک گل بازی را به ثمر رساند تا یک تنه تیم را به فینال برده باشد . در 9 جولای فرانسه و ایتالیا در فینال جام جهانی 2006 بازی فینال یورو 2000 را تکرار کردند . بعد از گلزنی زیدان در دقیقه هفت از روی نقطه ی پنالتی با یک ضربه ی چیپ زیدان چهارمین بازیکن جهان شد که در دو فینال گلزنی کرده است پیشتر فقط "پل برایتنر "، "په له" و "واوا" چنین کرده بودند . هر چند که زیدان در این بازی در دقیقه 110 از زمین اخراج شد و شانسی برای حضور در ضربات پنالتی نیافت . ایتالیا در ضربات پنالتی 5-3 برنده شد . علیرغم این کارت قرمز زیزو موفق به دریافت توپ طلای این جام شد .

انضباط
زیدان به خاطر خلق تنگ خود در زمین مشهور است به طوری که چهارده بار در طول دوران بازیگری اش از زمین اخراج شد . علاوه بر این اخراحها در حام جهانی های 2006 و 1998 او زمانی که در یوونتوس بود با ضربه ی آرنج به "یوخن کینتز" در بازی با هامبورگ در چمپیونزلیگ حمله ور شد . او یکی از چهار بازیکنی است که در فینال جام جهانی اخراج شده است . او همچنین به همراه "ریگوبرت سونگ" تنها دو بازیکنی هستند که در دو جام جهانی متفاوت اخراج شده اند . او تنها بازیکنی است که در وقت اضافه ی فینال جام جهانی اخراج شده است .

مواجهه با مارکو ماتراتزی
زیدان پس از برخورد با ماتراتزی در فینال جام جهانی از زمین اخراج شد که بعد از مسابقه رسانه ها در پی این بودند که چه حرفی از ماتراتزی زیدان را تا این حد خشمگین کرده است و زیزو را مجبور کرده است تا با ضربه ی سر به سینه ی ماتراتزی شاخ بزند . این صحنه توسط داور چهارم "لوئیز مدینا کانتالخو" گرفته شده بود و خود "هوراسیو الیزوندو"ی آرژآنتینی داور این بازی آن را ندیده بود .

صحنه های تلویزیونی اثبات کرد که ماتراتزی به زیدان توهین لفظی کرده است . رسانه های انگلیسی در مطالب خود به آنچه ماتراتزی گفته بود پرداختند . روزنامه ی "تایمز" نوشت که ماتراتزی زیدان را " فرزند تروریست فاحشه " خطاب کرده است . زیدان در اولین اظهار نظرها در این باره گفت که اگر یک بار دیگر در چنین شرایطی قرار بگیرد کار خود را تکرار می کند و توهین به خواهر و مادر او چنین واکنشی را در پی داشته است . ماتراتزی هم پذیرفت که توهین کرده است اما اعتقاد داشت که رفتار زیدان در مقابل آن کار کوچک گستاخانه بوده است !

ماتراتزی همچنین اظهار داشت که هیچ توهینی به مادر زیدان ( که در آن زمان مریض بود) نکرده است . وی گفت : "من درباره ی مادرش صحبت نکردم . من وقتی 15 ساله بودم مادرم را از دست دادم و هنوز نمی توانم درباره ی ی او به خوبی سخن بگویم " . اما زیدان جواب داد که ماتراتزی مکررا به مادر و خواهرش توهین کرده است و قطعا این صداها از دهان ماتراتزی خارج شده است . سپس در یک برنامه ی تلویزیونی از بچه ها ، فرهیختگان و بییندگان عذرخواهی کرد اما از کارش پشیمان نبود چون اعتقاد داشت که کار درستی برابر ماتراتزی انجام داده است . دو ماه بود در یک برنامه ی تلویزیونی رسما عذرخواهی از زیدان را رد کرد اما خواهان مصالحه با زیزو شد . اما گفت که زمانی که پیراهن زیدان را می کشیده است زیدان به او نیشخند تمسخرآمیز زده است و ماتراتزی نیز پاسخش را داده است که خواهرش را ترجیح می دهد ! بعدها ماتراتزی در یک برنامه ی تلویزویونی این جمله را دقیقا بیان کرد که چنین بود : "فاحشه ای را که خواهرت است ترجیح می دهم ."

عکس العمل ها
بعد از فینال "ژاک شیراک" رئیس جمهور وقت فرانسه به زیدان به عنوان قهرمان ملی درود فرستاد و او را " مرد دل و جانها" نامید . شیراک بعدها گفت که درست است که این حمله غیر قابل قبول بوده است اما فکر می کند که زیدان تحریک شده است . "عبدالعزیز بوتفلیکا" رئیس جمهور الجزایر حمایتش را در یک بیانیه ی رسمی از زیدان اعلام کرد . هر چند که "فیگارو" روزنامه ی فرانسوی این ضربه ی شاخ را "نفرت انگیز" و "غیرقابل قبول" نامید . روزنامه نگارهای مجله ی اکیپ به مقایسه ی زیدان با محمد علی پرداختند . آنها از زیدان خواستند تا به میلیونها بچه در سراسر جهان پاسخگو باشد . مجله ی تایمز او را نماد "مبارزه با فرهنگ سازی" در اروپا نامید . اما اسپانسرهای زیزو اعلام کردند که او را حمایت می کنند . این حادثه تا مدت ها در اینترنت به سوژه ای برای طرفداران فرهنگ در سراسر جهان تبدیل شده بود . این صحنه ی ویدیویی به پرطرفدارترین صحنه در یوتیوب تبدیل شده بود و ترانه ای هم به نام کوپ بوله ( به معنای ضربه ی شاخ) به صدر آهنگهای پر طرفدار فرانسه رسید .این صحنه به نماد یک شرکت چینی به نام "مارژ گیمر" تبدیل شد .

پیگیری فیفا
فیفا پرونده ی این حادثه را در کمیته انضباطی خود گشود و از تصمیم ایزوندو برای اخراج زیدان حمایت کرد . فیفا دو بازی محرومیت برای ماتراتزی و پرداخت 5000 فرانک در نظر گرفتن و زیدان نیز سه بازی محروم شد که زیدان بازنشسته شد و از محرومیت در امان ماند .

فعالیت های نیکوکارانه
در 24 فوریه 2007 زیدان در شمال تایلند حضور یافت تا در یک بازی انساندوستانه برای تیم "کیودارون" برای مبارزه با ایدز حضور یابد . زیدان در این بازی یک گل زد و یک پاس گل به هم تیمی مالزیایی اشش داد تا این بازی 2-2 شود . این بازی 10 هزار تماشاگر داشت و 7750 دلار نیز کمک انسانی جمع آوری شد .

در 19 نوامبر 2007 زیدان در پنجمین بازی سالانه ی مبارزه با فقط در مالاگا حضور یافت که این بازی هم 2-2 تمام شد . زیدان در این بازی گل نزد اما درد دقیقه 70 موقعیت گل را برای هم تیمی اش آماده کرد . او و هم تیمی سابقش رونالدو هر ساله در یک بازی انساندوستانه ستاره های جهان را جمع آوری می کنند . او از سال 2001 به عنوان سفیر فقر برگزیده شده است. او پیش از بازی باران رونالدو - یاران زیدان گفت : "هر کسی می تواند هر کاری انجام دهد تا جهان بهتری داشته باشیم."

جایزه ها ، افتخارات و منصب ها
در 2004 ، محله ی "فوربز" زیدان را به عنوان چهل و دومین ورزشکار پردرآمد جهان با در آمد 15.8میلیون دلار در سال نامید . زیدان مدیریت یک باشگاه فرانسوی به نام "لابف فور نوویه واگ" را که باشگاهی در مارسی به مربیگری برادرش "فرید" است به عهده دارد . از سال 2000 زیدان در یک نظر سنجی روزنامه ای به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای فرانسه حضور داشت . او در سالهای 2000 ، 2003 ، 2004 و 2006 رتبه ی اول در 2005 رتبه ی دوم و ذر 2001 و 2002 رتبه ی چهارم محبوبترین شخصیت فرانسه را بدست آورد .

در نوامبر 2006 ، زیدان به بنگلادش سفر کرد تا مهمان "محمد یونس" برنده ی جایزه ی نوبل شود . "ناز هاکه اتک" مدیر انگلسی بنگلادش رپر بنگلادشی نیز رفیق دیرینه ی اوست . زیدان به رسانه ها گفت که هاکه به همان خوبی ترانه هایش است . او همچنین زادگاهش را در الجزایر ملاقات کرد و ملاقاتی نیز با عبدل بوتفلیکا داشت .

اسپانسر
زیدان تا کنون با کمپانی های زیادی همچون : آدیداس ، لژو ، فرانس تله کام ، اورنج ، آئودی و کریستین دیور به توافق رسیده است . این اسپانسرها به او 8.6 میلیون یورو کمک کرده اند که از دستمزد سالانه ی او در رئال مادرید (6.4 میلیون یورو در سال در فصل آخر) بیشتر است و او را به ششمین بازیکن پردرآمد تاریخ تبدیل کرده است .

خانواده
زیدان زنش ورونیک فرناندز مانکن اسپانیایی را زمانی که در کن بود در 92-1991 ملاقات کرد . پسرانشان ، انزو فرناندز و لوکا زین الدین زیدان عضوی از تیمهای پایه رئال مادرید هستند .

افتخارات
باشگاهی
بوردو
جام یوفا : نایب قهرمان (1996) / اینترتوتو (1995)
یوونتوس
سری آ (1997 و 1998) / سوپرکاپ اروپا (1996) / جام بین قاره ای (1996) / سوپرکاپ ایتالیا (1997) / چمپیونزلیگ (نایب قهرمانی در 1997 و 1998)
رئال مادرید
لالیگا (2003) / چمپیونزلیگ (2002) / جام بین قاره ای (2002) / سوپرکاپ اروپا (2002) / سوپرکاپ اسپانیا (2001 و 2003)
ملی
قهرمانی جام جهانی (1998) / نایب قهرمانی جام جهانی (2006) / قهرمانی اروپا (2000)
فردی
بهترین هافبک اروپا : سال 1998
بهترین بازیکن سال ورلدساکر : 1998
بهترین بازیکن سال جهان : 1998 ، 2000 و 2003
دومین بازیکن سال جهان : 2006
سومین بازیکن سال جهان : 2002 و 1997
بهترین بازیکن سال اروپا : 1998
موثرترین بازیکن سال چمپیونزلیگ : 2002
بهترین بازیکن نیم قرن اخیر اروپا : 2004
برنده ی توپ طلای جام جهانی : 2006
حضور در تیم منتخب جهان : 2005 و 2006
جایزه ی اونز :1998 ، 2000 و 2001
بهترین بازیکن چمپیونزلیگ : 2000
حضور در تیم سال جهان : 1998 و 2006
حضور در بهترین 11 بازیکن اروپا : 2001 ، 2002 و 2003
عنوان شوالیه ی لژیون فرانسه : 1998
حمل کننده ی مشعل المپیک تابستانی : 2004

 



سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:ژاوی زندگی نامه ی کامل, :: 9:32 ::  نويسنده : mojtaba

 

مشخصات فردی

نام: ژاویر هرناندس کروواس
پست: هافبک
محل تولد: ترسا (بارسلونا)
تاریخ تولد: 1980-01-25
قد: 170 سانتیمتر
وزن: 68 کیلوگرم

 


ژاوی تمام عمر فوتبالی خود را در نوکمپ گذرانده است. او زمانی که تنها 11 سال داشت به بارسا پیوست. پیشرفت او بسیار سریع بود تا اینکه در فصل 97-98 از تیم جوانان وارد تیم دوم بارسا شد.


در تیم دوم بارسا او به مغز متفکر تیم جوردی گونزالو تبدیل شد و به همراه تیم جواز صعود به دسته دوم را کسب کرد.

رویای ژاوی یعنی شروع رسمی کار با تیم اصلی زمانی تحقق یافت که او در تابستان 1998 در سوپر جام اسپانیا برابر مایورکا بازی کرد. او در ترکیب ثابت بود و گلزنی کرد، شروعی که برای او بهتر از این نمیشد. ژاوی همچنین در قهرمانی لیگ در فصل 1998-99 با مربیگری فن گال نقش مهمی را ایفا کرد که بارزترین مورد گل بسیار مهم او در نوئوو زوریا بود که شانس های تیم را برای قهرمانی افزایش داد.


فصل 1999-2000 فصل خوبی برای ژاوی بود که به علت مصدومیت گواردیولا او برای قسمت اعظم فصل انتخاب اول بود. بعد از اینکه کاپیتان افسانه ای تیم را به مقصد فوتبال ایتالیا ترک کرد ژاوی به بازیساز تیم بدل شد و به این کار ادامه داده است تا تمام استعداد و نبوغ خود را در این پست به اثبات برساند.

در زمان مربیگری فن گال، رکساچ، آنتیچ و رایکارد ژاوی همواره یک مهره کلیدی بوده است. این حقیقت زمانی اثبات میشود که بدانیم او در طول این مدت و در حالیکه هنوز فقط 25 سال سن دارد، 300 بازی رسمی انجام داده است.

در زمان مربیگری رایکارد، ژاوی نشان داده است که نه تنها میتواند در قلب خط هافبک بازی کند، بلکه این توانایی را دارد که در هر پستی در وسط زمین به بازی گرفته شود. این توانایی را از آنجا میتوان فهمید که او در قهرمانی لیگ در فصل 2004-05 بازیکنی بود که با انجام 36 بازی بیشترین بازی ها را انجام داد.

ژاوی هرگز 2 دسامبر 2005 را فراموش نخواهد کرد. در حین تمرین در لامسیا، لگامنت پای چپ او پاره شد. دوره درمانی او سریعتر از انتظار طی شد و پس از 5 ماه توانست بازی کند. در 29 آوریل 2006 و در بازی مقابل کادیز، ژاوی مجددا "احساس یک فوتبالیست" را داشت. او به موقع برگشت تا قهرمانی های لیگ و لیگ قهرمانان را در کنار هم تیمی هایش جشن بگیرد.

در دو فصل پایانی حضور فرانک رایکارد بر روی نیمکت بارسا، ژاوی یکی از بازیکنانی بود که بیش از بقیه مورد استفاده این هلندی قرار گرفته بود. علاوه بر این در فصل 2007/08 او رکورد شخصی خود را به 7 گل ارتقا بخشید. رکورد قبلی او، 4 گل در فصلهای 2001/02 و 2003/04 بود.

بعلاوه، ژاوی هرناندر همچنین بازیکن فیکس تیم ملی اسپانیا بوده است. او در جامهای جهانی 2002 و 2006 و جام ملتهای اروپای 2004 و 2008 حضور داشته است و در یورو 2008، پس از قهرمانی اسپانیا، به عنوان بهترین بازیکن تورنمنت انتخاب شد.
 
خصوصیات و ویژگی ها

ژاوی در تمام بازی ها بازیساز تیم است و هیچگاه ابدا عصبی نمی شود به طوریکه که با خونسردی فوق العاده ای تیم را هدایت میکند. از زمانی که او بازیساز بارسا شده است، بینایی و دیدی باورنکردنی در درون زمین نشان داده است. او نمونه دیگری از کار خوبی است که در تیم جوانان بارسلونا انجام میشود، خصوصا در پستی که به شماره 4 برمیگردد و همانگونه که او به بلوغ رسیده توانایی بیشتری از خود بروز داده است و میتواند هر گاه که مربی از او بخواهد خود را با پست های مختلف میانه زمین وفق دهد.


پاس های روبه جلوی او و توانایی اش در برداشتن فشار از روی تیم و حفظ توپش که تقریبا از تمام بازیکنان دیگر بهتر است،از یک یک نقطه قوت درون زمین ساخته است. او همچنین در کارهای دفاعی و در گرفتن توپ از حریف کاملا توانا است.


به علاوه، او خودش را در استفاده از توپ های مرده هم به خوبی نشان داده است، همانگونه که با شوت های قدرتمندش گلهای حساسی را از روی این موقعیت ها به ثمر رسانده است.


ژاوی روز دوم دسامبر سال 2005 را همیشه به یاد خواهد داشت. در طول تمرین در لاماسیا هافبک متولد ترسا از ناحیه زانوی چپ دچار مصدومیت شدید و پارگی لیگامنت شد. بعد از حدود پنج ماه او به میادین بازگشت. در بیست و نهم آوریل 2006 بازگشت و در مقابل کادیز بازی کرد و گفت" دوباره احساس یک فوتبالیست را دارم".او توانست به همراه بقیه هم تیمی هایش قهرمانی در لیگ و لیگ قهرمانان را جشن بگیرد.


بازیساز بارسا یکی از اعضای ثابت تیم ملی اسپانیا به رهبری لوئیز آراگونز در جام جهانی 2006 آلمان بود. جایی که تیم اسپانیا تا مرحله دوم پیش رفت و در آنجا به وسیله فرانسه حذف شد.


افتخارات

بارسلونا

2006-07 سوپرجام اسپانیا
2005-06 لیگ قهرمانان
2005-06 لالیگا
2005-06 سوپرجام اسپانیا
2004-05 لالیگا
1998-99 لالیگا

تیم ملی اسپانیا

1999 قهرمانی زیر 20 سال جهان
2000 مدال نقره بازی های المپیک سیدنی
2008 قهرمانی جام ملتهای اروپا
قهرمان در  4جام داخلی و اروپایی
در فصل 2008-09
قهرمانی در لا لیگا
قهرمانی در کوپا دل ری
قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا

وقهرمان جام باشگاهای جهان

 



سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:رونی تمامی مطالب درباره ی این بازیکن, :: 9:23 ::  نويسنده : mojtaba


Rooney CL.jpg
شناسنامه
نام کامل وین مارک رونی[۱]
زادروز ۲۴ اکتبر ۱۹۸۵(۱۹۸۵-10-۲۴) ‏(۲۶ سال)
زادگاه لیورپول، انگلستان
قد ۱٫۷۶ متر[۲]
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی منچستر یونایتد
شمارهٔ پیراهن ۱۰
پُست مهاجم
باشگاه‌های جوانان
۱۹۹۶–۲۰۰۲ اورتون
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌ها باشگاه‌ها بازی(گل)
۲۰۰۲–۲۰۰۴
۲۰۰۴–
اورتون
منچستر یونایتد
(۱۵) ۶۷
(۱۱۱) ۲۲۲
تیم ملی
۲۰۰۰–۲۰۰۱
۲۰۰۱–۲۰۰۲
۲۰۰۲
۲۰۰۳–
زیر ۱۵ سال انگلیس
زیر ۱۷ سال انگلیس
زیر ۱۹ سال انگلیس
انگلیس
(۲) ۴
(۷) ۱۲
(۰) ۱
(۲۶) ۷۰[۳]

وین رونی (به انگلیسی: Wayne Rooney) (زاده ۲۴ اکتبر ۱۹۸۵) بازیکن فوتبال اهل انگلستان است که در پست مهاجم، در تیم باشگاهی منچستر یونایتد و تیم ملی فوتبال انگلیس بازی می‌کند.

رونی نخستین بازی ملی‌اش را در سال ۲۰۰۳ انجام داد. وی در یورو ۲۰۰۴ برای تیم ملی انگلیس به میدان رفت و ۴ گل نیز به ثمر رساند. او همچنین در جام جهانی ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ نیز حضور داشت. رونی تاکنون دو بار در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، به عنوان بازیکن سال انگلستان انتخاب شده‌است. او ۷۰ بازی ملی و ۲۶ گل ملی در کارنامه دارد.[۳]

رونی در ۹ سالگی به اورتون پیوست و اولین بازی حرفه‌ای خود را در سال ۲۰۰۲ انجام داد. او دو فصل را در اورتون گذراند و در سال ۲۰۰۴ با مبلغ ۲۵٫۶ میلیون پوند به منچستر یونایتد پیوست. تاکنون رونی به همراه منچستر یونایتد، ۴ بار در لیگ برتر، ۱ بار در لیگ قهرمانان اروپا و ۲ بار در جام اتحادیه عنوان قهرمانی را به‌دست آورده‌است. او همچنین به همراه این تیم، دوبار در لیگ برتر و دو بار در لیگ قهرمانان اروپا نایب قهرمان شده‌است. رونی در فصل ۱۰-۲۰۰۹ به عنوان بهترین بازیکن لیگ برتر از سوی اتحادیه فوتبال انگلیس و بهترین بازیکن لیگ از سوی نویسندگان ورزشی انتخاب شد. رونی بعد از کریستیانو رونالدو و لیونل مسی، با درآمد سالیانه ۱۸ میلیون پوند، سومین بازیکن پردرآمد دنیاست.[۴]

محتویات

 [نهفتن

تولد و نوجوانی

وین رونی، فرزند توماس وین رونی و جنت ماری رونی، در کراستت، لیورپول به دنیا آمد.[۵] او ایرلندی‌تبار است[۶][۷] و دو برادر کوچکتر دارد.[۸][۹] در کودکی طرفدار تیم اورتون بود و قهرمان دوران کودکی‌اش دانکن فرگوسن بود.[۱۰]

بازی‌های باشگاهی

اورتون

بعد از ورود به مدرسه پسرانه لیورپول در سن ۱۰ سالگی با شرایط دانش آموزی به باشگاه اورتون پیوست. رونی جزء تیم نوجوانان بود و در یکی از بازیهای جام حذفی جوانان پس از به ثمر رساندن گل پیراهن خود را از تن بیرون آورد و تی‌شرتی را که رویش نوشته بود «یک بار آبی، همیشه آبی» را به معرض تماشا گذاشت. از آنجایی که هنوز زیر ۱۷ سال سن داشت و قادر به انعقاد قرارداد نبود با دریافت هفتگی ۸۰ پوند به همراه خانواده‌اش در یکی از محروم‌ترین مناطق زندگی می‌کرد.
در ۱۹ اکتبر ۲۰۰۲ یعنی ۵ روز قبل از روز تولد ۱۷ سالگی‌اش گل پیروزی‌بخش تیمش مقابل قهرمان دوره پیش یعنی آرسنال را به ثمر رساند و رکورد ۳۰ بازی بدون شکست تیم لندنی را هم پایان داد. با این گل رونی تبدیل به جوان‌ترین گلزن آن زمان لیگ بر‌تر شد، رکوردی که پس از آن دو بار توسط جیمز می‌لنر و جیمز واگان شکسته شد. رونی در سال ۲۰۰۲ توسط بی‌بی‌سی ورزشی به عنوان شخصیت جوان سال انتخاب شد. وی فصل ۰۳-۲۰۰۲ لیگ بر‌تر را با ۳۳ بازی و ۶ گل به پایان رساند. در پایان فصل ۰۴-۲۰۰۳ رونی با اشاره به ناتوانی اورتون برای ورود به عرصه بازیهای اروپایی (اورتون در فصل ۰۳-۲۰۰۲ هفتم شده بود و امکان شرکت در جام یوفا را از دست داده بود و در پایان فصل ۰۴-۲۰۰۳ نیز آن‌ها بسختی و با رسیدن به مکان هفدهم از سقوط به دسته پایین‌تر جلوگیری کردند.) از مدیران تیم درخواست انتقال به باشگاههای دیگر را داشت که مسئولین اورتون با عنوان اینکه مبلغ این انتقال نباید کمتر از ۵۰ میلیون پوند باشد امید او را کاهش دادند. در آگوست ۲۰۰۴ قراردادی سه ساله از طرف اورتون با حقوق هفتگی ۱۲۰۰۰ پوند توسط نماینده رونی رد شد تا رقابت بین دو باشگاه منچستر یونایتد و نیوکاسل برای بخدمت گرفتن وی همچنان ادامه داشته باشد. روزنامه تایمز گزارش داد که نیوکاسل با پیشنهاد ۱۸/۵ میلیون پوندی به ثبت قرارداد با رونی نزدیک شده بود ولی در‌‌نهایت این منچستر یونایتد بود که با پیشنهاد ۲۵/۶ میلیون پوندی در این رقابت پیروز شد. اورتون که قبل از فروش رونی با مشکلات عدیده مالی دست و پنجه نرم می‌کرد با پولی که از فروش او بدست آورد توانست مشکلات مالی خود را حل کند. در آن زمان رونی هنوز ۱۸ سال سن داشت و ۲۵/۶ میلیون پوند بیشترین مبلغی بود که برای بستن قرارداد با یک بازیکن زیر ۲۰ سال پرداخت شده بود. در آخرین فصل حضورش در اورتون، رونی در ۳۴ بازی لیگ بر‌تر به میدان رفت و ۸ گل نیز به ثمر رساند.

بازیکن سابق اورتون رویای پیوستن به الدترافورد را زمانی پایان داد که فقط ساعتی به پایان زمان نقل و انتقالات در روز سه شنبه ۳۱ اوت ۲۰۰۴ فرصت باقی بود.

اولین بازی وین در اولین بازی فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۲ مقابل تاتنهام در گودیسون پارک بود. او نه بازی بعد اولین گل خود را در لیگ بر‌تر به ثمر رساند – گل فوق العاده‌ی دقیقه آخر که پیروزی دراماتیک ۲-۱ برابر آرسنال را سبب شد.

به زودی استعداد وین رونی در سطح بین‌المللی آشکار شد و او در فوریه ۲۰۰۳ جوان‌ترین بازیکن تیم ملی فوتبال انگلستان شد، زمانیکه به عنوان بازیکن ذخیره در بازی مقابل استرالیا در آپتون پارک به میدان آمد. او همچنین جوان‌ترین بازیکنی شد که برای کشورش در بازی با مقدونیه در ۱۷ سالگی و در سپتامبر ۲۰۰۳ گل زد.

شهرت او وقتی به عنوان یک بازیکن جوان در جهان بیشتر شد که آن بازیهای خیره کننده را برای انگلستان در جام ملتهای اروپا ۲۰۰۴ در پرتغال به نمایش گذاشت.

او در چهار مسابقه مقابل سوییس و کرواسی ۴ گل به ثمر رساند، از جمله گل زیبایی از فاصله ۲۵ یاردی (۲۲ و نیم متری) در دروازه کرواسی؛ همین کافی بود تا سر الکس فرگوسن را برای امضای قرارداد با این گلزن فوق العاده متقاعد کند.

به دنبال این قرار داد نقل و انتقال با اورتون، یونایتدی‌ها بالاخره بازیکنی را بدست آوردند که رئیس قرمزهای منچستر از وجود او احساس خوشحالی کند. سر الکس فرگوسن بعد از به خدمت گرفتن رونی گفت:من خیلی خوشحالم. من فکر می‌کنم که ما بهترین بازیکن جوان این کشور در ۳۰ سال گذشته را در اختیار داریم. همه از این قرارداد احساس خوشحالی می‌کنند

از خود وین رونی در سایت اینترنتی منچستر یونایتد نقل شده که: «من از اینکه اینجا هستم خیلی خوشحالم. به عنوان کسی که به یونایتد علاقه داشته، اینجا تنها جاییست که من خواهم رفت».


وی اخیراً در یک نظرسنجی به عنوان زشت‌ترین بازیکن دنیا نیز انتخاب گشته است.[۱۱]

آمار بازی‌های باشگاهی

باشگاه فصل لیگ جام لیگ کاپ قاره‌ای غیره جمع
بازی گل بازی گل بازی گل بازی گل بازی گل بازی گل
اورتون ۲۰۰۲-۰۳ ۳۳ ۶ ۱ ۰ ۳ ۲ ۳۷ ۸
۲۰۰۳-۰۴ ۳۴ ۹ ۳ ۰ ۳ ۰ ۴۰ ۹
جمع ۶۷ ۱۵ ۴ ۰ ۶ ۲ ۷۷ ۱۷
منچستر یونایتد ۲۰۰۴-۰۵ ۲۹ ۱۱ ۶ ۳ ۲ ۰ ۶ ۳ ۰ ۰ ۴۳ ۱۷
۲۰۰۵-۰۶ ۳۶ ۱۶ ۳ ۰ ۴ ۲ ۵ ۱ ۰ ۰ ۴۸ ۱۹
۲۰۰۶-۰۷ ۳۵ ۱۴ ۷ ۵ ۱ ۰ ۱۲ ۴ ۰ ۰ ۵۵ ۲۳
۲۰۰۷-۰۸ ۲۷ ۱۲ ۴ ۲ ۰ ۰ ۱۱ ۴ ۱ ۰ ۴۳ ۱۸
۲۰۰۸-۰۹ ۳۰ ۱۲ ۲ ۱ ۱ ۰ ۱۳ ۴ ۳ ۳ ۴۹ ۲۰
۲۰۰۹-۱۰ ۳۲ ۲۶ ۱ ۰ ۳ ۲ ۷ ۵ ۱ ۱ ۴۴ ۳۴
۲۰۱۰-۱۱ ۲۸ ۱۱ ۲ ۱ ۰ ۰ ۹ ۴ ۱ ۰ ۴۰ ۱۶
۲۰۱۱-۱۲ ۱ ۱ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰
جمع ۲۱۸ ۱۰۳ ۲۵ ۱۲ ۱۱ ۴ ۶۳ ۲۵ ۶ ۴ ۳۲۲ ۱۴۷
کل دوره ۲۸۵ ۱۱۸ ۲۹ ۱۲ ۱۷ ۶ ۶۳ ۲۵ ۶ ۴ ۳۳۹ ۱۶۴

پانویس‌ها

  1. «Premier League Statistics 2009/2010»(انگلیسی)‎ (PDF). PremierLeague.com. ص ۱۲. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  2. «Wayne Rooney»(انگلیسی)‎. ManUtd.com. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «Wayne Rooney Profile»(انگلیسی)‎. Football Association. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  4. «Barcelona's Lionel Messi is highest paid footballer, Real Madrid's Jose Mourinho is best paid manager - report»(انگلیسی)‎. Goal.com، ۲۱ مارس ۲۰۱۱. بازبینی‌شده در ۲۰ اوت ۲۰۱۱. 
  5. «Wayne Rooney»(انگلیسی)‎. Harper Collins. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  6. «Wayne Rooney Britain's Backstreet Boy»(انگلیسی)‎. Der Spiegel، ۲۳ مه ۲۰۰۶. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  7. Davies, Hunter. «Some have celebrity thrust upon them»(انگلیسی)‎. The Times، ۱۷ دسامبر ۲۰۰۶. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  8. «Rooney's Brother Set To Play For Ireland»(انگلیسی)‎. Sky News، ۱۵ آوریل ۲۰۰۸. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  9. «The £5m wedding: Wayne and Coleen splash the cash on five private jets, Westlife and a priest from Croxteth»(انگلیسی)‎. Mail Online، ۲ ژوئن ۲۰۰۸. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  10. «Wayne Rooney Interview»(انگلیسی)‎. FourFourTwo، ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸. بازبینی‌شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۱. 
  11. روزنامهٔ هموطن سلام - رونی زشت‌ترین ورزشکار جهان!

 



نمونه سوالات درس بهداشت وایمنی کار شاخه کار دانش

1-  سازمان جهانی بهداشت سلامتی را چگونه تعریف کرده است

الف) حالت طبیعی جسم وروان        ب) فعالیت خوب اعضاء بدن و نبودن بیمار     ج) تامین رفاه کامل جسمانی ،روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیمار ی و نقص عضو          د) نبودن بیماری و نقص عضو

2- کدام گزینه از دلایل اولویت بهداشت بر درمان نیست ؟     الف) آثار و عوارض ناشی از بیماری   ب) از دست رفتن وقت نیروی کار       ج) هزینه مصرف دارو و درمان       د) آثار مناسب دارو بر روی انسان        فصل دوم ( بهداشت فردی و عمومی)

3پیروی افراد از مجموعه دستور ها و عادتهای خوب و دوری جستن آنها از رفتار ها وعا دتها ی غلط که از بروز و اشاعه بیماریها جلوگیری می کند چه نام دارد ؟

الف ) رعایت بهداشت فردی       ب)  بهداشت فردی عمومی     ج) بهداشت محیط     د) هیچکدام

4- برای پاک کردن فاصله بین دندانها از نخ دندان استفاده کنید زیرا :

الف) فاصله بین دندانها به آسانی با مسواک کردن پاک و تمیز نمی شود      ب) خرده های غذای باقیمانده بین دندانها محیط مناسبی برای رشد میکروبهاست          ج) غذای باقیمانده باعث پوسیدگی دندانها و بوی بد دهان می شود

د ) هر سه مورد صحیح است

5- کدام مورد از عوامل ایجاد بیماری های قلب و عروق نیست ؟ 

الف) مصرف دخانیات      ب) ورزش کردن      ج) بدی تغذیه      د) چربی و فشار خون بالا

6- مدت و عمق خواب انسان به کدامیک از عوامل زیر بستگی دارد ؟

الف) سن و جنسیت      ب) شغل انسان       ج ) محیط خواب     د) همه موارد

7- در ارتباط با تعریف ( مجموعه ای از عوامل ، شرایط و تاثیرات متقابلی که زندگی موجودات زنده به ویژه انسان را تحت تاثیر قرار می دهد ) کدام گزینه صحیح است :

الف) محیط زیست       ب) بهداشت عمومی   ج )بهداشت محیط    د) بهداشت فردی

8- کدام گروه از بیماری ها ناشی از عدم کنترل صحیح زباله ها به انسان منتقل می شود .

الف) فلج اطفال اسهال حصبه     ب)  سیاه زخم بروسلوز و کیست هیداتیک    ج) فلج اطفال ، سیاه زخم اسهال    د ) ب ج صحیح است

بهترین روش جمع آوری زباله در منازل کدام است ؟

الف )سوزاندن زباله        ب) استفاده از پلاستیک    ج ) استفاده از کیسه های نایلونی تیره رنگ       د) استفاده از کیسه های نایلونی تیره رنگ با استحکام کافی

10 چه میزان از وزن بدن انسان را آب تشکیل می دهد ؟ الف ) بیش از 70%        ب) کمتر از 70%     

ج)بیشتر از 8 %        د) کمتر از 80%

 11- کدامیک از گزینه ها از اهداف بهداشت حرفه ای نیست ؟

الف- ارتقاء و تأمین عالی ترین درجه ی ممکن وضع جسمی ، روانی و اجتماعی کارکنان همه مشاغل .

ب- جلوگیری از بیماریها و حوادث شغلی .

ج- انتخاب کارگر یا کارمند برای محیط و شغلی که از لحاظ جسمی و روانی قدرت انجام آن را دارد .

د- همکاری منظم افراد شاغل در کارگاهها .

12- مقدار مجاز صدا ............دسی بل به ازای 8 ساعت کار در محیط پرصدا و مقدار صدایی که انسان در گوش خود احساس درد می کند به ترتیب ............... دسی بل است .

الف- 85-120                      ب- 120- 85                         ج- 80-120                          د- 120-80

13- گرما از کدام راه از بدن انسان دفع می شود ؟

الف- پوست                        ب- ریه ها                              ج- ادرار و عرق                    د- همه موارد

14- منبع اصلی نور طبیعی به ترتیب ........... و روشنایی مصنوعی با استفاده از ............. تأمین می شود .

الف- مهتاب برق                                             ب- لامپهای الکتریکی خورشید

 ج- خورشید – لامپهای الکتریکی                       د- برق مهتاب

15- چرا در هنگام کار با کامپیوتر باید از فیلترهای مخصوص بر روی صفحه آن استفاده کرد ؟

الف- جهت شفاف بودن تصاویر                         ب- حفاظت چشم ها از پرتوگیری بیش از حد

 ج- تمیز ماندن صفحه کامپیوتر                            د- هیچکدام

16- کدام گزینه از راههای ورود آلاینده های هوا به بدن انسان نیست ؟

الف- ورود از طریق گرد و غبار                          ب- ورود از طریق پوست بدن

ج- ورود از طریق دستگاه گوارش                       د- ورود از راه تنفس

17- کدام گزینه از علائم ناشی از مسمومیت با کربن دی اکسید است ؟

الف- ناراحتی تنفسی و        تنگی نفس                ب- بیهوشی که منجر به مرگ شود

ج- ضایعات چشمی                                            د- گزینه الف و ب صحیح است .

18- ماده ای که می تواند ماده یا مواد دیگر را در خود حل نماید چه نام دارد ؟

الف- حلال                        ب-  محلول                      ج- جسم                        د- حل شونده

19- کدام دسته از محلول های زیان آور اثرات خورنده و سوزاننده دارد ؟

الف- مشتقات نفتی             ب- روغنها                       ج- اسیدها و قلیایی ها     د- اسیدها

20- کدام گروه از حلا ل ها در صنایع لاستیک سازی مورد استفاده قرار می گیرند ؟

الف- هیدروکربنها           ب- هیدروکربنهای خطی         ج- الکلها         د- هیدروکربنهای آروماتیک

21- بهترین و ایده آل ترین روش برای جلوگیری از اثرات نامطلوب حلال ها در محیط کار کدام گزینه است ؟      الف- جایگزینی حلال                               ب- کنترل حلال    

                 ج-  رعایت استاندارد                                 د- حذف حلال از فرآیند صنعتی  

22- اگر حلالها بطور تصادفی ، اشتباهاً نوشیده شوند کدام عارضه را در بدن انسان بوجود می آورند ؟

الف- ناراحتی عصبی              ب- ناراحتی قلبی            ج- حالتهای تهوع و استفراغ              د- مرگ

23- مراقبتهای پزشکی به چه منظوری انجام می گیرند ؟

الف- معاینات اولیه قبل از استخدام                                ب- انجام معاینات دوره ای

ج- انجام معاینات اختصاصی                                          د- همه موارد

24- آیا در ظرفی که قبلاً به عنوان ظرف حلال استفاده می شده می توان مواد غذایی ونوشیدنی نگهداری کرد ؟ 

الف- در صورت شستن می توان استفاده کرد .          ب- تحت هیچ شرایطی نباید استفاده کرد .

ج- در صورت لزوم می توان استفاده کرد .                د- بعد از خالی کردن حلال می توان استفاده کرد.

25- ترکیباتی هستند که برای ایجاد پوشش در سطح سرامیک ها و چینیها و ظروف آهنی مورد استفاده قرار می گیرند ؟

الف- لعابها                     ب- حلالها                   ج- پاک کننده ها                      د- هیچکدام

26- افراد شاغلی که در شروع مرحله مبتلا به سل و پنو موکونیوزیس هستند چگونه می توانند سلامتی خود را مجدداً باز یابند ؟

الف- با مراجعه به پزشک                                   ب- با تعویض شغل

ج- آزمایش منظم ادرار                                      د- رعایت بهداشت فردی

27- مواد اولیه اصلی برای ساختن صابون کدام مورد است ؟

الف- چربی ها             ب- قلیایی ها                  ج- چربیها و قلیاییها             د- پیه گاو و روغن زیتون

28- چرا صابون در آب سخت کف نمی کند و قدرت پاک کنندگی آن کاهش می یابد ؟

الف- به علت وجود چربی در صابون                ب- به دلیل وجود املاح

ج- به دلیل وجود املاح منیزیم و کلسیم            د- به دلیل وجود املاح کلسیم 

29- کدام نوع مسمومیت به تدریج و در نتیجه ی مواجهه طولانی مدت فرد با یک ترکیب سمی عارض می گردد ؟

الف- مسمومیت شدید            ب- مسمومیت حاد             ج- مسمومیت مزمن            د- همه موارد

30- از راههای ورود آفت کشها به بدن که مسمومیت به بار می آورند کدام گزینه درست است ؟

الف- از راه تنفس (سموم گازی)                     ب- از راه پوست (سموم گازی)

ج- از راه گوارش (سموم تماسی)                    د- از راه پوست (سموم داخلی)

31- تعلیق ذرات جامد یا مایع در هوا را ............. می گویند و بر حسب ........... اندازه گیری می شود .

الف- گرد و غبار میکرون                             ب- گرد و غبار مه

ج- مه میکرون                                              د- میکرون گرد و غبار

32- بیماری آنتراکس یا سیاه زخم در اثر کدام میکروب ایجاد می شود ؟

الف- بیسنیوسیس                 ب- باسیلوس                  ج- آنتراسیس                 د- باسیلوس آنتراسیس

33- از راههای کنترل گرد و غبار کدام گزینه وسیله حفاظت فردی محسوب می شود ؟

الف تهویه                     ب- جداسازی                 ج- ماسک تنفسی            د- پالایش هوا

34- کدام دسته از عوامل بیولوژیک محیط کار در ایجاد بیماریهای عفونی اهمیت بیشتری دارند ؟

الف- قارچها و انگلها                                         ب- قارچها و باکتریها

ج- ویروسها و باکتریها                                        د- باکتریها و قارچها

35- کدام نوع از خستگی به فعالیتهای عصبی و فکری مربوط می شود ؟

الف- خستگی ماهیچه ای          ب- خستگی روانی         ج- خستگی مزمن           د- خستگی عمومی

36- کدام گزینه از عوارض و علائم خستگی محسوب می شود ؟

الف- ضعف عمومی و تنفّر از کار                     ب- کار فکری شدید

 ج- کار عضلانی شدید                                     د- وجود تنش و فشارهای روانی زیاد

37- مفهوم « بدست آوردن و اندازه گیری ابعاد و اندازه بدن انسانهاست » به کدام گزینه مربوط می شود

الف- کالری کار                    ب- اندازه گیری                ج- آرگونومی                د- آنتروپومتری

38- در انتخاب میز و صندلی کار با توجه به نوع کار کدام مورد را باید رعایت کرد ؟

الف- ارتفاع صندلی قابل تنظیم با ارتفاع زانو باشد .

 ب- ارتفاع پشتی قابل تنظیم باشد و ناحیه ی گودی کمر را پر کند .

 ج- سطح نشیمنگاه نباید کمتر از 35 باشد .                د- همه موارد  




دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:زندگی نامه علی دایی کامل, :: 19:33 ::  نويسنده : mojtaba

علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن ایرانی و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامهٔ. . . علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن ایرانی و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامهٔ خود دارد و با فاصلهٔ زیادی بهترین گلزن بازی‌های ملی در تاریخ فوتبال جهان است.
دایی سابقهٔ بازی در تیم‌های آلمانی همچون بایرن مونیخ را دارد و به همراه این تیم به نایب قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا دست یافته‌است. او اکنون در باشگاه سایپا به عنوان سرمربی تیم سایپا فعالیت می‌کند.

باشگاهی
دایی، فوتبال را از باشگاه‌های کوچک شهر اردبیل همچون استقلال اردبیل و شهرداری اردبیل آغاز کرد . اوپس از قبولی در دانشگاه صنعتی شریف و اقامت در تهران به تیم تاکسیرانی تهران پیوست. او سپس به بانک تجارت پیوست و در این تیم بود که او مورد توجه بیشتری قرار گرفت و برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد.
دایی بعدها به پرسپولیس تهران و سپس السد قطر پیوست و از این این تیم راهی اروپا شد و همراه با کریم باقری به آرمینیا بیله‌فلد باشگاه آلمانی و خداداد عزیزی به اف سی کلن پیوست. مقصد بعدی او بایرن مونیخ آلمان بود. فرانس بکن‌بائر رییس باشگاه بایرن مونیخ علی دائی را برای این باشگاه انتخاب کرد و وی را مهاجمی در سطح جهانی قلمداد کرد. حضور دایی در بایرن مونیخ آلمان نقطه‌ اوج فوتبال او بود، زیرا پیش از آن حضور بازیکنی ایرانی در یک باشگاه معتبر نظیر بایرن مونیخ سابقه نداشت. دایی به همراه بایرن مونیخ تا فینال جام باشگاه‌های اروپا رفت و در نهایت مدال نقرهٔ آن بازی‌ها را به دست آورد. گرچه دایی در بازی فینال به میدان نیامد.
او سپس به هرتا برلین آلمان پیوست و با پوشیدن پیراهن
۹ از اصلی‌ترین بازیکنان این تیم بود. دایی با هرتا برلین هم در جام باشگاه‌های اروپا بازی کرد و دو بار دروازهٔ چلسی و یکبار دروازهٔ آث میلان را گشود. حضور موفق علی دائی در باشگاه‌های اروپایی راه را برای بسیاری از بازیکنان آسیایی از جمله هیده توشی ناکاتا و مهدی مهدوی کیا گشود.
علی دایی با باشگاه سایپا به عنوان بازیکن و سرمربی تیم سایپا فعالیت خود را آغاز کرد. این تیم توانست در خرداد ماه
۸۶ قهرمانی ششمین لیگ برتر را به دست آورد. او همزمان با قهرمانی سایپا در روز ۲۸ می ۲۰۰۷(۷ خرداد ۱۳۸۶) بازدن گل قهرمانی سایپا که آخرین گل اقای گل جهان بود از بازی کردن فوتبال برای همیشه خداحافظی کرد.
علی دایی در سال‌های اخیر همواره بازیکن اصلی ایران و کاپیتان این تیم بوده‌است. او بیشترین بازی ملی و بیشترین گل زدهٔ تاریخ تیم ملی را دارد (گل‌های زدهٔ او در میان تمام تیم‌های جهان نیز اول است).
او در جام ملت‌های آسیا
۱۹۹۶ امارات به همراه باقری و عزیزی از بهترین ستارگان ایران بود.
او در بازی معروف ایران و استرالیا در بازی پلی اف مقدماتی جام جهانی
۱۹۹۸ فرانسه پاس گل دوم ایران را برای خداداد عزیزی ارسال کرد و این گل باعث راهیابی ایران به جام جهانی شد.
او به همراه ایران در دو جام جهانی
۱۹۹۸ فرانسه و ۲۰۰۶ آلمان به میدان آمد و تا به حال در۵ بازی ایران در این بازی‌ها شرکت کرده‌است. این پاس دایی بود که زمینه‌گذار گل مهدوی‌کیا به آمریکا در جام جهانی ۹۸ شد.
از نقاط اوج دوران ورزشی دایی را می‌توان روز
۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ دانست. او در این روز و در مسابقات مقدماتی راهیابی به جام جهانی ۴ بار دروازهٔ لائوس را گشود تا نام خود را به عنوان اولین فوتبالیست تاریخ جهان که ۱۰۰ گل در بازی‌های ملی به ثمر رسانده ثبت کند.علی دایی در لیگ برتر ایران در سال ۱۳۸۶ به عنوان سرمربی و بازیکن توانست تیم سایپا را به قهرمانی برساندو توانایی های خود را به رخ منتقدان بکشد و بر افتخارات خود بیافزاید.

تیم‌های باشگاهی
سلمان آباداردبیل، تاکسی‌رانی، بانک تجارت، پرسپولیس (ایران)
آرمینیا بیله‌فلد، بایرن مونیخ، هرتابرلین (آلمان)
السد (قطر)
پرسپولیس، صبا باتری (ایران)
سایپا تهران

بهترین گلزن در بازی‌های بین‌المللی
وی یکی از بهترین گلزنان تاریخ فوتبال و نفر اول در لیست گلزنان بین‌المللی است. او هم‌چنین بهترین گلزن در تاریخ بازی‌های آسیایی است. در دور مقدماتی جام جهانی سال
۱۹۹۸ هم، او با به ثمر رساندن ۳۸ گل در ۵۶ بازی در رتبه‌ی اول قرار داشت.
در سال
۱۹۹۶ با به ثمر رساندن ۲۰ گل، دایی به عنوان بهترین گلزن در بازی‌های بین‌المللی توسط فدراسیون تاریخ و آمار فوتبال (IFFHS) معرفی گردید. در ضمن دایی اولین گلزن آسیایی جام باشگاههای اوروپا است ازجمله گلهای بیادماندنی او دوگل اوبه چلسی وتک گل او به میلانACدر لیگ قهرمانان اروپا که باعث صعودتیم هرتابرلین به مرحله بعد لیگ قهرمانان شد

زندگی شخصی
علی دایی در اردبیل متولد شد. او بعدها به دانشگاه صنعتی شریف راه یافت و لیسانس خود را در رشتهٔ متالورژی دریافت کرد. همچنین وی به تازگی ازدواج کرده‌است. علی دائی علاوه بر فوتبال در تجارت نیز مردی موفق بوده‌است. وی گرداننده چندین شرکت بزرگ و رستوران‌های متعدد است. دائی هیچ گاه از خرج کردن ثروت خود در راه کمک به افراد بی بضاعت و امور خیریه دریغ نورزیده‌است. این فوتبالیست برجسته ایرانی طی سالهای اوج فوتبال خود بارها در مسابقات فوتبال با نیات خیرخواهانه به میدان رفته‌است، از جمله در دیدار ستارگان فوتبال جهان و تیم منتخب بوسنی با همراهی روبرتو باجو و دیگر ستاره‌های افسانه‌ای فوتبال. او همچنین همراه بامادلین آلبرایت و دیوید بکام باسازمان یونیسف همکاری داشته‌است.
دایی همچنین دارای تابعیت دوگانه ایرانی و آمریکایی است.

عضویت درفیفا
علی دائی توانست برای اولین بار یک بازیکن ایرانی باشدکه عضوکمیته بین المللی فوتبال فیفاگرددوفوتبال ایران رادرعرصه بین‌المللی مطرح کند.

 




شناسنامه

- نام کامل» لیونل آندرس مسی
- تاریخ و محل تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در روزاریوی آرژانتین
- ملیت: آرژانتینی و اسپانیائی
- قد: ۱۶۹ سانتی متر
- وزن: ۶۷ کیلوگرم
- باشگاهها: جوانان بارسلونا، بارسلونا
- نخستین بازی ملی: آگوست ۲۰۰۵ برابر مجارستان




اولین بازی


یک‌ فوروارد کامل‌ زمانی‌ کارش‌ را صحیح‌ انجام‌ داده‌ که‌ گلی‌ را به‌ ثمر رسانده‌ باشد. «مسی‌» در این‌ دیدار گلی‌ به‌ ثمر نرساند، اما یک‌ بار در موقعیت‌ گل‌ قرار گرفت‌ که‌ دفاع‌ حریف‌ روی‌ او تکل‌ خطا انجام‌ داد و یک‌ ضربه‌ آزاد به‌ نفع‌ «بارسا» اعلام‌ شد و زننده‌ این‌ ضربه‌ هم‌ کسی‌ نبود جز رونالدینیو که‌ با این‌ ضربه‌ اولین‌ گل‌ بازی‌ را به‌ ثمر رساند
.




اولین گل


اولین گل او در دیدار مقابل آلباسته بود که روی پاس رونالدینیو در موقعیتی مناسب توپ را از روی سر دروازبان به درون دروازه انداخت




سیستم جوانگرا


«
مسی‌» در «روناریو» متولد شده‌ است‌، در آرژانتین‌أ اما در «بارسلونا» همه‌ او را از خودشان‌ می‌دانند و به‌ نظر می‌رسد یکی‌ از اولین‌ محصول‌های‌ سیستم‌ جوان‌گرای‌ بارسلون‌ جدید باشد. با اینکه‌ رونالدینیو، اتوئو و دکو نام‌های‌ معروفی‌ هستند و در همه‌ جای‌ دنیا شناخته‌ شده‌اند، اما «بارسلونا» به‌ محصولات‌ جوان‌ داخلی‌ خود نیز می‌بالد و «مسی‌» آخرین‌ فرد از حلقه‌ نام‌های‌ پرداخته‌ شده‌یی‌ در «بارسلون‌» است‌ که‌ نام‌هایی‌ چون‌ «کارلوس‌ پویول‌»، «ژاوی‌ هرناندز»، «ویکتور والدز»، «آندره‌ اس‌ اینیستا» و... را شامل‌ می‌شود.



مقایسه با مارادونا


مسی‌ در سال‌ 1987 به‌ دنیا آمده‌ است‌. در پنج‌ سالگی‌ بازی‌ فوتبال‌ را آغاز کرده‌ )در باشگاه‌ گراندولی‌(أ در تیمی‌ که‌ پدرش‌ هم‌ در آن‌ مشغول‌ فعالیت‌ بوده‌ است‌. توانایی‌های‌ او مسوولان‌ باشگاه‌ «نیول‌ اولدبویز» را قانع‌ کرد که‌ «لیونل‌» را به‌ خدمت‌ بگیرند و او به‌ برادر بزرگترش‌ که‌ در آن‌ باشگاه‌ بازی‌ می‌کرد ملحق‌ شد. مربی‌ او در آن‌ باشگاه‌ «ایزیگو دومینگوئز»، می‌دانست‌ که‌ او استعداد شگرفی‌ در خود پنهان‌ دارد. او می‌گوید: «او می‌توانست‌ کارهایی‌ با توپ‌ انجام‌ دهد که‌ قوانین‌ فیزیک‌ را به‌ بازی‌ می‌گرفت‌. تنها کسی‌ که‌ قبل‌ او دیده‌ام‌ که‌ چنین‌ توانایی‌هایی‌ دارد، «دیه‌گو مارادونا» است‌
...



مشکلات پزشکی

پیشرفت‌ «مسی‌» با اخباری‌ که‌ نشان‌ از یک‌ بیماری‌ هورمونی‌ در او داشت‌ که‌ باعث‌ توقف‌ رشد او می‌شد، تحت‌الشعاع‌ قرار گرفت‌. پدرش‌ تصمیم‌ گرفت‌ به‌ «کاتالونیا» مهاجرت‌ کند تا بتواند هزینه‌ درمانی‌ سنگین‌ او را به‌ نحوی‌ تامین‌ کند، اما «بارسلونا» همه‌ چیز را در مورد استعداد «لیونل‌
» جوان‌ می‌دانست‌ و بنابراین‌ پیش‌قدم‌ شد تا هزینه‌های‌ درمان‌ او را بپردازد و همچنین‌ با او قراردادی‌ برای‌ بازی‌ در تیم‌ جوانان‌ «بارسلونا» منعقد شد.




آغاز به کار در اسپانیا


وقتی‌ «مسی‌» پا به‌ اسپانیا گذاشت‌ فقط‌ یک‌ متر و چهل‌ سانتی‌ متر قد داشت‌. اما قد و هیکل‌ و نیز توانایی‌های‌ او بسرعت‌ شروع‌ به‌ رشد کردند و در مدت‌ زمان‌ کوتاهی‌ حدود سی‌ سانتیمتر به‌ قد او اضافه‌ شد. پس‌ از به‌ ؤمر رساندن‌ سی‌ و هفت‌ گل‌ و سی‌ بازی‌ در اولین‌ فصل‌ بازی‌اش‌، فدراسیون‌ فوتبال‌ اسپانیا به‌ او پیشنهاد کرد تا در تیم‌ ملی‌ اسپانیا شروع‌ به‌ بازی‌ کند. مربی‌ تیم‌ زیر شانزده‌ ساله‌های‌ اسپانیا در آن‌ زمان‌ یعنی‌ آقای‌ «گینس‌ مندس‌» یکی‌ از بزرگترین‌ علاقه‌مندان‌ او بود
. او در مورد «مسی‌» در آن‌ زمان‌ گفت‌: «در میان‌ بازیکنانی‌ در این‌ سن‌، او بهترین‌ بازیکنی‌ است‌ که‌ من‌ در عمرم‌ دیده‌ام‌.»




ثبت رکورد برای بارسلونا


در نوامبر سال‌ 2003، مسی‌ در یک‌ بازی‌ دوستانه‌ در مقابل‌ «اف‌ ث‌پورتو
» بازی‌ کرد و یک‌ سال‌ بعد هم‌ اولین‌ بازی‌ رسمی‌اش‌ با پیراهن‌ بارسلونا را در مقابل‌ تیم‌ «اسپانیول‌» به‌ انجام‌ رساند. او در فصل‌ گذشته‌ در بازی‌های‌ چندی‌ ظاهر شد، من‌ جمله‌ در لیگ‌ قهرمانان‌ مقابل‌ «شاختار دونتسک‌». پس‌ از آن‌ در بازی‌ مقابل‌ «آلباسته‌» بود که‌ «لیوئل‌» با زدن‌ گل‌ در کتاب‌ رکوردهای‌ «بارسا» به‌ عنوان‌ جوانترین‌ گلزن‌ تاریخ‌ باشگاه‌ شناخته‌ شد.



بازیکنی جهانی


در تابستان‌ ستاره‌ اقبال‌ «مسی‌» بالاتر هم‌ رفت‌. او آرژانتین‌ را به‌ فتح‌ جام‌ جهانی‌ جوانان‌ رهنمون‌ شد. او در این‌ جام‌ عنوان‌ بهترین‌ گلزن‌ و بهترین‌ بازیکن‌ تورنمنت‌ را دریافت‌ کرد. مربی‌ آرژانتین‌ «خوزه‌ پکرمن‌»، او را در دیدار دوستانه‌ با مجارستان‌ به‌ تیم‌ ملی‌ بزرگسالان‌ دعوت‌ کرد، اما در این‌ بازی‌ او خودش‌ را نشان‌ نداد و از حیث‌ کارکرد منفی‌ در صدر اخبار قرار گرفت‌. «مسی‌» در این‌ بازی‌ دو دقیقه‌ پس‌ از ورود به‌ زمین‌ توسط‌ داور از بازی‌ اخراج‌ شد
.



قرارداد جدید



«
بارسلونا» از این‌ می‌هراسید که‌ مبادا باشگاه‌های‌ دیگر جواهرش‌ را از چنگ‌ باشگاه‌ در آورند، بنابراین‌ پس‌ از مدت‌زمان‌ کوتاهی‌ پس‌ از یک‌ قرارداد پنج‌ ساله‌، به‌ او پیشنهاد تمدید قرارداد دادند و با او تا سال‌ 2014 با حقوق‌ صد و پنجاه‌ میلیون‌ پوند که‌ هم‌ تراز قرارداد رونالدینیو بود، قرارداد بستند.




استعداد ویژه‌


مشکل‌ آنجا بود که‌ بارسلونا در دیدارهای‌ لیگ‌ اسپانیا نمی‌توانست‌ از مسی‌ استفاده‌ کند. ملیت‌ غیراسپانیایی‌ او اجازه‌ چنین‌ کاری‌ را به‌ باشگاه‌ در سال‌ جاری‌ نمی‌داد. اما اعطای‌ عنوان‌ شهروند افتخاری‌ اسپانیا به‌ او به‌ این‌ معناست‌ که‌ او دوباره‌ می‌تواند در ترکیب‌ تیم‌ مردمی‌ و محبوب‌ اسپانیا قرار گیرد. «ریکارد» عقیده‌ دارد می‌تواند از «مسی‌» در هر بازی‌ استفاده‌ کند و می‌گوید که‌ پس‌ از درخشش‌ در مقابل‌ «اودینزه‌
» اعتمادش‌ به‌ «مسی‌» بیشتر شده‌ است‌. او می‌گوید: «مسی‌ یک‌ بار دیگر نشان‌ داد که‌ چه‌ استعداد ویژه‌یی‌ دارد. او همچنان‌ جوان‌ است‌، اما حضورش‌ در تیم‌ حیاتی‌ به‌ نظر می‌رسد.»




بعد از مارادونا هیچ فوتبالیستی نتوانست به خوبی یاد او را در دل ها زنده کند
.تا این که بار دیگر در فوتبال آرژانتین حادثه ای رخ داد . و آن ظهور ستاره ای آرژانتینی، کوتاه قد، کم وزن با پوستی سفید بود به نام لیونل مسی. طولی نکشید که او با زدن ۳۷ گل در ۳۰مسابقه برای جوانان بارسلونا توجه همه را به خود جلب کرد . درمیان همه ی نگاه ها، نگاه دیگو آرماندو مارادونا جدی تر از همه او را می پایید. مارادونا با دیدن بازی های مسی به رازی بزرگ پی برد . احساس مارادونا به او می گفت که این بار جانشین واقعی اوپیدا شده.پس از مدتی باتلاش مارادونا و مربی تیم جوانان بارسلونا مسی به بارسلونای اصلی راه یافت. و به این ترتیب ستاره ی جوان به یکی از بزرگترین آرزوهایش دست یافت .اما برای مسی با ارزش تر از بازی کردن در تیم بارسلونا داشتن حامی بزرگی همچون مارادونا بود .





.
بعد از مارادونا در تمام دنیا بازیکنان زیادی مارادونا نامیده شدند : مارادونای شرق، مارادونای غرب، مارادونای آسیا، مارادونای اروپا، مارادونای عرب و... . اما این موضوع یعنی خوانده شدن به نام مارادونا در آرژانتین کشور مارادوناها به گونه ی دیگری شکل گرفت . بیشتر بازیکنان آرژانتین در آغاز درخششان، مارادونا خوانده شده اند بازیکنانی مثل : آیمار، ریکلمه، توز , ساویولا و... . اما گویا هیچکدام لیاقت داشتن چنین لقبی را نداشتند و زیر سنگینی شهرت و افتخارات این نام کمر خم کردند .عدم موفقیت تمام این بازیکنان خود دلیلی بود تا کارشناسان و مردم بار دیگر به این باور برسند که مارادونا واقعا تکرار نشدنی است






فینال لیگ قهرمانان اروپا 2008 - 2009



مسی در بازی مقابل منچستر یونایتد در فینال لیگ قهرمانان اروپا خوش درخشید و در دیداری که با نتیجه 2 بر 0 به پیروزی رسیدند گل دوم تیمش را به ثمر رساند.ا. در فینال لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2005 - 2006 به علت مصدومیت غایب بود ولی در این بازی حضور داشت و نقش مهمی هم در کسب این عنوان بارسلونا داشت
.





-
افتخارات تیمی:

لالیگا 2004 - 2005 و 2005 - 2006 و 2008 - 2009

جام حذفی اسپانیا 2008 - 2009

لیگ قهرمانان اروپا : 2005 - 2006 و 2008 - 2009

سوپر کاپ اسپانیا: 2005 و 2006 و 2009

مدال طلای المپیک 2008

قهرمان جام جهانی جوانان 2005

سوپرکاپ اروپا 2009





افتخارات شخصی
:

بهترین بازیکن زیر 21 سال اروپا 2007

آقای گل جام جهانی جوانان 2005

بهترین بازیکن جام جهانی جوانان 2005

آقای گل لیگ قهرمانان اروپا 2008 - 2009






لیونل مسی، بهترین فوتبالیست دنیاست، اگر چه او همواره نحیف‌ترین هم به شمار می‌آید. این نوشته گزارشی است از روبرتو ساویانو درباره هنر مسی در فوتبال و دیدار او با این بازیکن در بارسلونا. روبرتو ساویانو در سال 1979 در نزدیکی ناپولی به دنیا آمد. او نخست به عنوان خبرنگار کار می‌کرد
. Gomorrha پرفروش‌ترین کتابش در سال 2006 چاپ شد. کتابی درباره روش‌های کار گروه مافیایی «گومورا». این کتاب به 42 زبان بازگردان و از روی آن فیلمی هم ساخته شده است:



به نوشته وطن امروز و به نقل از
Zeit Online ؛ با«لیو» در رختکن نوکمپ، یکی از بزرگ‌ترین ورزشگاه‌های دنیا رو به رو شدم. مسی از سکوها همانند لکه‌ای کوچک، مهارناشدنی و بسیار سریع به چشم می‌آید. او از نزدیک هم جوانی نحیف اما جان سخت و خستگی‌ناپذیر است؛ بی‌اندازه کمرو و خجالتی. زیر لب ترانه‌ای آرژانتینی را زمزمه می‌کند. چهره‌ای دوست داشتنی، صاف و بدون چین و چروک دارد، بدون ریش و سبیل.





لیونل مسی کوچک‌ترین قهرمان زنده فوتبال است، با لقب «کک». او اندام بچه را داراست. در واقع رشد او به عنوان کودک تقریبا در 10 سالگی متوقف شد. دست و پاهای کودکان دیگر بلندتر بودند؛ صدایشان هم دستخوش دگرگونی می‌شد. با این حال لیونل کوچک ماند. یک جای کار ایراد داشت. آزمایش‌ها هم این موضوع را تایید می‌کردند؛ هورمون‌های رشد او تا اندازه‌ای منظم عمل نمی‌کردند
.




آن طور که معلوم شد، مسی به گونه‌ای نادر از بیماری «نانیسم» مبتلا بود
. همزمان با هورمون‌های رشد در کار دیگر هورمون‌ها نیز اختلال‌هایی ایجاد شده بود و آنها نیز ترشح نمی‌شدند. پوشیده نگه داشتن این ایراد ناشدنی بود. دوستان در زمین فوتبال متوجه شدند که [رشد] لیونل متوقف مانده است. مسی می‌گوید: «همیشه کوچک‌تر از همه بودم. هر کاری که می‌کردم و هر کجا که می‌رفتم، آنها همیشه می‌گفتند لیونل عقب افتاده است.»




انگار او در جایی از مسیر از بقیه عقب افتاده بود
.
در 11 سالگی قد او تقریبا 140 سانتی متر است. پیراهن باشگاهش، نیو ولز اولد بویز در شهر روزاریوی آرژانتین برایش بسیار بزرگ است و به تنش زار می‌زند
. پایش در کفش شنا می‌کند، بنابراین او بند کفش‌هایش را همانند کفش‌های خانگی می‌بندد. او بازیکنی استثنایی است، با این حال اندام یک کوتوله 8 ساله را دارد و نه یک نوجوان در حال رشد را.





درست در سن و سالی که در آن هرکس با نگاه به آینده می‌خواهد استعدادهایش را برای رشد و پیشرفت به کار بگیرد، رشد اولیه در مورد دست ها، پاها و تن او راکد می‌ماند. این برای مسی به معنای پایان تمام امیدهایی است که از نخستین روزهای حضورش در زمین فوتبال در پنج سالگی داشت. او احساس می‌کند، که با پایان یافتن رشدش همه چیز پایان یافته است. هر چیزی که او می‌خواست روزی بشود. همزمان پزشکان در این اندیشه هستند که چنانچه با این بیماری به موقع مبارزه شود، شاید بتوان آن را بر طرف کرد
.




تنها اقدام ممکن هورمون درمانی با هورمون
GH است؛ بمباران سالانه که با کمک آن شاید بتوان سانتی‌متر‌هایی از رشد صورت نگرفته را جبران کرد؛ سانتی‌مترهایی را که او نیاز دارد تا با آنها بتواند با غول‌های فوتبال مدرن رقابت شانه به شانه‌ای داشته باشد. درمان این بیماری برای خانواده بی‌اندازه سنگین و پرهزینه است، درمان آن ماهانه 900‌دلار خرج دربر دارد. فوتبال برای رشد و رشد برای فوتبال؛ از این به بعد این تنها راه پیش‌رواست.





او در جریان یک بازی توجه یک استعداد یاب را به خود جلب می‌کند
. استعدادیاب‌ها در زندگی بازیکنان فوتبال همه چیز هستند. با هر مسابقه‌ای که آنها به تماشایش می‌روند، با هر نوجوانی که تصمیم می‌گیرند، رشد و پیشرفتش را پیگیری کنند و با هر پدری که می‌خواهند، با او به صحبت بنشینند، درباره سرنوشتی تصمیم می‌گیرند و آن را رقم می‌زنند. آنها در بیشتر موارد درها را به روی بازیکنان جوان می‌گشایند. با همه اینها چیزی که باید به مسی ارائه‌ شود، بسیار بیشتر است. آنها نه تنها می‌توانند فوتبالیست شدن را برای او ممکن کنند، که سلامت و تندرستی را بار دیگر به او باز می‌گردانند.




کارلس رکساچ، مدیر ورزشی بارسلونا پس از آنکه لیونل را در زمین دیده بود، این طور تعریف می‌کند: «پنج دقیقه برای دیدن اینکه او برگزیده است، کافی بود». آشکار است که استعدادی بی‌نظیر در پاهای مسی نهفته است. چیزی که از فوتبال فراتر می‌رود. وقتی کسی به تماشای او هنگام فوتبال می‌نشیند، همانند وقتی است که فرد به موسیقی گوش می‌دهد، گویی هر قطعه در یک ترکیب از هم پاشیده به جای خودش بازمی‌گردد
.




رکساچ می‌خواهد او را خیلی زود از آن خود کند: «هر کسی بود، بلافاصله او را با طلا می‌سنجید». آنها روی یک کاغذ بی ارزش قرار داد خود را می‌نویسند، روی یک دستمال. رکساچ و پدر «کک» پای آن قرارداد را امضا می‌کنند. این تکه کاغذ بی ارزش زندگی لیونل را دگرگون خواهد کرد. بارسلونا این کودک جاودانه را باور دارد
.




باشگاه تصمیم می‌گیرد که هزینه‌های هر هورمونی را که ترشح نمی‌شود، بپردازد اما مسی برای درمان باید راهی اسپانیا شود، همراه با همه اعضای خانواده، پدر، مادر و سه خواهر و برادرش که اکنون با او از روزاریو رفته‌اند؛ بدون مدرک و بدون کار و با اعتماد صرف به قراردادی که روی یک دستمال نوشته شده است. با این امیدواری که شاید در این اندام کودکانه بخت و اقبال آنها نهفته باشد. باشگاه در سال 2000 به مدت






3
سال هر گونه پشتیبانی پزشکی و درمانی مسی را تضمین می‌کند. برخی بر این باورند که شخصی که ایمان دارد به یاری فوتبال می‌تواند از جهنم و عذاب خارج شود، نیرویی در خود دارد که او را به هدف دلخواهش می‌رساند.





با این همه درمان به گونه‌ای وحشتناک توان مسی را می‌گیرد. حالش همواره بد است و پی‌درپی بالا می‌آورد. عضله‌ها به نظر در حال پاره شدن و استخوان‌های بدن در حال خرد شدن هستند. در عرض چند ماه اندامش بزرگ‌تر شده و به اندازه‌ای می‌رسد که در واقع در مدت چند سال باید به این اندازه می‌رسید
.





مسی می‌گوید: «توانایی درد کشیدن را نداشتم و نمی‌توانستم به باشگاه جدیدم چیزی ارائه‌ بدهم، باشگاهی که همه چیز را مدیونش هستم». تفاوتی بنیادین میان آنهایی است که استعدادشان را به کار می‌گیرند تا پیشرفت کنند و آنهایی که همه چیزشان بسته به آن استعداد است
.




هنر زندگی است اما نه به این معنا که هنر همه چیز یک فرد شود و او را در خود غرق کند بلکه به آن معناست که به شخصی آتیه ببخشد. برنامه دومی وجود ندارد، هیچگونه جایگزینی هم وجود ندارد که بتوان به آن رجوع کرد
.






سرانجام بارسلونا پس از 3 سال می‌خواهد لیونل مسی را به کار بگیرد و خانواده می‌داند که اگر او اکنون نتواند آنطور که از او انتظار می‌رود، بازی کند، دردسرهایی برطرف ناشدنی پیش خواهد آمد. آنها در آرژانتین همه چیز را از دست داده‌اند و در اسپانیا هم هنوز چیزی را به دست نیاورده‌اند. اما زمانی که «کک» شروع به بازی می‌کند، هرگونه ترس و هراسی محو و برطرف می‌شود. مسی با تمرین سخت و پشتیبانی باشگاه نه تنها شجاعت که حتی رشد جسمانی لازم را نیز سال به سال و سانتی‌متر به سانتی‌متر به دست می‌آورد
.




هیچ کس به درستی نمی‌داند که او امروز چند سانتی‌متر قامت دارد. بیشتر افراد می‌گویند او 69 / 1 متر است برخی هم کمی کمتر. برخی هم عنوان می‌کنند مسی هم‌اکنون به 60 / 1 می‌رسد و هنوز هم در حال رشد است. منابع رسمی دقیق نیستند. آنها به او رفته رفته سانتی‌مترهای بیشتری را نسبت می‌دهند
.




گویا بحث بر سر درآمد یا بهایی است که او از خود در میدان نشان می‌دهد
. حقیقت آن است که پیش از به صدا درآمدن سوت آغاز بازی و زمانی که دو تیم برابر هم صف‌آرایی می‌کنند، قد بازیکنان کم و بیش در یک اندازه و راستاست. تنها باید به چهره بازیکنان نگاه کرد تا چهره مسی را تشخیص داد. زمانی که تصاویر تلویزیونی سر او را نشان ندهد،‌ از اندامش نمی‌توان دریافت او مسی است.




در واقع هیچ کسی به طور پی‌درپی به دنبال او نیست. مرکز ثقل او به گونه‌ای است که مدافعانی که می‌کوشند او را متوقف یا سرنگون کنند، نمی‌توانند. او زمین نمی‌خورد حتی متزلزل هم نمی‌شود. به دویدنش ادامه می‌دهد، توپ را پیش می‌اندازد، متوقف نمی‌شود، دریبل می‌کند، جلو می‌زند، می‌خزد، فرار می‌کند و فریب می‌دهد. او مهارناشدنی است
.




در بارسلونا به تمسخر گفته می‌شود، روبرتو کارلوس و فابیو کاناوارو، مدافعان بزرگ سابق رئال مادرید، ترجیح می‌دادند هرگز به چهره مسی نگاه نکنند، تنها به این خاطر که هرگز نتوانسته بودند، از او جلو بزنند. مسی فوق‌العاده سریع است. او با پاهای کوچکش مثل برق می‌دود، پاهایی که توپ را محکم حفظ و با هر حرکتی آن را کنترل می‌کنند. انگار که آنها دست هستند نه پا. حریفانش با مانورهای فریب دهنده‌اش ناگهان خود را دست خالی می‌یابند
. نه از مسی خبری است و نه از توپ!




تماشای [بازی] مسی یعنی تماشای چیزی فراتر از فوتبال. چیزی ورای فوتبال و همتراز با زیبایی. همسان با شور و هیجان. بیننده او دیگر فاصله‌ای میان خود و مسابقه نمی‌یابد، بلکه خود را کاملا در درون آن می‌یابد و با حرکت‌های ناشیانه اما هماهنگش همذات پنداری می‌کند
.




از همین رو بازی مسی با قطعه‌های پیانوی آرتورو بندتی میکل آنجلی، با تابلوهای رافائل و با فرمول‌های ریاضی جان نش درباره تئوری بازی که فراتر از یک آهنگ، رنگ و منطق هستند، قابل قیاس است. اینها که گفته شد همگی تاثیری هیپنوتیزم گونه دارند. درست همانند وقتی که کسی برای نخستین بار به تماشای بازی مسی می‌نشیند. او خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر قرار می‌گیرد
.




زمانی که توصیف روزنامه‌نگاران ورزشی از مسی را می‌خوانیم، در می‌یابیم که او چه تردست هنرمندی است. در جریان مسابقه‌ای میان بارسلونا و رئال مادرید که در آن بازیکنان حریف می‌کوشیدند، او را پی در پی از کار بیاندازند، گزارشگر مسابقه گزارش بازی را رها کرده و با هیجان تمام فریاد می‌کشد: «او نمی‌افتد، نمی‌افتد، نمییی افتددد!!!» در مسابقه‌ای دیگر میان دو دشمن دیرینه فریادهای پرشور
«messi, messi» با حرف a همراه می‌شود و او از این پس برای همیشه «مسیا» [ناجی] خوانده می‌شود. دومین لقبش پس از «کک». بازی او به گونه‌ای سحرآمیز همه را شگفت‌زده و مبهوت می‌کند.




و مسیح او در فوتبال کسی جز دیه‌گو آرماندو مارادونا نیست. به ندرت می‌توان باور کرد، با این حال زمانی که مسی بازی می‌کند، پاس‌های مارادونا را در سر دارد؛ درست همانند یک شطرنج باز که در موقعیت‌های مشخصی از بازی از حرکت‌های قهرمانی بزرگ الگوبرداری و درست همان حرکت‌ها را اجرا می‌کند. مسی در 18 آوریل 2007 در بارسلونا کپی گلی را به ثمر رساند که مارادونا در 22 ژوئن 1986 در مکزیک به ثمر رسانده بود و از آن با عنوان گل قرن یاد می‌شود
.




بیست سال بعد اما درست عین همان. مسی هم در 60 متری دروازه حریف حرکتش را آغاز کرد، او هم در یک استارت دو بازیکن حریف را جا گذاشت و با سرعت روانه محوطه جریمه شد، همان جا یکی از بازیکنان که او آنها را جاگذاشته بود، دوباره تلاش می‌کند، او را سرنگون کند اما بی‌نتیجه. سه مدافع مسی را احاطه می‌کنند اما او به جای آنکه گلزنی کند، به سمت راست می‌رود، دروازه‌بان و بازیکنی دیگر را دریبل می‌کند... و گل می‌زند و پس از گل تصویری از بهت بازیکنان بارسلونا که از حیرت در جای خود میخکوب شده‌اند
.




آنها سرهایشان را در دست گرفته‌اند و چنان به دور و بر خود نگاه می‌کنند که گویا نمی‌توانند باور کنند بار دیگر توانسته‌اند شاهد به ثمر رسیدن چنین گلی باشند. زمانی که مارادونا در مکزیک گلزنی کرد، مسی هنوز به دنیا نیامده بود. او تازه در سال 1987 متولد شد و دلیلی که من به خاطر آن به بارسلونا سفر کردم و می‌خواهم با او دیدار داشته باشم این است که من در ناپولی با افسانه دیه‌گو مارادونا بزرگ شدم. هیچ گاه بازی آرژانتین و ایتالیا را در جام جهانی 1990 فراموش نخواهم کرد
.




مسابقه‌ای که دست بی‌رحم تقدیر خواسته بود که تیم ملی ایتالیای آزگلیو ویچینی و توتو اسکیلاچی در نیمه‌نهایی با آرژانتین مارادونا روبه‌رو شود
. آن هم درست در ورزشگاه سائو پائولوی شهر ناپولی! زمانی که اسکیلاچی گل نخست را به ثمر می‌رساند، ورزشگاه واکنشی شادمانه را بروز می‌دهد. با این حال حس می‌شود که در میان تماشاگران اوضاع آن طور که باید باشد، نیست.




پس از گل کانی‌گیا فریاد‌های بلند تماشاگران غیر ایتالیایی و غیر ناپلی بر ضد مارادونا کارگر می‌شود و اکنون چیزی رخ می‌دهد که در تاریخ فوتبال هرگز اتفاق نیفتاده بود و شاید هم دیگر هیچگاه رخ نخواهد داد؛ جو حاکم بر ورزشگاه بر ضد تیم ملی خودی می‌شود. تماشاگران اهل ناپولی فریاد می‌کشند
: «دیه‌گو! دیه‌گو!» آنها عادت کرده بودند که نام او را صدا بزنند. چگونه باید آنها را برای این کار تنبیه کرد و چگونه قرار بود آنها به ناگهان دیگر از او پشتیبانی نکنند؟ مارادونا موفق شد، منطق هواداری را وارونه کند.




آن روز را بسیار خوب به یاد دارم. تقریبا یازده ساله بودم و چنین فوتبالی را شاید دیگر بار به ندرت تجربه خواهم کرد. اما به نظر می‌رسد چیزی از گذشته بازگشته است. گل بازی برابر انگلیس در جام جهانی مکزیک و گلی که «کک
» بیست سال بعد به ثمر رساند، یکی از لحظه‌های فراموش ناشدنی کودکی‌ام را تایید می‌کند. تصور می‌کنم که چه اندازه فوق‌العاده و یا سرگیجه آور بود، اگر می‌شد مسی را به هنگام بازی در ورزشگاه سائوپائولو تماشا کرد.




لحظه باورنکردنی دیدارم با مسی درست زمانی است که به او می‌گویم که او وقتی بازی می‌کند، شبیه مارادوناست. شبیه اواست یعنی نمی‌دانم چگونه باید تصویری را که هزاران بار دیده شده، بهتر بیان کنم. با این حال می‌خواهم این موضوع را به او بگویم. او به من پاسخ می‌دهد: «آیا این واقعیت دارد؟
» پاسخی با لبخند، با خجالت و شرم بیشتر از معمول و البته شادمانی بسیار. از این گذشته مسی حاضر بود با من ملاقات کند، نه به این خاطر که من نویسنده هستم یا به خاطر اینگونه علت‌ها، بلکه تنها از آن رو که من اهل ناپولی هستم.




مسی می‌گوید: «ناپولی را دوست دارم. دوست دارم خیلی زود به آن شهر سر بزنم
. بی‌تردید خوب خواهد بود اگر بتوانم در آنجا مدت بیشتری بمانم. این برای یک آرژانتینی درست همانند آن است که به خانه‌اش می‌رود. ناپولی برای مسی و بسیاری از هواداران بارسلونا مکانی مقدس البته در فوتبال به شمار می‌آید. ناپولی مکان تبرک بخشی استعدادهاست. شهری که رب النوع فوتبال در آن بهترین سال هایش را گذراند. جایی که او از هیچ برخاست و قهرمان شد. بالاتر از تمام تیم‌های بزرگ. فاتح دنیا.




لیونل مسی درست نقطه مقابل آن چیزی است که انسان از یک ستاره فوتبال انتظار دارد. او بی و دست‌و‌پاست و عبارت‌های معمولی را که به او پیشنهاد می‌شود، به کار نمی‌گیرد، سرخ می‌شود و به کفش هایش نگاه می‌کند. زمانی هم که نمی‌داند چه چیزی باید بگوید، شروع به جویدن انگشت‌هایش می‌کند. اما داستان
«کک» از هر منظر بسیار شگفت انگیز است. مسی همانند زنبور مودار است.




می‌گویند زنبور مودار در واقع نباید پرواز کند، چرا که بدنش بسیار بزرگ است و تحمل این وزن برای بال‌های کوچکش بیش از اندازه دشوار. با این حال زنبور مودار این موضوع را نمی‌داند و بسادگی پرواز می‌کند. مسی هم با اندام کوچکش، با پاهای کوتاهش و سینه باریکش و با تمام اختلال‌های رشدش در واقع هرگز نباید می‌توانست در فوتبال مدرن و پر از درگیری امروز بازی کند
!



زندگی نامه کریستین رونالدو

 

 

زندگی نامه کریستین رونالدو

کریستیانو رونالدو (دوس سانتوس آویرا) متولد پنجم فوریه سال 1985 که بیشتر با نام (کریستیانو رونالدو) معروف می‌باشد،
فوتبالیست پرتغالی در رده حرفه‌ای است که در تیم‌های (منچستریونایتد) و (ملی پرتغال) بازی می‌کند. او یکی از بهترین بازیکنان دنیا و یکی از بهترین استعدادهای امروز فوتبال است.
کریستیانو رونالدو در شهر (فانچال) در منطقه (مادیرا) در کشور پرتغال به دنیا آمد. مادر (ماریا دولورس داس آویرا) و پدرش (خوزه دینیس آویرا) بود. او یک برادر به نام (هوگو) و دو خواهر به نام‌های (الما) و (کاتیا) دارد.
نام رونالدو در کشور پرتغال نام رایجی نیست ولی پدر و مادرش به خاطر (رونالد ریگان) رییس‌جمهور آمریکا نام او را رونالدو گذاشتند زیرا ریگان هنرپیشه مورد علاقه پدر رونالدو بود. او تاکید می‌کند این نامگذاری اصلا دلایل سیاسی نداشته است.
وقتی سه ساله بود ضربه زدن به توپ را آغاز کرد. وقتی در شش سالگی به مدرسه رفت دیگر علاقه‌اش به ورزش کاملا نمایان شده بود. او در آن زمان عاشق تیم (بنفیکا) بود و جالب است که بعدها به تیم رقیب آن یعنی (اسپورتینگ) پیوست.
او ابتدا با یک تیم آماتور به نام (آندورنیا) بازی می‌کرد زیرا پدرش در آن باشگاه شاغل بود. در آن زمان رونالدو تنها هشت سال داشت. در سال 1995 یعنی در ده سالگی (کریستیانو رونالدو) کم‌کم در پرتغال کسب شهرت می‌کرد و آهسته آهسته نامی آشنا در ورزش فوتبال می‌شد. به طوری که دو تیم برتر شهر مادیرا در پی امضای قرارداد با او بودند.
کریس رونالدو با بازی در مسابقات زیر هفده سال یوفا برای تیم (اسپورتینگ لیسبون) مورد توجه (جرارد هولر) سرپرست وقت تیم لیورپول قرار گرفت. در آن زمان او تنها شانزده سال داشت و به همین خاطر لیورپول از خرید او صرف نظر کرد ولی همین موضوع سبب شد به چشم (سرالکس فرگوسن) بیاید.
در تابستان 2003 او در بازی برابر تیم منچستریونایتد به خوبی توانایی‌های خود را در معرض تماشا قرار داد و نشان داد که می‌تواند در دو جناح بازی کند.
پس از بازی، اعضای تیم منچستریونایتد همگی از یک استعداد درخشان سخن می‌گفتند. آنها معتقد بودند بهتر است در آینده در کنار این جوان باشند تا مقابل او.
در منچستر یونایتد

 

فرگوسن این جوان را می‌خواست. او می‌خواست از رونالدو به جای دیوید بکام که به تازگی به رئال مادرید پیوسته بود بهره ببرد و بدین ترتیب کریستیانو با قیمت 24 میلیون و 12 هزار پوند رهسپار تیم منچستریونایتد شد.
رونالدو در ابتدا با پیراهن شماره هفت ظاهر شد ولی با وجود تمام مهارت‌ها و حمله‌هایش دوست نداشت تحت فشار انتظارات مردم باشد.
انتظاراتی که از شماره پیراهن او نشات می‌گرفت. او ترجیح می‌داد پیراهن شماره 27 را بپوشد زیرا در اسپورتینگ نیز همین شماره را می‌پوشید.
رونالدو همیشه متهم به خودخواه بودن و تکروی است، با این وجود فرگوسن تمام حیثیت کاری خود را بر روی او گذاشته و مجددا با او قراردادی تا پایان سال 2010 به امضا رسانده است.
رونالدو در مصاحبه‌ای با نشریه (ایونینگ نیوز) گفت: (منچستریونایتد همیشه برای کمک به من حاضر است و همیشه از من حمایت می‌کند. من باید این را تلافی کنم.)ولی رونالدو اغلب در بازی‌ها، مشکل عصبی پیدا می‌کند. او نمی‌تواند اعصاب خود را کنترل کند و زود از کوره در می‌رود. او یک بار به خاطر رفتار خشونت‌بار و انگشت تکان دادن به نشانه تهدید به سوی تماشاچیان از بازی اخراج و از یک مسابقه نیز محروم شد.
(فیلیپ اسکولاری) مربی تیم ملی پرتغال نیز به او هشدار داد در مسابقات جام‌جهانی رفتار خودش را کنترل کند.
کریستیانو رونالدو در سال 2005 به (بازیکن جوان ویژه فیلیپو) معروف شد و از سوی فیفا بیستمین بازیکن برتر تاریخ فوتبال لقب گرفت. او با وجود اخلاق تندش محبوب طرفداران منچستریونایتد باقی ماند. به همین خاطر دوست ندارد هرگز تیم منچستریونایتد را ترک کند. او در بازی‌های جام‌جهانی اولین گل خود را با ضربه پنالتی به تیم ملی ایران زد
زندگی خصوصی

پدر رونالدو که (دینیس آویرا) نام داشت هفتم سپتامبر 2005 و در زمان بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی از دنیا رفت.
رونالدو چند ساعت پس از شنیدن این خبر مجبور بود برابر تیم روسیه بازی کند و این برای او بسیار سخت بود ولی می‌دانست امکان ندارد در بازی غایب باشد. پس از بازی، سرالکس فرگوسن خود، رونالدو را مشایعت کرد و به کشورش فرستاد.
رونالدوبا زنی به نام (مرچه رومرو) مجری اسپانیایی تلویزیون پرتغال آشنا شد. هر چند اصلیت اسپانیایی دارد ولی در پرتغال به دنیا آمده و رشد کرده است. او با آشنایی خود با رونالدو تنفر خیلی‌ها را برانگیخت زیرا بسیاری از طرفداران رونالدو او را شایسته نامزدی فوتبالیست محبوب خود نمی‌دانستند و سایت‌های اینترنتی علیه او ایجاد کردند.
(مرچه) نه سال از کریستیانو بزرگ‌تر بود و از همسر اولش طلاق گرفته بود. کریستین همیشه دوست دارد زندگی خصوصی خود را به معنای واقعی آن خصوصی نگه دارد و معتقد است زندگی خانوادگی از زندگی حرفه‌ای جداست و هیچ گاه در این مورد صحبتی نکرد و نامزدی او با خود را تأیید نمی کرد.سرانجام در بیستم سپتامبر 2006 (مرچه) هم تایید کرد که دیگر رابطه‌ای با کریستیانو رونالدو ندارد.
او هزینه سفر (مارتونیز) پسربچه یازده ساله اندونزیایی و پدرش که از بازماندگان سونامی بودند را پرداخت تا آنها بتوانند به خاطر علاقه پسرک برای دیدن بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی به اروپا بروند.
دیگر هم‌تیمی‌های رونالدو پس از ملاقات این پدر و پسر تقبل کردند که با کمک یکدیگر هزینه خرید یک خانه جدید در اندونزی را برای آنها فراهم آورند. پس از پایان بازی‌های مقدماتی، رونالدو به اندونزی رفت تا از سرزمین‌های مصیبت‌زده آن دیدن و برای آنها کمک‌های خیریه جمع‌آوری کند. او در این سفر با (یوسف کالا) رییس‌جمهور اندونزی نیز دیدار کرد و توانست با به حراج گذاشتن وسایل ورزشی خود در جاکاراتا پایتخت اندونزی، 120 هزار دلار آمریکا کمک جمع کند.
رونالدو هم اکنون یک خانه دو میلیون پوندی در (وود فورد) واقع در انگلیس دارد. پس از حضور کریستیانو در تیم ملی کشور پرتغال و بازی مقابل تیم انگلیس در مسابقات جام‌جهانی آلمان، طرفداران تیم انگلیس به نشانه خشم خود شیشه‌های خانه گران‌قیمت کریستیانو را شکستند.
رونالدو نیز از این عکس‌العمل غیرمنطقی مردم ناراحت شد و اعلام کرد منچستر را ترک می‌کند و آینده او در اسپانیاست. (مرچه) سی ساله که در آن زمان هنوز با کریستیانو رابطه داشت گفت: اگر کریستیانو قبل از این‌که خشم مردم فرو بنشیند به انگلیس بازگردد، کار احمقانه‌ای کرده است. او حتی از ستاره منچستریونایتد تقاضا کرد برای بردن وسایلش هم به آن جا بازنگردد.
شایعه رابطه کریستیانو رونالدو با دختری به نام (جمااتکینسون) به تازگی بر سر زبان‌ها افتاده است. با این وجود نامزد قبلی کریستیانو پیام تبریک خود را برای او فرستاد (مرچه رومرو) که در سال 2005 از کریستیانو جدا شد بهترین آرزوهایش را نثار این زوج کرده است. گفته می‌شود (جما) نیز به تازگی از نامزد سابقش که اتفاقا او نیز یک فوتبالیست بوده، جدا شده است. رابطه کریستیانو و (جمااتکینسون) ناگهان تیتر درشت صفحه اول تمام نشریات پرتغال شد.
(جمااتکینسون) هنرپیشه نوپای شبکه ITV خود اظهار داشته که با کریستیانو رونالدو آشنا شده است.
او نخستین بار کریستیانو را همین اواخر در یک مهمانی ملاقات و اعتراف کرد از این آشنایی بسیار خوشحال است. وی اظهار داشت: (کریستیانو مرد خیلی خوبی است. شنیده‌ام خیلی‌ها به من حسادت می‌کنند. این موضوع برای من اصلا عجیب نیست.) این هنرپیشه 22 ساله که پیش از این با (مارکوس بنت) بازیکن تیم (چارلتون) آشنا بود، گفت: (من به فوتبال علاقه خاصی ندارم و اگر با کریستیانو آشنا شده‌ام به خاطر شخصیت اوست. اصولا فوتبالیست‌ها همه آدم‌های خوبی هستند. در ضمن دلم نمی‌خواهد زیاد درباره این موضوع صحبت کنم چون نامزدی من با مارکوس به خاطر مصاحبه‌ام با خبرنگارها به هم خورد. نمی‌خواهم این موضوع دوباره تکرار شود.) ظاهرا از این پس یک زن به جرگه زنان خبرساز فوتبالیست‌های انگلیس افزوده شده است.
سرالکس فرگوسن همیشه از کریستیانو رونالدو به عنوان یک بازیکن برتر نام می‌برد. او در یک مصاحبه مطبوعاتی در جواب به این سوال که آیا رونالدو بازیکن سال می‌شود یا نه، اظهار داشت: (مطمئنم نام او در لیست است. او 23 سال دارد و به نظر من بهتر از این هم می‌شود. او به بلوغ لازم رسیده و امیدوارم بازیکنان جوان ما مثل او خود را نشان دهند.
خیلی کم هستند کسانی که مانند کریستیانو می‌توانند برابر بازیکنان هجومی بایستند. مدافعان نمی‌توانند این جور بازیکنان را کنترل نمایند؛ به همین خاطر است که همه به او به چشم یک (خطر بزرگ) نگاه می‌کنند.)
کوتاه از کریستیانو

_ او در بازی‌های یورو 2004 و جام‌جهانی 2006 به عنوان جذاب‌ترین بازیکن شناخته شد.
_ در کودکی با نام مستعار (کلویورت) نامیده می‌شد.
_ او از سهام‌داران (نایک)، (پیپ جینز)، (اکسترا جاس) (نوشیدنی انرژی‌زای اندونزی) و اتومبیل سوزوکی است هر چند که خود یک اتومبیل بی‌‌ام‌و مشکی دارد.
_ تیم محبوب کودکی او (بنفیکا) بود.
_ قهرمان کودکی رونالدو (مارادونا) بود.
_ قهرمان کنونی او (لوییس فیگو) و (تیه ری‌آنری) هستند.
_ رونالدو که در لیسبون بزرگ شده است همیشه به خاطر لهجه (مادیرایی)‌اش مورد تمسخر بچه‌ها قرار می‌گرفت.
_ رونالدو با (آلبرتو جاردیم) فرماندار زادگاه خود دوست صمیمی است

انتقال كريس رونالدو از منچستر به رئال مادرید جنجالی ترین انتقال تاریخ فوتبال است كه هواداران را تشنه می کند که راجع به کریس بیشتر بدانند .


مطلب حاضر یکی از کاملترین بیوگرافی های مربوط به این بازیکن است که تا به حال به فارسی برگردانده شده است

بالاخره قرارداد 80 میلیون پوندی خرید کریستیانو رونالدو کامل شد . تحلیل ها و دلایل زیادی بر این انتقال جنجالی گفته و نوشته شده است، اما خیلی از هواداران فوتبال دوست دارند بدانند در پس چهره خندان قهرمانان چه راز و رمزی نهفته و مثلا فلان سوپراستار از کجا شروع کرده و چطور زندگی می کند. جدا از جذابیتی که دانستن داستان زندگی این شخصیت ها دارد، بیشتر آشنا شدن نسل جوان با الگوهایشان و پند گرفتن از موقعیت های پیش آمده برای آنها ست که باعث شده یکی از پرطرفدارترین آثار، کتاب های خاطرات ورزشکاران معروف باشد.

آشنایی با بیوگرافی یک فوتبالیست به شناخت بهتر اخلاق و حتی ویژگیهای تکنیکی او کمک فراوانی می کند. به همین دلیل زندگی ورزشی و شخصی کریس رونالدو برنده توپ طلای اروپا و بهترین فوتبالیست جهان در سال 2008 را با هم مرور می کنیم

امروز
با تمام این روایات حالا کریستیانو رونالدو در سن 24 سالگی گرانترین بازیکن جهان است. شاید به نظر برخی قهرمانی بعصاب خردکن و خودخواه به نظر برسد و شاید هم ستاره ای بی بدیل، ولی برای دنیای فوتبال بازیکنی است که مفتخر به عنوان "بهترین بهترینهای اروپا" و "جهان" شده است. هم اکنون فصل تازه ای در زندگی حرفه ای کریس باز شده و رویای بازی در سانتیاگو برنابئو به حقیقت پیوسته است..

 

 

 

 



 

جنیفر لوپز
جنیفر لوپز در میامی
جنیفر لوپز در میامی
اطلاعات هنرمند
نام اصلی جنیفر لین لوپز
نام مستعار جی لو
زادروز ۲۴ ژوئیهٔ ۱۹۶۹(۱۹۶۹-07-۲۴) ‏(۴۲ سال)، نیویورک
اهل کشور Flag of the United States.svg ایالات متحده آمریکا
سبک‌ها موسیقی پاپ-ریتم و بلوز
کار(ها) خواننده و بازیگر
مدت کار ۱۹۸۷ تا کنون
وب‌گاه وب‌گاه رسمی

جنیفر لین لوپز (به انگلیسی: Jennifer Lynn Lopez) با نام مستعار جِی لو (به انگلیسی: J. Lo) زاده ۲۴ ژوئیه ۱۹۶۹ خواننده، بازیگر، رقصنده، تهیه‌کننده موسیقی، تهیه‌کننده تلویزیونی و طراح مد پورتوریکویی تبار اهل آمریکاست. جنیفر لوپز توسط مجله اقتصادی آمریکایی فوربز عنوان ثروتمندترین بازیگر لاتین تبار اهل هالیوود را به خود اختصاص داد. جنیفر لوپز در فهرست ۱۰۰ شخص پرنفوذ و اثرگذار آمریکایی لاتین تبار، توسط مجله پیپل اِن اسپانول به عنوان نفر نخست برگزیده شد.

او تا به حال با توجه به شهرت و محبوبیتش به عنوان یک ستاره برتر هنری در آگهی‌های پولساز نظیر تبلیغ ادکلن و مدهای گوناگون شرکت کرده و سودهای هنگفتی را به دست آورده‌است. علاوه بر آن او به عنوان یک حامی حقوق بشر و همچنین در رابطه با واکسیناسیون اطفال در بیمارستان کودکان لس آنجلس فعال بوده‌است. جنیفر لوپز کار شغلی خود را به عنوان رقصنده با بازی در مجموعه طنز تلویزیونی لیوینگ کالر[۱] آغاز کرد. پس از آن با ظهور در فیلم هیجانی و اکشن قطار پول در سال ۱۹۹۵ به سر زبان‌ها افتاد.

نخستین فیلمی که او به عنوان یک بازیگر کلیدی، ایفای نقش کرد فیلم با ژانر زندگینامه به نام سلنا بود که به سال ۱۹۹۷ ساخته شد، در این فیلم جنیفر لوپز به عنوان یک بازیگر برجسته و متمایز موفق شد جایزه آلما[۲] را دریافت کند. فیلم خارج از دید[۳] به سال ۱۹۹۸ فیلمی بود که او توانست دومین جایزه آلما را به خاطر نقش آفرینی در آن کسب نماید. پس از آن در فیلم‌های طنز برنامه‌ریز ازدواج[۴] خدمتکاری در منهتن[۵] مایلید برقصیم؟[۶] و مادرشوهر هیولا[۷] به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۱، ۲۰۰۲، ۲۰۰۴، ۲۰۰۵ نقش آفرینی باکرد. فیلم‌های مایلید برقصیم؟ و مادرشوهر هیولا برای جنیفر لوپز از لحاظ اقتصادی دستاوردی بزرگ محسوب می‌شدند.

در سال ۱۹۹۹ لوپز به عنوان نخستین کار، آلبوم آن دِ سیکس[۸] را روانه بازار موسیقی کرد. که تک آهنگ برتر و مشهور «اگر تو عشق من باشی»[۹] را در بر داشت. دومین آلبوم استودیویی جنیفر لوپز با نام J.Lo در سال ۲۰۰۱ با فروش هشت میلیون نسخه در کل دنیا، یک دستاورد بزرگ مالی برای او محسوب می‌شد. آلبوم J To Tha L-O! The Remixes نیز در سال ۲۰۰۲ دومین آلبوم پیاپی جنیفر بود که در صدر فهرست ۲۰۰ آلبوم برتر موسیقی آمریکا قرار گرفت. سومین و چهارمین آلبوم استودیویی این ستاره آمریکایی موسوم به این منم... خوب حالا[۱۰] در ۱۹ نوامبر ۲۰۰۲ و میلادی دوباره[۱۱] در اول مارس ۲۰۰۵ ردیف شماره ۲ فهرست بیلبورد ۲۰۰ را به خود اختصاص دادند. در سال ۲۰۰۷ او نخستین آلبوم تمام اسپانیایی‌زبانش به نام آنطور که یک زن دل می‌بازد[۱۲] را روانه بازار کرد، او همچنین در ششم اکتبر همان سال پنجمین آلبوم انگلیسی و در مجموع ششمین آلبوم خود را با نام شجاع[۱۳] در دسترس هواداران خود قرار داد. او در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه «American Music Award for Favorite pop/rock female Artist» که مخصوص خوانندگان زن در سبک پاپ و راک بود، گردید و همچنین در سال ۲۰۰۷ جایزه «American Music Award for Favorite Latin Artist»، که مخصوص هنرمندان لاتین‌تبار می‌باشد را از آن خود کرد. با توجه به آخرین آمار، جنیفر لوپز بیشتر از ۲۵ میلیون نسخه از آلبوم‌های خود را در تمام دنیا فروخته‌است. در مسابقه تلویزیونی آمریکن آیدل که مربوط به کشف استعدادهای درخشان در زمینه تک خوانی است، جنیفر لوپز در هیئت داوران فعال می‌باشد. در کانال سی بی اس جنیفر به عنوان نخستین مهمان برنامه «گفتگو»[۱۴] شرکت کرد.

محتویات

 [نهفتن

کودکی و نوجوانی

جنیفر لوپز متولد و بزرگ شده محله کَسل هیل در همسایگی برونکس واقع در نیویورک است. مادرش مربی مهدکودک و پدرش متخصص رایانه هر دو پورتوریکویی تبار و کاتولیک مذهب، زاده شهر پونسی در جنوب پورتوریکو می‌باشند. جنیفر لوپز دو خواهر به نام‌های لیندا و لسلی دارد که از میان آنها لیندا دارای شغل روزنامه نگاری است. او تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس و دبیرستان کاتولیک در برونکس به پایان رساند. از ۱۹ سالگی به شکلی خودآموز به رقص و آوازخوانی پرداخت. در هنگام تحصیل در دانشگاه جنیفر در کنار رقص در باشگاه شبانه منهتن به عنوان شغل پاره‌وقت در دفترخانه‌ای مشغول به کار شد.

شایعه بیمه بدن 

در سال ۱۹۹۹ نشریات انگلیسی و آمریکایی اعلام کردند که جنیفر اعضای مختلف بدن خود را در مجموع به ارزش یک میلیارد دلار بیمه کرده‌است. این نشریات مبلغ بیمهٔ پستان او را ۲۰۰ میلیون دلار، پا و باسن را ۳۰۰ میلیون دلار و مو را ۵۰ میلیون دلار اعلام کردند. لوپز نیز در بیانیه‌ای این گزارش‌ها را خنده‌دار توصیف کرد.[۱۵]

روابط خصوصی 

مارک آنتونی و جنیفر لوپز

در مورد روابط خصوصی جنیفر لوپز با مردان، رسانه‌ها تمرکز خاصی دارند. او تاکنون روابط نسبتا گرمی با شان کامز، کریس جود، بن افلک و مارک آنتونی داشته‌است. در سال ۱۹۸۴ در سن ۱۵ سالگی (دوران دبیرستان) و هنگامی که او کم کم داشت به یک ستاره تبدیل می‌شد، او با دیوید کروز روابط دوستانه داشت. در سال ۱۹۹۴ جنیفر لوپز پس از ۱۰ سال رابطه تنگاتنگ با دیوید کروز، به روابط دوستانه‌اش پایان داد. جنیفر لوپز در سال ۲۰۰۴ گفت:

« دیوید کروز دوستی است که احتمالا من را بهتر از هر کس دیگری می‌شناسد.[۱۶][۱۷]  »

اولین ازدواج لوپز با اوجانی نوآ در ۲۲ فوریه ۱۹۹۷ بود. لوپز نوآ را اولین بار هنگامی که نوآ به عنوان خدمتکار در رستورانی در میامی کار می‌کرد ملاقات کرد. این دو در ژانویه ۱۹۹۸ از هم طلاق گرفتند. بعدا لوپز نوآ را به عنوان مدیر رستورانش در آپریل ۲۰۰۲ استخدام کرد. اما نوآ در اکتبر همان سال اخراج شد. بعد از آن نوآ از جنیفر به دادگاه شکایت کرد اما این دو به طور محرمانه با هم سازش کردند. در آپریل ۲۰۰۶، لوپز از نوآ شکایت کرد تا مانع انتشار کتابی شود که نوآ در آن جزئیات ازدواج و زندگی خصوصی اش با جنیفر را نوشته بود.[نیازمند مدرک]


لوپز حدود دو سال و نیم با خواننده هیپ-هاپ، شان کامز رابطه داشت. در ۲۷ دسامبر ۱۹۹۹، لوپز و کامز در نایت کلابی در منهتن بودند که بین همراهان کامز و گروهی دیگر درگیری پیش آمد و یک نفر شلیک کرد. لوپز و کامز با ماشین از آنجا دور شدند ولی توسط پلیس متوقف شدند[۱۸] و یک اسلحه روی صندلی ماشین آن‌ها پیدا شد. کامز متهم به حمل اسلحه شد؛ در همین حال علاوه بر استرس پیش از محاکمه پی‌گیری موضوع توسط مطبوعات مشکل را دوچندان می‌کرد، و لوپز یک سال بعد به جریاناتش با کامز پایان داد، در طی یک دادخواست در ۲۰۰۸ وکیل مدافعه گفت که لوپز در این پرونده هیچ نقشی نداشته‌است.[۱۹]


دومین ازدواج او با یکی از رقصنده‌هایش به نام کریس جود بود. جنیفر اولین بار با جود هنگام فیلمبرداری موزیک ویدئو "Love Don't Cost a Thing" آشنا شد. این دو در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۱ در خانه‌ای در حومه لوس آنجلس ازدواج کردند. جنیفر و جود در ژوئن ۲۰۰۲ به رابطه شان پایان دادند و سرانجام با ورود بن افلک در ژانویه ۲۰۰۳ به طور رسمی از هم طلاق گرفتند.[نیازمند مدرک]


رابطهٔ او با بن افلک بازیگر سرشناس هالیوودی مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت به طوری که پاپارازی‌ها این زوج را بنیفر می‌نامیدند. جنیفر خبر نامزدی اش با بن را در نوامبر ۲۰۰۲ اعلام کرد. بن افلک حلقه‌ای ۱٫۲ میلیون دلاری به جنیفر داد. جنیفر در یک مصاحبه قول داد که به زودی با بن افلک ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. این دو تاریخ ازدواجشان را ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۳ در سانتا باربارا اعلام کردند. اما چند ساعت قبل از برگزاری مراسم خبر به هم خوردن نامزدی جنیفر و بن منتشر شد و این مراسم به هم خورد. این دو سرانجام در ژانویه ۲۰۰۴ از هم جدا شدند. جنیفر و بن در چند فیلم در کنار هم بازی کردند از جمله: Gigli ، Jersey Girl . بن در موزیک ویدئو جنیفر به نام "Jenny from the Block" نیز ظاهر شد.[نیازمند مدرک]


کمتر از دو ماه بعد از جدایی جنیفر و بن، جنیفر با مارک آنتونی آشنا شد. البته جنیفر و مارک در دهه ۹۰دوستی کوتاهی داشتند (قبل از اینکه جنیفر ازدواج کند). این دو در اوایل ۲۰۰۴ آهنگی را برای فیلم "Shall We Dance?" که جنیفر در آن بازی کرده بود، با هم ضبط کردند. در اکتبر ۲۰۰۳، مارک آنتونی از دختر شایسته جهان، دایانارا تورس طلاق گرفت (برای دومین بار). آنها ۲ فرزند نیز داشتند. جنیفر و مارک در ژوئن ۲۰۰۴ در مراسم کاملا خصوصی ازدواج کردند. دختر مارک آنتونی، آرایانا در آخر موزیک ویدئو "Get Right" به عنوان خواهر کوچکتر جنیفر ظاهر شد. در نوامبر ۲۰۰۷، هنگامی که جنیفر برای آخرین بار در تور "En Concierto" روی صحنه رفت اعلام کرد که باردار است. البته پدر جنیفر بعداً اصلاح کرد که جنیفر قرار است صاحب دوقلو شود. و جنیفر در ۲۲ فوریه ۲۰۰۸ صاحب یک دختر و یک پسر شد. لوپز با دریافت مبلغ ۶ میلیون دلار اجازه داد تا عکس او و دوقلوهایش در مجله پیپل چاپ شود. سرانجام در ۱۵ جولای ۲۰۱۱ بعد از ۷سال زندگی مشترک، جنیفر و مارک آنتونی از هم جدا شدند.[نیازمند مدرک]

فیلم‌ها 

جنیفر لوپز تاکنون در فیلم‌های دختر کوچک من (۱۹۸۷)، خانواده من (۱۹۹۵)، قطار پول (۱۹۹۵)، جک (۱۹۹۶)، خون و شراب (۱۹۹۶)، سلنا (۱۹۹۷)، آناکوندا (فیلم) (۱۹۹۷)، دور کامل (۱۹۹۷)، خارج از دید (۱۹۹۸)، مورچه‌ها (۱۹۹۸)، سلول (۲۰۰۰)، طراح مراسم ازدواج(۲۰۰۱)، چشم‌فرشته‌ای (۲۰۰۱)، کافی (۲۰۰۲)، خدمتکاری در منهتن (۲۰۰۲)، گیگلی (۲۰۰۳)، دختر جرسی (۲۰۰۴)، مایل هستید برقصیم؟(۲۰۰۴)، مادرشوهر هیولا (۲۰۰۵)، یک زندگی ناتمام (۲۰۰۵) و نقشه وارونه(۲۰۱۰) ایفای نقش کرده‌است.

برخی از پوسترها یا جلد دی وی دی فیلم‌ها که جنیفر لوپز در آنها بازی کرده‌است.

آلبومها 

  • On The 6 - ۱۹۹۹
  • J.Lo - ۲۰۰۱
  • J To Tha L-O! The Remixes - ۲۰۰۲
  • This Is Me... Then - ۲۰۰۲
  • Rebirth - ۲۰۰۵
  • Como Ama Una Mujer - ۲۰۰۷
  • Brave - ۲۰۰۷
  • ۲۰۱۱ - Love

تک آهنگ‌ها 

روی زمین، اگر تو عشق من باشی و احساس خیلی خوبی دارم از تک آهنگهای معروف او هستند.

پانویس و منابع 

  1. Living Color
  2. American Latino Media Arts Award, or ALMA Award
  3. out of the sight
  4. Wedding Planner
  5. Maid in Manhattan
  6. ?Shall We Dance
  7. Monster-in-Law
  8. On the 6
  9. If You Had My Love
  10. ths is me... then
  11. Rebirth
  12. Como Ama Una Mujer
  13. Brave
  14. The talk
  15. Lopez: I'm no billion dollar babe وبگاه بی بی سی
  16. «Jennifer Lopez to record duet with husband». www.femalefirst.co.uk. بازبینی‌شده در ۳ مه ۲۰۱۱. 
  17. «lopez still close with first love». www.contactmusic.com. بازبینی‌شده در ۳ مه ۲۰۱۱. 
  18. «"Puffy Combs Is Indicted In Club Case"»(انگلیسی)‎. نیویورک تایمز، ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۰۰. 
  19. «"Lopez won’t testify in New York club shooting case"»(انگلیسی)‎. Thaindian.com.

 



درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدید.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان igolden love و آدرس iwanttoyou.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 5583
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



Alternative content