igolden love
 
 
دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:زندگی نامه علی دایی کامل, :: 19:33 ::  نويسنده : mojtaba

علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن ایرانی و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامهٔ. . . علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن ایرانی و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامهٔ خود دارد و با فاصلهٔ زیادی بهترین گلزن بازی‌های ملی در تاریخ فوتبال جهان است.
دایی سابقهٔ بازی در تیم‌های آلمانی همچون بایرن مونیخ را دارد و به همراه این تیم به نایب قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا دست یافته‌است. او اکنون در باشگاه سایپا به عنوان سرمربی تیم سایپا فعالیت می‌کند.

باشگاهی
دایی، فوتبال را از باشگاه‌های کوچک شهر اردبیل همچون استقلال اردبیل و شهرداری اردبیل آغاز کرد . اوپس از قبولی در دانشگاه صنعتی شریف و اقامت در تهران به تیم تاکسیرانی تهران پیوست. او سپس به بانک تجارت پیوست و در این تیم بود که او مورد توجه بیشتری قرار گرفت و برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد.
دایی بعدها به پرسپولیس تهران و سپس السد قطر پیوست و از این این تیم راهی اروپا شد و همراه با کریم باقری به آرمینیا بیله‌فلد باشگاه آلمانی و خداداد عزیزی به اف سی کلن پیوست. مقصد بعدی او بایرن مونیخ آلمان بود. فرانس بکن‌بائر رییس باشگاه بایرن مونیخ علی دائی را برای این باشگاه انتخاب کرد و وی را مهاجمی در سطح جهانی قلمداد کرد. حضور دایی در بایرن مونیخ آلمان نقطه‌ اوج فوتبال او بود، زیرا پیش از آن حضور بازیکنی ایرانی در یک باشگاه معتبر نظیر بایرن مونیخ سابقه نداشت. دایی به همراه بایرن مونیخ تا فینال جام باشگاه‌های اروپا رفت و در نهایت مدال نقرهٔ آن بازی‌ها را به دست آورد. گرچه دایی در بازی فینال به میدان نیامد.
او سپس به هرتا برلین آلمان پیوست و با پوشیدن پیراهن
۹ از اصلی‌ترین بازیکنان این تیم بود. دایی با هرتا برلین هم در جام باشگاه‌های اروپا بازی کرد و دو بار دروازهٔ چلسی و یکبار دروازهٔ آث میلان را گشود. حضور موفق علی دائی در باشگاه‌های اروپایی راه را برای بسیاری از بازیکنان آسیایی از جمله هیده توشی ناکاتا و مهدی مهدوی کیا گشود.
علی دایی با باشگاه سایپا به عنوان بازیکن و سرمربی تیم سایپا فعالیت خود را آغاز کرد. این تیم توانست در خرداد ماه
۸۶ قهرمانی ششمین لیگ برتر را به دست آورد. او همزمان با قهرمانی سایپا در روز ۲۸ می ۲۰۰۷(۷ خرداد ۱۳۸۶) بازدن گل قهرمانی سایپا که آخرین گل اقای گل جهان بود از بازی کردن فوتبال برای همیشه خداحافظی کرد.
علی دایی در سال‌های اخیر همواره بازیکن اصلی ایران و کاپیتان این تیم بوده‌است. او بیشترین بازی ملی و بیشترین گل زدهٔ تاریخ تیم ملی را دارد (گل‌های زدهٔ او در میان تمام تیم‌های جهان نیز اول است).
او در جام ملت‌های آسیا
۱۹۹۶ امارات به همراه باقری و عزیزی از بهترین ستارگان ایران بود.
او در بازی معروف ایران و استرالیا در بازی پلی اف مقدماتی جام جهانی
۱۹۹۸ فرانسه پاس گل دوم ایران را برای خداداد عزیزی ارسال کرد و این گل باعث راهیابی ایران به جام جهانی شد.
او به همراه ایران در دو جام جهانی
۱۹۹۸ فرانسه و ۲۰۰۶ آلمان به میدان آمد و تا به حال در۵ بازی ایران در این بازی‌ها شرکت کرده‌است. این پاس دایی بود که زمینه‌گذار گل مهدوی‌کیا به آمریکا در جام جهانی ۹۸ شد.
از نقاط اوج دوران ورزشی دایی را می‌توان روز
۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ دانست. او در این روز و در مسابقات مقدماتی راهیابی به جام جهانی ۴ بار دروازهٔ لائوس را گشود تا نام خود را به عنوان اولین فوتبالیست تاریخ جهان که ۱۰۰ گل در بازی‌های ملی به ثمر رسانده ثبت کند.علی دایی در لیگ برتر ایران در سال ۱۳۸۶ به عنوان سرمربی و بازیکن توانست تیم سایپا را به قهرمانی برساندو توانایی های خود را به رخ منتقدان بکشد و بر افتخارات خود بیافزاید.

تیم‌های باشگاهی
سلمان آباداردبیل، تاکسی‌رانی، بانک تجارت، پرسپولیس (ایران)
آرمینیا بیله‌فلد، بایرن مونیخ، هرتابرلین (آلمان)
السد (قطر)
پرسپولیس، صبا باتری (ایران)
سایپا تهران

بهترین گلزن در بازی‌های بین‌المللی
وی یکی از بهترین گلزنان تاریخ فوتبال و نفر اول در لیست گلزنان بین‌المللی است. او هم‌چنین بهترین گلزن در تاریخ بازی‌های آسیایی است. در دور مقدماتی جام جهانی سال
۱۹۹۸ هم، او با به ثمر رساندن ۳۸ گل در ۵۶ بازی در رتبه‌ی اول قرار داشت.
در سال
۱۹۹۶ با به ثمر رساندن ۲۰ گل، دایی به عنوان بهترین گلزن در بازی‌های بین‌المللی توسط فدراسیون تاریخ و آمار فوتبال (IFFHS) معرفی گردید. در ضمن دایی اولین گلزن آسیایی جام باشگاههای اوروپا است ازجمله گلهای بیادماندنی او دوگل اوبه چلسی وتک گل او به میلانACدر لیگ قهرمانان اروپا که باعث صعودتیم هرتابرلین به مرحله بعد لیگ قهرمانان شد

زندگی شخصی
علی دایی در اردبیل متولد شد. او بعدها به دانشگاه صنعتی شریف راه یافت و لیسانس خود را در رشتهٔ متالورژی دریافت کرد. همچنین وی به تازگی ازدواج کرده‌است. علی دائی علاوه بر فوتبال در تجارت نیز مردی موفق بوده‌است. وی گرداننده چندین شرکت بزرگ و رستوران‌های متعدد است. دائی هیچ گاه از خرج کردن ثروت خود در راه کمک به افراد بی بضاعت و امور خیریه دریغ نورزیده‌است. این فوتبالیست برجسته ایرانی طی سالهای اوج فوتبال خود بارها در مسابقات فوتبال با نیات خیرخواهانه به میدان رفته‌است، از جمله در دیدار ستارگان فوتبال جهان و تیم منتخب بوسنی با همراهی روبرتو باجو و دیگر ستاره‌های افسانه‌ای فوتبال. او همچنین همراه بامادلین آلبرایت و دیوید بکام باسازمان یونیسف همکاری داشته‌است.
دایی همچنین دارای تابعیت دوگانه ایرانی و آمریکایی است.

عضویت درفیفا
علی دائی توانست برای اولین بار یک بازیکن ایرانی باشدکه عضوکمیته بین المللی فوتبال فیفاگرددوفوتبال ایران رادرعرصه بین‌المللی مطرح کند.

 




شناسنامه

- نام کامل» لیونل آندرس مسی
- تاریخ و محل تولد: ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در روزاریوی آرژانتین
- ملیت: آرژانتینی و اسپانیائی
- قد: ۱۶۹ سانتی متر
- وزن: ۶۷ کیلوگرم
- باشگاهها: جوانان بارسلونا، بارسلونا
- نخستین بازی ملی: آگوست ۲۰۰۵ برابر مجارستان




اولین بازی


یک‌ فوروارد کامل‌ زمانی‌ کارش‌ را صحیح‌ انجام‌ داده‌ که‌ گلی‌ را به‌ ثمر رسانده‌ باشد. «مسی‌» در این‌ دیدار گلی‌ به‌ ثمر نرساند، اما یک‌ بار در موقعیت‌ گل‌ قرار گرفت‌ که‌ دفاع‌ حریف‌ روی‌ او تکل‌ خطا انجام‌ داد و یک‌ ضربه‌ آزاد به‌ نفع‌ «بارسا» اعلام‌ شد و زننده‌ این‌ ضربه‌ هم‌ کسی‌ نبود جز رونالدینیو که‌ با این‌ ضربه‌ اولین‌ گل‌ بازی‌ را به‌ ثمر رساند
.




اولین گل


اولین گل او در دیدار مقابل آلباسته بود که روی پاس رونالدینیو در موقعیتی مناسب توپ را از روی سر دروازبان به درون دروازه انداخت




سیستم جوانگرا


«
مسی‌» در «روناریو» متولد شده‌ است‌، در آرژانتین‌أ اما در «بارسلونا» همه‌ او را از خودشان‌ می‌دانند و به‌ نظر می‌رسد یکی‌ از اولین‌ محصول‌های‌ سیستم‌ جوان‌گرای‌ بارسلون‌ جدید باشد. با اینکه‌ رونالدینیو، اتوئو و دکو نام‌های‌ معروفی‌ هستند و در همه‌ جای‌ دنیا شناخته‌ شده‌اند، اما «بارسلونا» به‌ محصولات‌ جوان‌ داخلی‌ خود نیز می‌بالد و «مسی‌» آخرین‌ فرد از حلقه‌ نام‌های‌ پرداخته‌ شده‌یی‌ در «بارسلون‌» است‌ که‌ نام‌هایی‌ چون‌ «کارلوس‌ پویول‌»، «ژاوی‌ هرناندز»، «ویکتور والدز»، «آندره‌ اس‌ اینیستا» و... را شامل‌ می‌شود.



مقایسه با مارادونا


مسی‌ در سال‌ 1987 به‌ دنیا آمده‌ است‌. در پنج‌ سالگی‌ بازی‌ فوتبال‌ را آغاز کرده‌ )در باشگاه‌ گراندولی‌(أ در تیمی‌ که‌ پدرش‌ هم‌ در آن‌ مشغول‌ فعالیت‌ بوده‌ است‌. توانایی‌های‌ او مسوولان‌ باشگاه‌ «نیول‌ اولدبویز» را قانع‌ کرد که‌ «لیونل‌» را به‌ خدمت‌ بگیرند و او به‌ برادر بزرگترش‌ که‌ در آن‌ باشگاه‌ بازی‌ می‌کرد ملحق‌ شد. مربی‌ او در آن‌ باشگاه‌ «ایزیگو دومینگوئز»، می‌دانست‌ که‌ او استعداد شگرفی‌ در خود پنهان‌ دارد. او می‌گوید: «او می‌توانست‌ کارهایی‌ با توپ‌ انجام‌ دهد که‌ قوانین‌ فیزیک‌ را به‌ بازی‌ می‌گرفت‌. تنها کسی‌ که‌ قبل‌ او دیده‌ام‌ که‌ چنین‌ توانایی‌هایی‌ دارد، «دیه‌گو مارادونا» است‌
...



مشکلات پزشکی

پیشرفت‌ «مسی‌» با اخباری‌ که‌ نشان‌ از یک‌ بیماری‌ هورمونی‌ در او داشت‌ که‌ باعث‌ توقف‌ رشد او می‌شد، تحت‌الشعاع‌ قرار گرفت‌. پدرش‌ تصمیم‌ گرفت‌ به‌ «کاتالونیا» مهاجرت‌ کند تا بتواند هزینه‌ درمانی‌ سنگین‌ او را به‌ نحوی‌ تامین‌ کند، اما «بارسلونا» همه‌ چیز را در مورد استعداد «لیونل‌
» جوان‌ می‌دانست‌ و بنابراین‌ پیش‌قدم‌ شد تا هزینه‌های‌ درمان‌ او را بپردازد و همچنین‌ با او قراردادی‌ برای‌ بازی‌ در تیم‌ جوانان‌ «بارسلونا» منعقد شد.




آغاز به کار در اسپانیا


وقتی‌ «مسی‌» پا به‌ اسپانیا گذاشت‌ فقط‌ یک‌ متر و چهل‌ سانتی‌ متر قد داشت‌. اما قد و هیکل‌ و نیز توانایی‌های‌ او بسرعت‌ شروع‌ به‌ رشد کردند و در مدت‌ زمان‌ کوتاهی‌ حدود سی‌ سانتیمتر به‌ قد او اضافه‌ شد. پس‌ از به‌ ؤمر رساندن‌ سی‌ و هفت‌ گل‌ و سی‌ بازی‌ در اولین‌ فصل‌ بازی‌اش‌، فدراسیون‌ فوتبال‌ اسپانیا به‌ او پیشنهاد کرد تا در تیم‌ ملی‌ اسپانیا شروع‌ به‌ بازی‌ کند. مربی‌ تیم‌ زیر شانزده‌ ساله‌های‌ اسپانیا در آن‌ زمان‌ یعنی‌ آقای‌ «گینس‌ مندس‌» یکی‌ از بزرگترین‌ علاقه‌مندان‌ او بود
. او در مورد «مسی‌» در آن‌ زمان‌ گفت‌: «در میان‌ بازیکنانی‌ در این‌ سن‌، او بهترین‌ بازیکنی‌ است‌ که‌ من‌ در عمرم‌ دیده‌ام‌.»




ثبت رکورد برای بارسلونا


در نوامبر سال‌ 2003، مسی‌ در یک‌ بازی‌ دوستانه‌ در مقابل‌ «اف‌ ث‌پورتو
» بازی‌ کرد و یک‌ سال‌ بعد هم‌ اولین‌ بازی‌ رسمی‌اش‌ با پیراهن‌ بارسلونا را در مقابل‌ تیم‌ «اسپانیول‌» به‌ انجام‌ رساند. او در فصل‌ گذشته‌ در بازی‌های‌ چندی‌ ظاهر شد، من‌ جمله‌ در لیگ‌ قهرمانان‌ مقابل‌ «شاختار دونتسک‌». پس‌ از آن‌ در بازی‌ مقابل‌ «آلباسته‌» بود که‌ «لیوئل‌» با زدن‌ گل‌ در کتاب‌ رکوردهای‌ «بارسا» به‌ عنوان‌ جوانترین‌ گلزن‌ تاریخ‌ باشگاه‌ شناخته‌ شد.



بازیکنی جهانی


در تابستان‌ ستاره‌ اقبال‌ «مسی‌» بالاتر هم‌ رفت‌. او آرژانتین‌ را به‌ فتح‌ جام‌ جهانی‌ جوانان‌ رهنمون‌ شد. او در این‌ جام‌ عنوان‌ بهترین‌ گلزن‌ و بهترین‌ بازیکن‌ تورنمنت‌ را دریافت‌ کرد. مربی‌ آرژانتین‌ «خوزه‌ پکرمن‌»، او را در دیدار دوستانه‌ با مجارستان‌ به‌ تیم‌ ملی‌ بزرگسالان‌ دعوت‌ کرد، اما در این‌ بازی‌ او خودش‌ را نشان‌ نداد و از حیث‌ کارکرد منفی‌ در صدر اخبار قرار گرفت‌. «مسی‌» در این‌ بازی‌ دو دقیقه‌ پس‌ از ورود به‌ زمین‌ توسط‌ داور از بازی‌ اخراج‌ شد
.



قرارداد جدید



«
بارسلونا» از این‌ می‌هراسید که‌ مبادا باشگاه‌های‌ دیگر جواهرش‌ را از چنگ‌ باشگاه‌ در آورند، بنابراین‌ پس‌ از مدت‌زمان‌ کوتاهی‌ پس‌ از یک‌ قرارداد پنج‌ ساله‌، به‌ او پیشنهاد تمدید قرارداد دادند و با او تا سال‌ 2014 با حقوق‌ صد و پنجاه‌ میلیون‌ پوند که‌ هم‌ تراز قرارداد رونالدینیو بود، قرارداد بستند.




استعداد ویژه‌


مشکل‌ آنجا بود که‌ بارسلونا در دیدارهای‌ لیگ‌ اسپانیا نمی‌توانست‌ از مسی‌ استفاده‌ کند. ملیت‌ غیراسپانیایی‌ او اجازه‌ چنین‌ کاری‌ را به‌ باشگاه‌ در سال‌ جاری‌ نمی‌داد. اما اعطای‌ عنوان‌ شهروند افتخاری‌ اسپانیا به‌ او به‌ این‌ معناست‌ که‌ او دوباره‌ می‌تواند در ترکیب‌ تیم‌ مردمی‌ و محبوب‌ اسپانیا قرار گیرد. «ریکارد» عقیده‌ دارد می‌تواند از «مسی‌» در هر بازی‌ استفاده‌ کند و می‌گوید که‌ پس‌ از درخشش‌ در مقابل‌ «اودینزه‌
» اعتمادش‌ به‌ «مسی‌» بیشتر شده‌ است‌. او می‌گوید: «مسی‌ یک‌ بار دیگر نشان‌ داد که‌ چه‌ استعداد ویژه‌یی‌ دارد. او همچنان‌ جوان‌ است‌، اما حضورش‌ در تیم‌ حیاتی‌ به‌ نظر می‌رسد.»




بعد از مارادونا هیچ فوتبالیستی نتوانست به خوبی یاد او را در دل ها زنده کند
.تا این که بار دیگر در فوتبال آرژانتین حادثه ای رخ داد . و آن ظهور ستاره ای آرژانتینی، کوتاه قد، کم وزن با پوستی سفید بود به نام لیونل مسی. طولی نکشید که او با زدن ۳۷ گل در ۳۰مسابقه برای جوانان بارسلونا توجه همه را به خود جلب کرد . درمیان همه ی نگاه ها، نگاه دیگو آرماندو مارادونا جدی تر از همه او را می پایید. مارادونا با دیدن بازی های مسی به رازی بزرگ پی برد . احساس مارادونا به او می گفت که این بار جانشین واقعی اوپیدا شده.پس از مدتی باتلاش مارادونا و مربی تیم جوانان بارسلونا مسی به بارسلونای اصلی راه یافت. و به این ترتیب ستاره ی جوان به یکی از بزرگترین آرزوهایش دست یافت .اما برای مسی با ارزش تر از بازی کردن در تیم بارسلونا داشتن حامی بزرگی همچون مارادونا بود .





.
بعد از مارادونا در تمام دنیا بازیکنان زیادی مارادونا نامیده شدند : مارادونای شرق، مارادونای غرب، مارادونای آسیا، مارادونای اروپا، مارادونای عرب و... . اما این موضوع یعنی خوانده شدن به نام مارادونا در آرژانتین کشور مارادوناها به گونه ی دیگری شکل گرفت . بیشتر بازیکنان آرژانتین در آغاز درخششان، مارادونا خوانده شده اند بازیکنانی مثل : آیمار، ریکلمه، توز , ساویولا و... . اما گویا هیچکدام لیاقت داشتن چنین لقبی را نداشتند و زیر سنگینی شهرت و افتخارات این نام کمر خم کردند .عدم موفقیت تمام این بازیکنان خود دلیلی بود تا کارشناسان و مردم بار دیگر به این باور برسند که مارادونا واقعا تکرار نشدنی است






فینال لیگ قهرمانان اروپا 2008 - 2009



مسی در بازی مقابل منچستر یونایتد در فینال لیگ قهرمانان اروپا خوش درخشید و در دیداری که با نتیجه 2 بر 0 به پیروزی رسیدند گل دوم تیمش را به ثمر رساند.ا. در فینال لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2005 - 2006 به علت مصدومیت غایب بود ولی در این بازی حضور داشت و نقش مهمی هم در کسب این عنوان بارسلونا داشت
.





-
افتخارات تیمی:

لالیگا 2004 - 2005 و 2005 - 2006 و 2008 - 2009

جام حذفی اسپانیا 2008 - 2009

لیگ قهرمانان اروپا : 2005 - 2006 و 2008 - 2009

سوپر کاپ اسپانیا: 2005 و 2006 و 2009

مدال طلای المپیک 2008

قهرمان جام جهانی جوانان 2005

سوپرکاپ اروپا 2009





افتخارات شخصی
:

بهترین بازیکن زیر 21 سال اروپا 2007

آقای گل جام جهانی جوانان 2005

بهترین بازیکن جام جهانی جوانان 2005

آقای گل لیگ قهرمانان اروپا 2008 - 2009






لیونل مسی، بهترین فوتبالیست دنیاست، اگر چه او همواره نحیف‌ترین هم به شمار می‌آید. این نوشته گزارشی است از روبرتو ساویانو درباره هنر مسی در فوتبال و دیدار او با این بازیکن در بارسلونا. روبرتو ساویانو در سال 1979 در نزدیکی ناپولی به دنیا آمد. او نخست به عنوان خبرنگار کار می‌کرد
. Gomorrha پرفروش‌ترین کتابش در سال 2006 چاپ شد. کتابی درباره روش‌های کار گروه مافیایی «گومورا». این کتاب به 42 زبان بازگردان و از روی آن فیلمی هم ساخته شده است:



به نوشته وطن امروز و به نقل از
Zeit Online ؛ با«لیو» در رختکن نوکمپ، یکی از بزرگ‌ترین ورزشگاه‌های دنیا رو به رو شدم. مسی از سکوها همانند لکه‌ای کوچک، مهارناشدنی و بسیار سریع به چشم می‌آید. او از نزدیک هم جوانی نحیف اما جان سخت و خستگی‌ناپذیر است؛ بی‌اندازه کمرو و خجالتی. زیر لب ترانه‌ای آرژانتینی را زمزمه می‌کند. چهره‌ای دوست داشتنی، صاف و بدون چین و چروک دارد، بدون ریش و سبیل.





لیونل مسی کوچک‌ترین قهرمان زنده فوتبال است، با لقب «کک». او اندام بچه را داراست. در واقع رشد او به عنوان کودک تقریبا در 10 سالگی متوقف شد. دست و پاهای کودکان دیگر بلندتر بودند؛ صدایشان هم دستخوش دگرگونی می‌شد. با این حال لیونل کوچک ماند. یک جای کار ایراد داشت. آزمایش‌ها هم این موضوع را تایید می‌کردند؛ هورمون‌های رشد او تا اندازه‌ای منظم عمل نمی‌کردند
.




آن طور که معلوم شد، مسی به گونه‌ای نادر از بیماری «نانیسم» مبتلا بود
. همزمان با هورمون‌های رشد در کار دیگر هورمون‌ها نیز اختلال‌هایی ایجاد شده بود و آنها نیز ترشح نمی‌شدند. پوشیده نگه داشتن این ایراد ناشدنی بود. دوستان در زمین فوتبال متوجه شدند که [رشد] لیونل متوقف مانده است. مسی می‌گوید: «همیشه کوچک‌تر از همه بودم. هر کاری که می‌کردم و هر کجا که می‌رفتم، آنها همیشه می‌گفتند لیونل عقب افتاده است.»




انگار او در جایی از مسیر از بقیه عقب افتاده بود
.
در 11 سالگی قد او تقریبا 140 سانتی متر است. پیراهن باشگاهش، نیو ولز اولد بویز در شهر روزاریوی آرژانتین برایش بسیار بزرگ است و به تنش زار می‌زند
. پایش در کفش شنا می‌کند، بنابراین او بند کفش‌هایش را همانند کفش‌های خانگی می‌بندد. او بازیکنی استثنایی است، با این حال اندام یک کوتوله 8 ساله را دارد و نه یک نوجوان در حال رشد را.





درست در سن و سالی که در آن هرکس با نگاه به آینده می‌خواهد استعدادهایش را برای رشد و پیشرفت به کار بگیرد، رشد اولیه در مورد دست ها، پاها و تن او راکد می‌ماند. این برای مسی به معنای پایان تمام امیدهایی است که از نخستین روزهای حضورش در زمین فوتبال در پنج سالگی داشت. او احساس می‌کند، که با پایان یافتن رشدش همه چیز پایان یافته است. هر چیزی که او می‌خواست روزی بشود. همزمان پزشکان در این اندیشه هستند که چنانچه با این بیماری به موقع مبارزه شود، شاید بتوان آن را بر طرف کرد
.




تنها اقدام ممکن هورمون درمانی با هورمون
GH است؛ بمباران سالانه که با کمک آن شاید بتوان سانتی‌متر‌هایی از رشد صورت نگرفته را جبران کرد؛ سانتی‌مترهایی را که او نیاز دارد تا با آنها بتواند با غول‌های فوتبال مدرن رقابت شانه به شانه‌ای داشته باشد. درمان این بیماری برای خانواده بی‌اندازه سنگین و پرهزینه است، درمان آن ماهانه 900‌دلار خرج دربر دارد. فوتبال برای رشد و رشد برای فوتبال؛ از این به بعد این تنها راه پیش‌رواست.





او در جریان یک بازی توجه یک استعداد یاب را به خود جلب می‌کند
. استعدادیاب‌ها در زندگی بازیکنان فوتبال همه چیز هستند. با هر مسابقه‌ای که آنها به تماشایش می‌روند، با هر نوجوانی که تصمیم می‌گیرند، رشد و پیشرفتش را پیگیری کنند و با هر پدری که می‌خواهند، با او به صحبت بنشینند، درباره سرنوشتی تصمیم می‌گیرند و آن را رقم می‌زنند. آنها در بیشتر موارد درها را به روی بازیکنان جوان می‌گشایند. با همه اینها چیزی که باید به مسی ارائه‌ شود، بسیار بیشتر است. آنها نه تنها می‌توانند فوتبالیست شدن را برای او ممکن کنند، که سلامت و تندرستی را بار دیگر به او باز می‌گردانند.




کارلس رکساچ، مدیر ورزشی بارسلونا پس از آنکه لیونل را در زمین دیده بود، این طور تعریف می‌کند: «پنج دقیقه برای دیدن اینکه او برگزیده است، کافی بود». آشکار است که استعدادی بی‌نظیر در پاهای مسی نهفته است. چیزی که از فوتبال فراتر می‌رود. وقتی کسی به تماشای او هنگام فوتبال می‌نشیند، همانند وقتی است که فرد به موسیقی گوش می‌دهد، گویی هر قطعه در یک ترکیب از هم پاشیده به جای خودش بازمی‌گردد
.




رکساچ می‌خواهد او را خیلی زود از آن خود کند: «هر کسی بود، بلافاصله او را با طلا می‌سنجید». آنها روی یک کاغذ بی ارزش قرار داد خود را می‌نویسند، روی یک دستمال. رکساچ و پدر «کک» پای آن قرارداد را امضا می‌کنند. این تکه کاغذ بی ارزش زندگی لیونل را دگرگون خواهد کرد. بارسلونا این کودک جاودانه را باور دارد
.




باشگاه تصمیم می‌گیرد که هزینه‌های هر هورمونی را که ترشح نمی‌شود، بپردازد اما مسی برای درمان باید راهی اسپانیا شود، همراه با همه اعضای خانواده، پدر، مادر و سه خواهر و برادرش که اکنون با او از روزاریو رفته‌اند؛ بدون مدرک و بدون کار و با اعتماد صرف به قراردادی که روی یک دستمال نوشته شده است. با این امیدواری که شاید در این اندام کودکانه بخت و اقبال آنها نهفته باشد. باشگاه در سال 2000 به مدت






3
سال هر گونه پشتیبانی پزشکی و درمانی مسی را تضمین می‌کند. برخی بر این باورند که شخصی که ایمان دارد به یاری فوتبال می‌تواند از جهنم و عذاب خارج شود، نیرویی در خود دارد که او را به هدف دلخواهش می‌رساند.





با این همه درمان به گونه‌ای وحشتناک توان مسی را می‌گیرد. حالش همواره بد است و پی‌درپی بالا می‌آورد. عضله‌ها به نظر در حال پاره شدن و استخوان‌های بدن در حال خرد شدن هستند. در عرض چند ماه اندامش بزرگ‌تر شده و به اندازه‌ای می‌رسد که در واقع در مدت چند سال باید به این اندازه می‌رسید
.





مسی می‌گوید: «توانایی درد کشیدن را نداشتم و نمی‌توانستم به باشگاه جدیدم چیزی ارائه‌ بدهم، باشگاهی که همه چیز را مدیونش هستم». تفاوتی بنیادین میان آنهایی است که استعدادشان را به کار می‌گیرند تا پیشرفت کنند و آنهایی که همه چیزشان بسته به آن استعداد است
.




هنر زندگی است اما نه به این معنا که هنر همه چیز یک فرد شود و او را در خود غرق کند بلکه به آن معناست که به شخصی آتیه ببخشد. برنامه دومی وجود ندارد، هیچگونه جایگزینی هم وجود ندارد که بتوان به آن رجوع کرد
.






سرانجام بارسلونا پس از 3 سال می‌خواهد لیونل مسی را به کار بگیرد و خانواده می‌داند که اگر او اکنون نتواند آنطور که از او انتظار می‌رود، بازی کند، دردسرهایی برطرف ناشدنی پیش خواهد آمد. آنها در آرژانتین همه چیز را از دست داده‌اند و در اسپانیا هم هنوز چیزی را به دست نیاورده‌اند. اما زمانی که «کک» شروع به بازی می‌کند، هرگونه ترس و هراسی محو و برطرف می‌شود. مسی با تمرین سخت و پشتیبانی باشگاه نه تنها شجاعت که حتی رشد جسمانی لازم را نیز سال به سال و سانتی‌متر به سانتی‌متر به دست می‌آورد
.




هیچ کس به درستی نمی‌داند که او امروز چند سانتی‌متر قامت دارد. بیشتر افراد می‌گویند او 69 / 1 متر است برخی هم کمی کمتر. برخی هم عنوان می‌کنند مسی هم‌اکنون به 60 / 1 می‌رسد و هنوز هم در حال رشد است. منابع رسمی دقیق نیستند. آنها به او رفته رفته سانتی‌مترهای بیشتری را نسبت می‌دهند
.




گویا بحث بر سر درآمد یا بهایی است که او از خود در میدان نشان می‌دهد
. حقیقت آن است که پیش از به صدا درآمدن سوت آغاز بازی و زمانی که دو تیم برابر هم صف‌آرایی می‌کنند، قد بازیکنان کم و بیش در یک اندازه و راستاست. تنها باید به چهره بازیکنان نگاه کرد تا چهره مسی را تشخیص داد. زمانی که تصاویر تلویزیونی سر او را نشان ندهد،‌ از اندامش نمی‌توان دریافت او مسی است.




در واقع هیچ کسی به طور پی‌درپی به دنبال او نیست. مرکز ثقل او به گونه‌ای است که مدافعانی که می‌کوشند او را متوقف یا سرنگون کنند، نمی‌توانند. او زمین نمی‌خورد حتی متزلزل هم نمی‌شود. به دویدنش ادامه می‌دهد، توپ را پیش می‌اندازد، متوقف نمی‌شود، دریبل می‌کند، جلو می‌زند، می‌خزد، فرار می‌کند و فریب می‌دهد. او مهارناشدنی است
.




در بارسلونا به تمسخر گفته می‌شود، روبرتو کارلوس و فابیو کاناوارو، مدافعان بزرگ سابق رئال مادرید، ترجیح می‌دادند هرگز به چهره مسی نگاه نکنند، تنها به این خاطر که هرگز نتوانسته بودند، از او جلو بزنند. مسی فوق‌العاده سریع است. او با پاهای کوچکش مثل برق می‌دود، پاهایی که توپ را محکم حفظ و با هر حرکتی آن را کنترل می‌کنند. انگار که آنها دست هستند نه پا. حریفانش با مانورهای فریب دهنده‌اش ناگهان خود را دست خالی می‌یابند
. نه از مسی خبری است و نه از توپ!




تماشای [بازی] مسی یعنی تماشای چیزی فراتر از فوتبال. چیزی ورای فوتبال و همتراز با زیبایی. همسان با شور و هیجان. بیننده او دیگر فاصله‌ای میان خود و مسابقه نمی‌یابد، بلکه خود را کاملا در درون آن می‌یابد و با حرکت‌های ناشیانه اما هماهنگش همذات پنداری می‌کند
.




از همین رو بازی مسی با قطعه‌های پیانوی آرتورو بندتی میکل آنجلی، با تابلوهای رافائل و با فرمول‌های ریاضی جان نش درباره تئوری بازی که فراتر از یک آهنگ، رنگ و منطق هستند، قابل قیاس است. اینها که گفته شد همگی تاثیری هیپنوتیزم گونه دارند. درست همانند وقتی که کسی برای نخستین بار به تماشای بازی مسی می‌نشیند. او خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر قرار می‌گیرد
.




زمانی که توصیف روزنامه‌نگاران ورزشی از مسی را می‌خوانیم، در می‌یابیم که او چه تردست هنرمندی است. در جریان مسابقه‌ای میان بارسلونا و رئال مادرید که در آن بازیکنان حریف می‌کوشیدند، او را پی در پی از کار بیاندازند، گزارشگر مسابقه گزارش بازی را رها کرده و با هیجان تمام فریاد می‌کشد: «او نمی‌افتد، نمی‌افتد، نمییی افتددد!!!» در مسابقه‌ای دیگر میان دو دشمن دیرینه فریادهای پرشور
«messi, messi» با حرف a همراه می‌شود و او از این پس برای همیشه «مسیا» [ناجی] خوانده می‌شود. دومین لقبش پس از «کک». بازی او به گونه‌ای سحرآمیز همه را شگفت‌زده و مبهوت می‌کند.




و مسیح او در فوتبال کسی جز دیه‌گو آرماندو مارادونا نیست. به ندرت می‌توان باور کرد، با این حال زمانی که مسی بازی می‌کند، پاس‌های مارادونا را در سر دارد؛ درست همانند یک شطرنج باز که در موقعیت‌های مشخصی از بازی از حرکت‌های قهرمانی بزرگ الگوبرداری و درست همان حرکت‌ها را اجرا می‌کند. مسی در 18 آوریل 2007 در بارسلونا کپی گلی را به ثمر رساند که مارادونا در 22 ژوئن 1986 در مکزیک به ثمر رسانده بود و از آن با عنوان گل قرن یاد می‌شود
.




بیست سال بعد اما درست عین همان. مسی هم در 60 متری دروازه حریف حرکتش را آغاز کرد، او هم در یک استارت دو بازیکن حریف را جا گذاشت و با سرعت روانه محوطه جریمه شد، همان جا یکی از بازیکنان که او آنها را جاگذاشته بود، دوباره تلاش می‌کند، او را سرنگون کند اما بی‌نتیجه. سه مدافع مسی را احاطه می‌کنند اما او به جای آنکه گلزنی کند، به سمت راست می‌رود، دروازه‌بان و بازیکنی دیگر را دریبل می‌کند... و گل می‌زند و پس از گل تصویری از بهت بازیکنان بارسلونا که از حیرت در جای خود میخکوب شده‌اند
.




آنها سرهایشان را در دست گرفته‌اند و چنان به دور و بر خود نگاه می‌کنند که گویا نمی‌توانند باور کنند بار دیگر توانسته‌اند شاهد به ثمر رسیدن چنین گلی باشند. زمانی که مارادونا در مکزیک گلزنی کرد، مسی هنوز به دنیا نیامده بود. او تازه در سال 1987 متولد شد و دلیلی که من به خاطر آن به بارسلونا سفر کردم و می‌خواهم با او دیدار داشته باشم این است که من در ناپولی با افسانه دیه‌گو مارادونا بزرگ شدم. هیچ گاه بازی آرژانتین و ایتالیا را در جام جهانی 1990 فراموش نخواهم کرد
.




مسابقه‌ای که دست بی‌رحم تقدیر خواسته بود که تیم ملی ایتالیای آزگلیو ویچینی و توتو اسکیلاچی در نیمه‌نهایی با آرژانتین مارادونا روبه‌رو شود
. آن هم درست در ورزشگاه سائو پائولوی شهر ناپولی! زمانی که اسکیلاچی گل نخست را به ثمر می‌رساند، ورزشگاه واکنشی شادمانه را بروز می‌دهد. با این حال حس می‌شود که در میان تماشاگران اوضاع آن طور که باید باشد، نیست.




پس از گل کانی‌گیا فریاد‌های بلند تماشاگران غیر ایتالیایی و غیر ناپلی بر ضد مارادونا کارگر می‌شود و اکنون چیزی رخ می‌دهد که در تاریخ فوتبال هرگز اتفاق نیفتاده بود و شاید هم دیگر هیچگاه رخ نخواهد داد؛ جو حاکم بر ورزشگاه بر ضد تیم ملی خودی می‌شود. تماشاگران اهل ناپولی فریاد می‌کشند
: «دیه‌گو! دیه‌گو!» آنها عادت کرده بودند که نام او را صدا بزنند. چگونه باید آنها را برای این کار تنبیه کرد و چگونه قرار بود آنها به ناگهان دیگر از او پشتیبانی نکنند؟ مارادونا موفق شد، منطق هواداری را وارونه کند.




آن روز را بسیار خوب به یاد دارم. تقریبا یازده ساله بودم و چنین فوتبالی را شاید دیگر بار به ندرت تجربه خواهم کرد. اما به نظر می‌رسد چیزی از گذشته بازگشته است. گل بازی برابر انگلیس در جام جهانی مکزیک و گلی که «کک
» بیست سال بعد به ثمر رساند، یکی از لحظه‌های فراموش ناشدنی کودکی‌ام را تایید می‌کند. تصور می‌کنم که چه اندازه فوق‌العاده و یا سرگیجه آور بود، اگر می‌شد مسی را به هنگام بازی در ورزشگاه سائوپائولو تماشا کرد.




لحظه باورنکردنی دیدارم با مسی درست زمانی است که به او می‌گویم که او وقتی بازی می‌کند، شبیه مارادوناست. شبیه اواست یعنی نمی‌دانم چگونه باید تصویری را که هزاران بار دیده شده، بهتر بیان کنم. با این حال می‌خواهم این موضوع را به او بگویم. او به من پاسخ می‌دهد: «آیا این واقعیت دارد؟
» پاسخی با لبخند، با خجالت و شرم بیشتر از معمول و البته شادمانی بسیار. از این گذشته مسی حاضر بود با من ملاقات کند، نه به این خاطر که من نویسنده هستم یا به خاطر اینگونه علت‌ها، بلکه تنها از آن رو که من اهل ناپولی هستم.




مسی می‌گوید: «ناپولی را دوست دارم. دوست دارم خیلی زود به آن شهر سر بزنم
. بی‌تردید خوب خواهد بود اگر بتوانم در آنجا مدت بیشتری بمانم. این برای یک آرژانتینی درست همانند آن است که به خانه‌اش می‌رود. ناپولی برای مسی و بسیاری از هواداران بارسلونا مکانی مقدس البته در فوتبال به شمار می‌آید. ناپولی مکان تبرک بخشی استعدادهاست. شهری که رب النوع فوتبال در آن بهترین سال هایش را گذراند. جایی که او از هیچ برخاست و قهرمان شد. بالاتر از تمام تیم‌های بزرگ. فاتح دنیا.




لیونل مسی درست نقطه مقابل آن چیزی است که انسان از یک ستاره فوتبال انتظار دارد. او بی و دست‌و‌پاست و عبارت‌های معمولی را که به او پیشنهاد می‌شود، به کار نمی‌گیرد، سرخ می‌شود و به کفش هایش نگاه می‌کند. زمانی هم که نمی‌داند چه چیزی باید بگوید، شروع به جویدن انگشت‌هایش می‌کند. اما داستان
«کک» از هر منظر بسیار شگفت انگیز است. مسی همانند زنبور مودار است.




می‌گویند زنبور مودار در واقع نباید پرواز کند، چرا که بدنش بسیار بزرگ است و تحمل این وزن برای بال‌های کوچکش بیش از اندازه دشوار. با این حال زنبور مودار این موضوع را نمی‌داند و بسادگی پرواز می‌کند. مسی هم با اندام کوچکش، با پاهای کوتاهش و سینه باریکش و با تمام اختلال‌های رشدش در واقع هرگز نباید می‌توانست در فوتبال مدرن و پر از درگیری امروز بازی کند
!



زندگی نامه کریستین رونالدو

 

 

زندگی نامه کریستین رونالدو

کریستیانو رونالدو (دوس سانتوس آویرا) متولد پنجم فوریه سال 1985 که بیشتر با نام (کریستیانو رونالدو) معروف می‌باشد،
فوتبالیست پرتغالی در رده حرفه‌ای است که در تیم‌های (منچستریونایتد) و (ملی پرتغال) بازی می‌کند. او یکی از بهترین بازیکنان دنیا و یکی از بهترین استعدادهای امروز فوتبال است.
کریستیانو رونالدو در شهر (فانچال) در منطقه (مادیرا) در کشور پرتغال به دنیا آمد. مادر (ماریا دولورس داس آویرا) و پدرش (خوزه دینیس آویرا) بود. او یک برادر به نام (هوگو) و دو خواهر به نام‌های (الما) و (کاتیا) دارد.
نام رونالدو در کشور پرتغال نام رایجی نیست ولی پدر و مادرش به خاطر (رونالد ریگان) رییس‌جمهور آمریکا نام او را رونالدو گذاشتند زیرا ریگان هنرپیشه مورد علاقه پدر رونالدو بود. او تاکید می‌کند این نامگذاری اصلا دلایل سیاسی نداشته است.
وقتی سه ساله بود ضربه زدن به توپ را آغاز کرد. وقتی در شش سالگی به مدرسه رفت دیگر علاقه‌اش به ورزش کاملا نمایان شده بود. او در آن زمان عاشق تیم (بنفیکا) بود و جالب است که بعدها به تیم رقیب آن یعنی (اسپورتینگ) پیوست.
او ابتدا با یک تیم آماتور به نام (آندورنیا) بازی می‌کرد زیرا پدرش در آن باشگاه شاغل بود. در آن زمان رونالدو تنها هشت سال داشت. در سال 1995 یعنی در ده سالگی (کریستیانو رونالدو) کم‌کم در پرتغال کسب شهرت می‌کرد و آهسته آهسته نامی آشنا در ورزش فوتبال می‌شد. به طوری که دو تیم برتر شهر مادیرا در پی امضای قرارداد با او بودند.
کریس رونالدو با بازی در مسابقات زیر هفده سال یوفا برای تیم (اسپورتینگ لیسبون) مورد توجه (جرارد هولر) سرپرست وقت تیم لیورپول قرار گرفت. در آن زمان او تنها شانزده سال داشت و به همین خاطر لیورپول از خرید او صرف نظر کرد ولی همین موضوع سبب شد به چشم (سرالکس فرگوسن) بیاید.
در تابستان 2003 او در بازی برابر تیم منچستریونایتد به خوبی توانایی‌های خود را در معرض تماشا قرار داد و نشان داد که می‌تواند در دو جناح بازی کند.
پس از بازی، اعضای تیم منچستریونایتد همگی از یک استعداد درخشان سخن می‌گفتند. آنها معتقد بودند بهتر است در آینده در کنار این جوان باشند تا مقابل او.
در منچستر یونایتد

 

فرگوسن این جوان را می‌خواست. او می‌خواست از رونالدو به جای دیوید بکام که به تازگی به رئال مادرید پیوسته بود بهره ببرد و بدین ترتیب کریستیانو با قیمت 24 میلیون و 12 هزار پوند رهسپار تیم منچستریونایتد شد.
رونالدو در ابتدا با پیراهن شماره هفت ظاهر شد ولی با وجود تمام مهارت‌ها و حمله‌هایش دوست نداشت تحت فشار انتظارات مردم باشد.
انتظاراتی که از شماره پیراهن او نشات می‌گرفت. او ترجیح می‌داد پیراهن شماره 27 را بپوشد زیرا در اسپورتینگ نیز همین شماره را می‌پوشید.
رونالدو همیشه متهم به خودخواه بودن و تکروی است، با این وجود فرگوسن تمام حیثیت کاری خود را بر روی او گذاشته و مجددا با او قراردادی تا پایان سال 2010 به امضا رسانده است.
رونالدو در مصاحبه‌ای با نشریه (ایونینگ نیوز) گفت: (منچستریونایتد همیشه برای کمک به من حاضر است و همیشه از من حمایت می‌کند. من باید این را تلافی کنم.)ولی رونالدو اغلب در بازی‌ها، مشکل عصبی پیدا می‌کند. او نمی‌تواند اعصاب خود را کنترل کند و زود از کوره در می‌رود. او یک بار به خاطر رفتار خشونت‌بار و انگشت تکان دادن به نشانه تهدید به سوی تماشاچیان از بازی اخراج و از یک مسابقه نیز محروم شد.
(فیلیپ اسکولاری) مربی تیم ملی پرتغال نیز به او هشدار داد در مسابقات جام‌جهانی رفتار خودش را کنترل کند.
کریستیانو رونالدو در سال 2005 به (بازیکن جوان ویژه فیلیپو) معروف شد و از سوی فیفا بیستمین بازیکن برتر تاریخ فوتبال لقب گرفت. او با وجود اخلاق تندش محبوب طرفداران منچستریونایتد باقی ماند. به همین خاطر دوست ندارد هرگز تیم منچستریونایتد را ترک کند. او در بازی‌های جام‌جهانی اولین گل خود را با ضربه پنالتی به تیم ملی ایران زد
زندگی خصوصی

پدر رونالدو که (دینیس آویرا) نام داشت هفتم سپتامبر 2005 و در زمان بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی از دنیا رفت.
رونالدو چند ساعت پس از شنیدن این خبر مجبور بود برابر تیم روسیه بازی کند و این برای او بسیار سخت بود ولی می‌دانست امکان ندارد در بازی غایب باشد. پس از بازی، سرالکس فرگوسن خود، رونالدو را مشایعت کرد و به کشورش فرستاد.
رونالدوبا زنی به نام (مرچه رومرو) مجری اسپانیایی تلویزیون پرتغال آشنا شد. هر چند اصلیت اسپانیایی دارد ولی در پرتغال به دنیا آمده و رشد کرده است. او با آشنایی خود با رونالدو تنفر خیلی‌ها را برانگیخت زیرا بسیاری از طرفداران رونالدو او را شایسته نامزدی فوتبالیست محبوب خود نمی‌دانستند و سایت‌های اینترنتی علیه او ایجاد کردند.
(مرچه) نه سال از کریستیانو بزرگ‌تر بود و از همسر اولش طلاق گرفته بود. کریستین همیشه دوست دارد زندگی خصوصی خود را به معنای واقعی آن خصوصی نگه دارد و معتقد است زندگی خانوادگی از زندگی حرفه‌ای جداست و هیچ گاه در این مورد صحبتی نکرد و نامزدی او با خود را تأیید نمی کرد.سرانجام در بیستم سپتامبر 2006 (مرچه) هم تایید کرد که دیگر رابطه‌ای با کریستیانو رونالدو ندارد.
او هزینه سفر (مارتونیز) پسربچه یازده ساله اندونزیایی و پدرش که از بازماندگان سونامی بودند را پرداخت تا آنها بتوانند به خاطر علاقه پسرک برای دیدن بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی به اروپا بروند.
دیگر هم‌تیمی‌های رونالدو پس از ملاقات این پدر و پسر تقبل کردند که با کمک یکدیگر هزینه خرید یک خانه جدید در اندونزی را برای آنها فراهم آورند. پس از پایان بازی‌های مقدماتی، رونالدو به اندونزی رفت تا از سرزمین‌های مصیبت‌زده آن دیدن و برای آنها کمک‌های خیریه جمع‌آوری کند. او در این سفر با (یوسف کالا) رییس‌جمهور اندونزی نیز دیدار کرد و توانست با به حراج گذاشتن وسایل ورزشی خود در جاکاراتا پایتخت اندونزی، 120 هزار دلار آمریکا کمک جمع کند.
رونالدو هم اکنون یک خانه دو میلیون پوندی در (وود فورد) واقع در انگلیس دارد. پس از حضور کریستیانو در تیم ملی کشور پرتغال و بازی مقابل تیم انگلیس در مسابقات جام‌جهانی آلمان، طرفداران تیم انگلیس به نشانه خشم خود شیشه‌های خانه گران‌قیمت کریستیانو را شکستند.
رونالدو نیز از این عکس‌العمل غیرمنطقی مردم ناراحت شد و اعلام کرد منچستر را ترک می‌کند و آینده او در اسپانیاست. (مرچه) سی ساله که در آن زمان هنوز با کریستیانو رابطه داشت گفت: اگر کریستیانو قبل از این‌که خشم مردم فرو بنشیند به انگلیس بازگردد، کار احمقانه‌ای کرده است. او حتی از ستاره منچستریونایتد تقاضا کرد برای بردن وسایلش هم به آن جا بازنگردد.
شایعه رابطه کریستیانو رونالدو با دختری به نام (جمااتکینسون) به تازگی بر سر زبان‌ها افتاده است. با این وجود نامزد قبلی کریستیانو پیام تبریک خود را برای او فرستاد (مرچه رومرو) که در سال 2005 از کریستیانو جدا شد بهترین آرزوهایش را نثار این زوج کرده است. گفته می‌شود (جما) نیز به تازگی از نامزد سابقش که اتفاقا او نیز یک فوتبالیست بوده، جدا شده است. رابطه کریستیانو و (جمااتکینسون) ناگهان تیتر درشت صفحه اول تمام نشریات پرتغال شد.
(جمااتکینسون) هنرپیشه نوپای شبکه ITV خود اظهار داشته که با کریستیانو رونالدو آشنا شده است.
او نخستین بار کریستیانو را همین اواخر در یک مهمانی ملاقات و اعتراف کرد از این آشنایی بسیار خوشحال است. وی اظهار داشت: (کریستیانو مرد خیلی خوبی است. شنیده‌ام خیلی‌ها به من حسادت می‌کنند. این موضوع برای من اصلا عجیب نیست.) این هنرپیشه 22 ساله که پیش از این با (مارکوس بنت) بازیکن تیم (چارلتون) آشنا بود، گفت: (من به فوتبال علاقه خاصی ندارم و اگر با کریستیانو آشنا شده‌ام به خاطر شخصیت اوست. اصولا فوتبالیست‌ها همه آدم‌های خوبی هستند. در ضمن دلم نمی‌خواهد زیاد درباره این موضوع صحبت کنم چون نامزدی من با مارکوس به خاطر مصاحبه‌ام با خبرنگارها به هم خورد. نمی‌خواهم این موضوع دوباره تکرار شود.) ظاهرا از این پس یک زن به جرگه زنان خبرساز فوتبالیست‌های انگلیس افزوده شده است.
سرالکس فرگوسن همیشه از کریستیانو رونالدو به عنوان یک بازیکن برتر نام می‌برد. او در یک مصاحبه مطبوعاتی در جواب به این سوال که آیا رونالدو بازیکن سال می‌شود یا نه، اظهار داشت: (مطمئنم نام او در لیست است. او 23 سال دارد و به نظر من بهتر از این هم می‌شود. او به بلوغ لازم رسیده و امیدوارم بازیکنان جوان ما مثل او خود را نشان دهند.
خیلی کم هستند کسانی که مانند کریستیانو می‌توانند برابر بازیکنان هجومی بایستند. مدافعان نمی‌توانند این جور بازیکنان را کنترل نمایند؛ به همین خاطر است که همه به او به چشم یک (خطر بزرگ) نگاه می‌کنند.)
کوتاه از کریستیانو

_ او در بازی‌های یورو 2004 و جام‌جهانی 2006 به عنوان جذاب‌ترین بازیکن شناخته شد.
_ در کودکی با نام مستعار (کلویورت) نامیده می‌شد.
_ او از سهام‌داران (نایک)، (پیپ جینز)، (اکسترا جاس) (نوشیدنی انرژی‌زای اندونزی) و اتومبیل سوزوکی است هر چند که خود یک اتومبیل بی‌‌ام‌و مشکی دارد.
_ تیم محبوب کودکی او (بنفیکا) بود.
_ قهرمان کودکی رونالدو (مارادونا) بود.
_ قهرمان کنونی او (لوییس فیگو) و (تیه ری‌آنری) هستند.
_ رونالدو که در لیسبون بزرگ شده است همیشه به خاطر لهجه (مادیرایی)‌اش مورد تمسخر بچه‌ها قرار می‌گرفت.
_ رونالدو با (آلبرتو جاردیم) فرماندار زادگاه خود دوست صمیمی است

انتقال كريس رونالدو از منچستر به رئال مادرید جنجالی ترین انتقال تاریخ فوتبال است كه هواداران را تشنه می کند که راجع به کریس بیشتر بدانند .


مطلب حاضر یکی از کاملترین بیوگرافی های مربوط به این بازیکن است که تا به حال به فارسی برگردانده شده است

بالاخره قرارداد 80 میلیون پوندی خرید کریستیانو رونالدو کامل شد . تحلیل ها و دلایل زیادی بر این انتقال جنجالی گفته و نوشته شده است، اما خیلی از هواداران فوتبال دوست دارند بدانند در پس چهره خندان قهرمانان چه راز و رمزی نهفته و مثلا فلان سوپراستار از کجا شروع کرده و چطور زندگی می کند. جدا از جذابیتی که دانستن داستان زندگی این شخصیت ها دارد، بیشتر آشنا شدن نسل جوان با الگوهایشان و پند گرفتن از موقعیت های پیش آمده برای آنها ست که باعث شده یکی از پرطرفدارترین آثار، کتاب های خاطرات ورزشکاران معروف باشد.

آشنایی با بیوگرافی یک فوتبالیست به شناخت بهتر اخلاق و حتی ویژگیهای تکنیکی او کمک فراوانی می کند. به همین دلیل زندگی ورزشی و شخصی کریس رونالدو برنده توپ طلای اروپا و بهترین فوتبالیست جهان در سال 2008 را با هم مرور می کنیم

امروز
با تمام این روایات حالا کریستیانو رونالدو در سن 24 سالگی گرانترین بازیکن جهان است. شاید به نظر برخی قهرمانی بعصاب خردکن و خودخواه به نظر برسد و شاید هم ستاره ای بی بدیل، ولی برای دنیای فوتبال بازیکنی است که مفتخر به عنوان "بهترین بهترینهای اروپا" و "جهان" شده است. هم اکنون فصل تازه ای در زندگی حرفه ای کریس باز شده و رویای بازی در سانتیاگو برنابئو به حقیقت پیوسته است..

 

 

 

 



 

جنیفر لوپز
جنیفر لوپز در میامی
جنیفر لوپز در میامی
اطلاعات هنرمند
نام اصلی جنیفر لین لوپز
نام مستعار جی لو
زادروز ۲۴ ژوئیهٔ ۱۹۶۹(۱۹۶۹-07-۲۴) ‏(۴۲ سال)، نیویورک
اهل کشور Flag of the United States.svg ایالات متحده آمریکا
سبک‌ها موسیقی پاپ-ریتم و بلوز
کار(ها) خواننده و بازیگر
مدت کار ۱۹۸۷ تا کنون
وب‌گاه وب‌گاه رسمی

جنیفر لین لوپز (به انگلیسی: Jennifer Lynn Lopez) با نام مستعار جِی لو (به انگلیسی: J. Lo) زاده ۲۴ ژوئیه ۱۹۶۹ خواننده، بازیگر، رقصنده، تهیه‌کننده موسیقی، تهیه‌کننده تلویزیونی و طراح مد پورتوریکویی تبار اهل آمریکاست. جنیفر لوپز توسط مجله اقتصادی آمریکایی فوربز عنوان ثروتمندترین بازیگر لاتین تبار اهل هالیوود را به خود اختصاص داد. جنیفر لوپز در فهرست ۱۰۰ شخص پرنفوذ و اثرگذار آمریکایی لاتین تبار، توسط مجله پیپل اِن اسپانول به عنوان نفر نخست برگزیده شد.

او تا به حال با توجه به شهرت و محبوبیتش به عنوان یک ستاره برتر هنری در آگهی‌های پولساز نظیر تبلیغ ادکلن و مدهای گوناگون شرکت کرده و سودهای هنگفتی را به دست آورده‌است. علاوه بر آن او به عنوان یک حامی حقوق بشر و همچنین در رابطه با واکسیناسیون اطفال در بیمارستان کودکان لس آنجلس فعال بوده‌است. جنیفر لوپز کار شغلی خود را به عنوان رقصنده با بازی در مجموعه طنز تلویزیونی لیوینگ کالر[۱] آغاز کرد. پس از آن با ظهور در فیلم هیجانی و اکشن قطار پول در سال ۱۹۹۵ به سر زبان‌ها افتاد.

نخستین فیلمی که او به عنوان یک بازیگر کلیدی، ایفای نقش کرد فیلم با ژانر زندگینامه به نام سلنا بود که به سال ۱۹۹۷ ساخته شد، در این فیلم جنیفر لوپز به عنوان یک بازیگر برجسته و متمایز موفق شد جایزه آلما[۲] را دریافت کند. فیلم خارج از دید[۳] به سال ۱۹۹۸ فیلمی بود که او توانست دومین جایزه آلما را به خاطر نقش آفرینی در آن کسب نماید. پس از آن در فیلم‌های طنز برنامه‌ریز ازدواج[۴] خدمتکاری در منهتن[۵] مایلید برقصیم؟[۶] و مادرشوهر هیولا[۷] به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۱، ۲۰۰۲، ۲۰۰۴، ۲۰۰۵ نقش آفرینی باکرد. فیلم‌های مایلید برقصیم؟ و مادرشوهر هیولا برای جنیفر لوپز از لحاظ اقتصادی دستاوردی بزرگ محسوب می‌شدند.

در سال ۱۹۹۹ لوپز به عنوان نخستین کار، آلبوم آن دِ سیکس[۸] را روانه بازار موسیقی کرد. که تک آهنگ برتر و مشهور «اگر تو عشق من باشی»[۹] را در بر داشت. دومین آلبوم استودیویی جنیفر لوپز با نام J.Lo در سال ۲۰۰۱ با فروش هشت میلیون نسخه در کل دنیا، یک دستاورد بزرگ مالی برای او محسوب می‌شد. آلبوم J To Tha L-O! The Remixes نیز در سال ۲۰۰۲ دومین آلبوم پیاپی جنیفر بود که در صدر فهرست ۲۰۰ آلبوم برتر موسیقی آمریکا قرار گرفت. سومین و چهارمین آلبوم استودیویی این ستاره آمریکایی موسوم به این منم... خوب حالا[۱۰] در ۱۹ نوامبر ۲۰۰۲ و میلادی دوباره[۱۱] در اول مارس ۲۰۰۵ ردیف شماره ۲ فهرست بیلبورد ۲۰۰ را به خود اختصاص دادند. در سال ۲۰۰۷ او نخستین آلبوم تمام اسپانیایی‌زبانش به نام آنطور که یک زن دل می‌بازد[۱۲] را روانه بازار کرد، او همچنین در ششم اکتبر همان سال پنجمین آلبوم انگلیسی و در مجموع ششمین آلبوم خود را با نام شجاع[۱۳] در دسترس هواداران خود قرار داد. او در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه «American Music Award for Favorite pop/rock female Artist» که مخصوص خوانندگان زن در سبک پاپ و راک بود، گردید و همچنین در سال ۲۰۰۷ جایزه «American Music Award for Favorite Latin Artist»، که مخصوص هنرمندان لاتین‌تبار می‌باشد را از آن خود کرد. با توجه به آخرین آمار، جنیفر لوپز بیشتر از ۲۵ میلیون نسخه از آلبوم‌های خود را در تمام دنیا فروخته‌است. در مسابقه تلویزیونی آمریکن آیدل که مربوط به کشف استعدادهای درخشان در زمینه تک خوانی است، جنیفر لوپز در هیئت داوران فعال می‌باشد. در کانال سی بی اس جنیفر به عنوان نخستین مهمان برنامه «گفتگو»[۱۴] شرکت کرد.

محتویات

 [نهفتن

کودکی و نوجوانی

جنیفر لوپز متولد و بزرگ شده محله کَسل هیل در همسایگی برونکس واقع در نیویورک است. مادرش مربی مهدکودک و پدرش متخصص رایانه هر دو پورتوریکویی تبار و کاتولیک مذهب، زاده شهر پونسی در جنوب پورتوریکو می‌باشند. جنیفر لوپز دو خواهر به نام‌های لیندا و لسلی دارد که از میان آنها لیندا دارای شغل روزنامه نگاری است. او تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس و دبیرستان کاتولیک در برونکس به پایان رساند. از ۱۹ سالگی به شکلی خودآموز به رقص و آوازخوانی پرداخت. در هنگام تحصیل در دانشگاه جنیفر در کنار رقص در باشگاه شبانه منهتن به عنوان شغل پاره‌وقت در دفترخانه‌ای مشغول به کار شد.

شایعه بیمه بدن 

در سال ۱۹۹۹ نشریات انگلیسی و آمریکایی اعلام کردند که جنیفر اعضای مختلف بدن خود را در مجموع به ارزش یک میلیارد دلار بیمه کرده‌است. این نشریات مبلغ بیمهٔ پستان او را ۲۰۰ میلیون دلار، پا و باسن را ۳۰۰ میلیون دلار و مو را ۵۰ میلیون دلار اعلام کردند. لوپز نیز در بیانیه‌ای این گزارش‌ها را خنده‌دار توصیف کرد.[۱۵]

روابط خصوصی 

مارک آنتونی و جنیفر لوپز

در مورد روابط خصوصی جنیفر لوپز با مردان، رسانه‌ها تمرکز خاصی دارند. او تاکنون روابط نسبتا گرمی با شان کامز، کریس جود، بن افلک و مارک آنتونی داشته‌است. در سال ۱۹۸۴ در سن ۱۵ سالگی (دوران دبیرستان) و هنگامی که او کم کم داشت به یک ستاره تبدیل می‌شد، او با دیوید کروز روابط دوستانه داشت. در سال ۱۹۹۴ جنیفر لوپز پس از ۱۰ سال رابطه تنگاتنگ با دیوید کروز، به روابط دوستانه‌اش پایان داد. جنیفر لوپز در سال ۲۰۰۴ گفت:

« دیوید کروز دوستی است که احتمالا من را بهتر از هر کس دیگری می‌شناسد.[۱۶][۱۷]  »

اولین ازدواج لوپز با اوجانی نوآ در ۲۲ فوریه ۱۹۹۷ بود. لوپز نوآ را اولین بار هنگامی که نوآ به عنوان خدمتکار در رستورانی در میامی کار می‌کرد ملاقات کرد. این دو در ژانویه ۱۹۹۸ از هم طلاق گرفتند. بعدا لوپز نوآ را به عنوان مدیر رستورانش در آپریل ۲۰۰۲ استخدام کرد. اما نوآ در اکتبر همان سال اخراج شد. بعد از آن نوآ از جنیفر به دادگاه شکایت کرد اما این دو به طور محرمانه با هم سازش کردند. در آپریل ۲۰۰۶، لوپز از نوآ شکایت کرد تا مانع انتشار کتابی شود که نوآ در آن جزئیات ازدواج و زندگی خصوصی اش با جنیفر را نوشته بود.[نیازمند مدرک]


لوپز حدود دو سال و نیم با خواننده هیپ-هاپ، شان کامز رابطه داشت. در ۲۷ دسامبر ۱۹۹۹، لوپز و کامز در نایت کلابی در منهتن بودند که بین همراهان کامز و گروهی دیگر درگیری پیش آمد و یک نفر شلیک کرد. لوپز و کامز با ماشین از آنجا دور شدند ولی توسط پلیس متوقف شدند[۱۸] و یک اسلحه روی صندلی ماشین آن‌ها پیدا شد. کامز متهم به حمل اسلحه شد؛ در همین حال علاوه بر استرس پیش از محاکمه پی‌گیری موضوع توسط مطبوعات مشکل را دوچندان می‌کرد، و لوپز یک سال بعد به جریاناتش با کامز پایان داد، در طی یک دادخواست در ۲۰۰۸ وکیل مدافعه گفت که لوپز در این پرونده هیچ نقشی نداشته‌است.[۱۹]


دومین ازدواج او با یکی از رقصنده‌هایش به نام کریس جود بود. جنیفر اولین بار با جود هنگام فیلمبرداری موزیک ویدئو "Love Don't Cost a Thing" آشنا شد. این دو در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۱ در خانه‌ای در حومه لوس آنجلس ازدواج کردند. جنیفر و جود در ژوئن ۲۰۰۲ به رابطه شان پایان دادند و سرانجام با ورود بن افلک در ژانویه ۲۰۰۳ به طور رسمی از هم طلاق گرفتند.[نیازمند مدرک]


رابطهٔ او با بن افلک بازیگر سرشناس هالیوودی مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت به طوری که پاپارازی‌ها این زوج را بنیفر می‌نامیدند. جنیفر خبر نامزدی اش با بن را در نوامبر ۲۰۰۲ اعلام کرد. بن افلک حلقه‌ای ۱٫۲ میلیون دلاری به جنیفر داد. جنیفر در یک مصاحبه قول داد که به زودی با بن افلک ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. این دو تاریخ ازدواجشان را ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۳ در سانتا باربارا اعلام کردند. اما چند ساعت قبل از برگزاری مراسم خبر به هم خوردن نامزدی جنیفر و بن منتشر شد و این مراسم به هم خورد. این دو سرانجام در ژانویه ۲۰۰۴ از هم جدا شدند. جنیفر و بن در چند فیلم در کنار هم بازی کردند از جمله: Gigli ، Jersey Girl . بن در موزیک ویدئو جنیفر به نام "Jenny from the Block" نیز ظاهر شد.[نیازمند مدرک]


کمتر از دو ماه بعد از جدایی جنیفر و بن، جنیفر با مارک آنتونی آشنا شد. البته جنیفر و مارک در دهه ۹۰دوستی کوتاهی داشتند (قبل از اینکه جنیفر ازدواج کند). این دو در اوایل ۲۰۰۴ آهنگی را برای فیلم "Shall We Dance?" که جنیفر در آن بازی کرده بود، با هم ضبط کردند. در اکتبر ۲۰۰۳، مارک آنتونی از دختر شایسته جهان، دایانارا تورس طلاق گرفت (برای دومین بار). آنها ۲ فرزند نیز داشتند. جنیفر و مارک در ژوئن ۲۰۰۴ در مراسم کاملا خصوصی ازدواج کردند. دختر مارک آنتونی، آرایانا در آخر موزیک ویدئو "Get Right" به عنوان خواهر کوچکتر جنیفر ظاهر شد. در نوامبر ۲۰۰۷، هنگامی که جنیفر برای آخرین بار در تور "En Concierto" روی صحنه رفت اعلام کرد که باردار است. البته پدر جنیفر بعداً اصلاح کرد که جنیفر قرار است صاحب دوقلو شود. و جنیفر در ۲۲ فوریه ۲۰۰۸ صاحب یک دختر و یک پسر شد. لوپز با دریافت مبلغ ۶ میلیون دلار اجازه داد تا عکس او و دوقلوهایش در مجله پیپل چاپ شود. سرانجام در ۱۵ جولای ۲۰۱۱ بعد از ۷سال زندگی مشترک، جنیفر و مارک آنتونی از هم جدا شدند.[نیازمند مدرک]

فیلم‌ها 

جنیفر لوپز تاکنون در فیلم‌های دختر کوچک من (۱۹۸۷)، خانواده من (۱۹۹۵)، قطار پول (۱۹۹۵)، جک (۱۹۹۶)، خون و شراب (۱۹۹۶)، سلنا (۱۹۹۷)، آناکوندا (فیلم) (۱۹۹۷)، دور کامل (۱۹۹۷)، خارج از دید (۱۹۹۸)، مورچه‌ها (۱۹۹۸)، سلول (۲۰۰۰)، طراح مراسم ازدواج(۲۰۰۱)، چشم‌فرشته‌ای (۲۰۰۱)، کافی (۲۰۰۲)، خدمتکاری در منهتن (۲۰۰۲)، گیگلی (۲۰۰۳)، دختر جرسی (۲۰۰۴)، مایل هستید برقصیم؟(۲۰۰۴)، مادرشوهر هیولا (۲۰۰۵)، یک زندگی ناتمام (۲۰۰۵) و نقشه وارونه(۲۰۱۰) ایفای نقش کرده‌است.

برخی از پوسترها یا جلد دی وی دی فیلم‌ها که جنیفر لوپز در آنها بازی کرده‌است.

آلبومها 

  • On The 6 - ۱۹۹۹
  • J.Lo - ۲۰۰۱
  • J To Tha L-O! The Remixes - ۲۰۰۲
  • This Is Me... Then - ۲۰۰۲
  • Rebirth - ۲۰۰۵
  • Como Ama Una Mujer - ۲۰۰۷
  • Brave - ۲۰۰۷
  • ۲۰۱۱ - Love

تک آهنگ‌ها 

روی زمین، اگر تو عشق من باشی و احساس خیلی خوبی دارم از تک آهنگهای معروف او هستند.

پانویس و منابع 

  1. Living Color
  2. American Latino Media Arts Award, or ALMA Award
  3. out of the sight
  4. Wedding Planner
  5. Maid in Manhattan
  6. ?Shall We Dance
  7. Monster-in-Law
  8. On the 6
  9. If You Had My Love
  10. ths is me... then
  11. Rebirth
  12. Como Ama Una Mujer
  13. Brave
  14. The talk
  15. Lopez: I'm no billion dollar babe وبگاه بی بی سی
  16. «Jennifer Lopez to record duet with husband». www.femalefirst.co.uk. بازبینی‌شده در ۳ مه ۲۰۱۱. 
  17. «lopez still close with first love». www.contactmusic.com. بازبینی‌شده در ۳ مه ۲۰۱۱. 
  18. «"Puffy Combs Is Indicted In Club Case"»(انگلیسی)‎. نیویورک تایمز، ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۰۰. 
  19. «"Lopez won’t testify in New York club shooting case"»(انگلیسی)‎. Thaindian.com.

 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدید.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان igolden love و آدرس iwanttoyou.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 5606
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



Alternative content