igolden love |
|||
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:14 :: نويسنده : mojtaba
تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم شاید به جرم عشق ما متهم باشیم باز در حضور تو آشفته خویشم در سفره عشقت درویش درویشم. . . . . . میشه پروانه بود و به هر گلی نشست اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . . . . . واقعیت است جاذبه تو از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم . . . ! . . . دلم غرق تماشا بود، رفتی / میان اشک و آه و دود رفتی کنار حسرتی دیرینه ماندم / بهار من، گل من، زود رفتی . . . . . . من و یاد تو و یک سینه تنگ شبی تار و سه‌تاری خسته آهنگ کمی با چشمهایم مهربان باش مزن ای دوست بر آیینه‌ات سنگ . . . . . . خوش به حال آنکه قلبش مال توست حال و روزش هر نفس، احوال توست خوش به حال آنکه چشمانش تویی آرزوهایش همه آمال توست . . . رفتـن کسـی کـه لایـق نیسـت … نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه . . . . . . گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ، دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم . . . . . . بجز دستت ندارم یار دیگر / بجز آیینه بازی کار دیگر چو بستی چشم را آیینه بشکست / نگاهم کن فقط یک بار دیگر . . . . . . خنده های تـــو آرزوهـــای مـن انـد بخــند تا برآورده شوند . . . . . . نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی . . .
. . . اگر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . . . . . گفتم به گل زرد چرا رنگ منی ، افسرده و دلتنگ چرا مثل منی من عاشق اویم که رنگم شده زرد ، تو عاشق کیستی که هم رنگ منی . . . . . . آب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رخت های دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است . . . . . . حـالا کـه میـخـواهـی بـروی لطفــا قـدمـهـایـت را تنـدتـر بـردار … دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه . . . . . . مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . . . . . شب در خم گیسوی تو عابر میشد / با هر نفست بهار ظاهر میشد ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم / با دیدن چشمان تو عاشق میشد . . . . . . من و باران، من و دریا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو دوباره عاشقی را می‌سراییم / من و مجنون، من و لیلا، من و تو . . . . . . به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند . . . . . . دلم باغی پر از ریحان و گل بود / به روی رود عشقت مثل پل بود نگاهم کردی و ویران شد این دل / مگر چشم تو از قوم مغول بود؟ . . . همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن . . . . . . به باغم یاسمن بودی چه می‌شد؟ / عروس این چمن بودی چه می‌شد؟ چرا چون باد رفتی از کنارم؟ / همیشه مال من بودی چه می‌شد . . . ؟ . . . رها کردی چرا دست دلم را؟ / به خاک و خون کشیدی حاصلم را مرا تو می‌کشی صدبار در روز / ولی من دوست دارم قاتلم را . . . . . . سراسر خواب من کابوس، کابوس / ندارم در شبم فانوس، فانوس به دل آمد بگویم من تو را دوست / ولی لب وا نشد، افسوس، افسوس . . . . . . نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|